احمد کور شاعر نامدار و مرد خداشناس بزرگی بود. وی در روستایی نزدیک اشنویه، به نام (شیوه سماک) به دنیا آمد و بعد به یکی از روستاهای شهر بوکان به نام (عَمبار) رفته و در آنجا زندگی را میگذراند و در همانجا نیز فوت کرده و به خاک سپرده می شود که حالا گنبدی ساده از گل روی مقبره اش درست کرده اند.
بیشتر شعرهای احمد کور آیینی و عرفانی می باشد و بیشتر آنها در تعریف و تمجید پیامبر اسلام(صلی الله علیه و سلم) می باشد و تاکنون دیوان شعرهایش، از طرف چند نفر جمع آوری و چاپ شده است.
ما در اینجا برای معرفی و کسب اطلاعات بیشتر در مورد این شخصیت بزرگ، از مصاحبه ای با مرحوم ملا مصطفی رشیدی، مشهور به «مصطفی زاواکیو» که از علمای بزرگ دینی و شاعر و نویسنده و دعوت گری خستگی ناشناس می باشد، بهره بدیم و آن را مبنای این مقاله قرار دادیم.
اصطلاحات کلیدی
احمد کور- روستای شیوه سماک- شهرستان اشنویه- روستای عمبار- شهرستان بوکان- شاعر- عارف
موضوع:
احمد کور چه کسی بود، از کجا آمده بود و چه کار کرد و در کجا وفات نمود؟
احمد کور شاعر و عارف بزرگی بود و زندگی و سرگذشت زندگی اش توأم بوده با افسانه ها و روش خداشناسی و شیرین سخنی و پند و اندرز. ما برای اینکه این شخصیت را خوب بشناسیم، در تابستان سال ۱۳۹۱هجری شمسی در روستای گردی قبران -که از روستای عمبار جدا شده است- با مرحوم ماموستا ملا مصطفی زاواکیو مصاحبه ای (که تحقیقات بسیاری در مورد احمد کور انجام داده بود و شعرهایش را جمع آوری کرده و در کتابی به نام: «احمد کور و علمای عمبار در سال ۱۳۹۱» به چاپ رسانیده) انجام دادیم، در اینجا برای بهتر شناساندن احمد کور، آن را مطرح می نماییم:
سؤال: جناب ماموستا مصطفی زاواکیو لطفا کمی از زندگینامه این شاعر بزرگ و پربار و خداشناس کُرد و اقداماتی که شما در این مورد انجام داده اید، برایمان شرح دهید:
جواب: بسماللە الرحمن الرحیم الحمداللە رب العالمین و السلام علی سیدنا محمد و علی عباداللە الصالحین.
در اول لازم می دانم به خاطر زحمات و از خودگذشتگی که در این راستا از خود نشان دادید، از شما تشکر کنم. من مصطفی رشیدی مشهور به مصطفی زاواکیو هستم و در همان روستای عمبار متولد شدهام و برای ادامه تحصیل به روستاهای تورجان و قباغکندی و به مدرسه علوم دینی آن وقت در مهاباد رفتم و در آنجا در سال ۱۳۴۹ هجری شمسی خواندن علوم دینی را تمام کردم و اجازه نامه فتوا و تدریس را گرفتم، بعد از آن به عنوان امام جمعه و جماعت به روستای زاواکیو که آخرین روستای آذربایجان غربی بود و ۷۰ کیلومتر از بوکان فاصله داشته و از روستاهای دورافتاده و محروم بود رفتم. آنجا همراه با وظیفه دینی و امام جماعت و راهنمایی آیینی مردم، مشغول جمع آوری شعرهای احمد کور و تحقیق در مورد زندگی و آثار این شاعر بزرگ و خداشناس و کارهای ادبی و فرهنگی ایشان شدم.
تا اینکه در سال ۱۳۷۹ به بوکان رفتم و حالا در مسجد نبی روستای میراوه از توابع بوکان، امام جماعت مسجد بوده و وظیفه مبارک تبلیغ دینی و در کنار آن هم مشغول کار نوشتن و تحقیق و مصاحبه هستم. تا حالا دو کتاب به نامهای (شیخ احمد کور و علمایان عمبار) و (ههگبهبنار) نوشته که آماده چاپ و نشر هستند. بخاطر اینکه من خواندن را در این روستا و در حجره مسجد شروع کردم و خانه پدریم در عمبار بود، چیزهای زیادی درباره احمد کور از افراد پیر و مسن عمبار شنیده بودم. به همین خاطر بهتر دانستم برای اینکه این علم و دانش ها از بین نرود، زندگینامه و آثار این مرد بزرگ موکریان مهابادی که در روستای سیوهسماق از شهرستان اشنویه بدنیا آمده بود و بر اساس اطلاعاتی کە در دست بود (در سال ۱۲۷۲ هجری قمری در قید حیات و در سال ۱۳۰۵ هجری فوت کرده) را گردآوری کنم.
به گفته این عالمان، احمد کور تا سن ۱۴ سالگی چشمانش سالم بود. در این سن به بیماری آبله مبتلا میشود و چشمانش را از دست میدهد. ایشان در سن ۱۵ سالگی با دختری از منطقه اشنویه ازدواج میکند و بعد از فوت پدرش سرپرستی خانوادهاش را بر عهده میگیرد.
شیخ احمد دو پسر به نام های محمد و قادر و یک دختر هم به نام لیلا داشت. بعد از اشنویه به روستای عمبار که در منطقه رودخانه مجید خان در نزدیکی بوکان قرار دارد، میرود و در آنجا زندگی را از سر میگیرد.
به خاطر اختلافات خانوادگی، پسرانش به عراق فرار میکنند و دخترش لیلا همانجا ازدواج می کند. شیخ برای پسرانش خیلی غمگین بود و خواسته بود که به دنبالشان برود. برای همین شیخ با شخص بینایی به دنبال پسرانش به سلیمانیه میرود، آن مرد شیخ را روی کوه بلندی به نام «گومو» در نزدیکی رودخانه «چومان» عراق جا میگذارد، احمد کور چون روی بلندای کوه بوده نتوانسته از جای خود تکان بخورد،اگر از جای خود تکان می خورد، به پایین پرت میشد، به ناچار با ناله و فغان زیاد از خداوند طلب کمک میکند. بعد از ۲۴ ساعت خدا به وی رحم کرده و کسی را به کمک او میفرستد. مرد کمک کننده دست شیخ را میگیرد و به او میگوید: احمد کور این جا چه میکنی؟ شیخ میگوید با مرد بینایی آمدم، ولی آن مرد مرا اینجا تنها گذاشت و رفت. مرد به او میگوید: با من بیا راه را به تو نشان میدهم. احمد کور را بر سر راه میبرد و به او میگوید: از این راه برو.
احمد کور مدتی به این فکر میکند که آن کس که به او کمک کرد، کی بود؟ با خود میگوید؛ شنیده ام که میگویند خضر زنده ای هست که به کمک راه گم کردگان میرود. او دوباره راه خود را گم می کند.
بعد از مدتی همان مرد میآید و دستش را میگیرد و به او میگوید: احمد کور باز هم راه را گم کردی؟ دستش را میگیرد و او را به سر راه می برد و به او میگوید: همین جا بنشین، کاروانی از این جا میگذرد و تو را با خود به سلیمانیه میبرد.
شیخ دست این مرد را میگیرد و به او میگوید که باید به من بگویی که تو کیستی؟ مرد میگوید: من خضر زنده هستم. احمد کور دستش را میگیرد و گریه میکند و میگوید که باید برایم دعا کنی. خضر زنده هم برایش دعا میکند و صورتش را میبوسد. بعضی میگویند که در آن هنگام بوده که به تعریف و تمجید پیامبر(صلی الله علیه و سلم) میپردازد.
احمد کور به عراق میرود و در سلیمانیه به خدمت کاک احمد شیخ میرسد و بعد از برگشتن به روستای عمبار، چند روز قبل از مردنش مردم را جمع میکند و به آنها میگوید: من شب جمعه از خدمت شما مرخص میشوم و این جهان فانی را وداع میگویم و به سوی خداوند خویش بر میگردم و همان شبی را که خود گفته بود، به دیار باقی شتافت و مردم روستاهای داشبند، هباساوا، حمامیان و عمبار و روستاهای اطراف در روستای عمبار جمع میشوند و جنازهاش را در قبرستان «گردی قبران» به خاک میسپارند. در آن وقت در این منطقه خانهای وجود نداشت، بعد از آن خانههایی را در آنجا درست کرده و آنجا را آباد کردند و نام این روستا را گردی قبران گذاشتهاند. این زندگینامه احمد کور بود. همانگونه که میگویند احمد کور در سال ۱۳۰۵ یا ۱۳۰۴ هجری قمری به دیار باقی شتافت.
قبر علمایان آیینی دیگری مانند: شفیع پدر ماموستا حسامالدین شفیعی و ماموستا ملا محمدامین اشعری و شاعر بزرگ ماموستا محمد نوری و برخی دیگر نیز در آنجا بوده و به خاک سپرده شدهاند.
سؤال: ماموستا زاواکیو شعرهای احمد کور در گذشته چگونه جمعآوری شدهاند و درباره چاپ آثار و منبع آنها و اقداماتی که در این باره انجام گرفته است، بفرمایید؟
جواب: با سپاس از آقای ایلخانیزاده (مصاحبهگر)؛ شعرهای احمد کور همه عرفانی میباشند. در گذشته کمتر کسی بوده که صدای خوش داشته باشد یا درویش و اهل تصوف و عرفان بوده باشد، ولی شعرهای احمد کور را از حفظ نکرده باشد. آنها شعرهای احمد کور را با صدای دلنشین در مساجد و خانقاه و در سحرگاهان در ماه رمضان و مولودیها می خواندند و طعم شیرین و خوش این شعرها را با لذت به مردم میچشاندند و شاعران و نویسندگان نیز، این شعرهای احمد کور را از زبان و درون آن ها نمایان و درک کرده و استخراج می نمودند.
به جز من آقای نجمالدین انیسی کتابی در این باره نوشته است. احمد کور به جز اشعارش، حرفها و نقلهای خوشی هم داشته است که در این کتاب بیان شده اند. احمد کور از قبیله ی بزرگی به نام «سهرهگا» بوده که در روستاهای اطراف مهاباد و رودخانه مجیدخان بوکان و منطقه اشنویه پخش شدهاند. این منطقه اکثر شعرهای احمد کور را حفظ بودند. آنها شعر را میخواند و من مینوشتم. تا حالا شعرهای زیادی از احمد کور و زندگینامه و فکر و نظرهایش را جمع آوری کرده و نوشتهام و فکر و نظر تعداد بیشماری از نامدارانی مانند: سید عبدالقادر سیادت، ماموستا حقیقی، ماموستا قاضی خضری را نیز در مورد احمد کور نوشتهام.
سؤال: همانطور که مشخص میشود تحقیق شما هم از روی کتاب ها و استفاده از منابع آنها بوده و این بسیار ارزشمند است. شما به این اشاره کردید که عمبار روستا بوده و در سال ۱۳۵۳ سیلاب آنجا را ویران کرده است، اما عدهای از مردم همانجا مانده و خانه های خراب شده را از نو درست کردند و روستای تازه ای ساختند که به «گردی قبران» نامگذاری شده است. شما با توجه به اینکه مدت زیادی در این روستا زندگی کردهاید، از میان مردمان پیر و مسن عمبار، چه کسانی به شما کمک کردند و درباره ی احمد کور برای شما گفتهاند؟
جواب: من که در این روستا زندگی میکردم، چیزهایی را از مردانی مانند: ابراهیم قالان که مرد سالخورده ای بود و همینطور از خاله مامه، عمو پیروت، حاجی عزیز، حاجی فقه علی که اینها سنشان زیاد بود و خاطرههای زیادی از احمد کور در ذهنشان باقی مانده بود، می شنیدم و من نیز آنچه را که از آنها میشنیدم مینوشتم.
در این آخر هم کاک ناصر علییار که مردی دانا و کاک محمد مصطفی عزیزی که از شنیده هایشان استفاده کرده و چیزهای زیادی را برایم بازگو کردند و همچنین از هر کسی که جای اعتماد بود، چیزی میشنیدم، آن را مینوشتم.
همچنین از کتابهای زیر:
۱- دیوان ئەحمەدی کور؛ گردآوری سید نجم الدین انیسی
۲- دیوان شێخ ئەحمەدی کور؛ گردآوری ملا عزیز داشبندی
۳- ژیاننامەی عورەفا و ئودەبا؛ گردآوری آقای قاضی محمد خضری
۴- تەڵای دەستەوشار؛ گردآوری و نویسندگی «صدیق بورکه ای» برای تهیه این کتاب استفاده کردم.
سؤال: در خواندن دیوان احمد کور، جمله های فارسی و عربی به چشم می خورد و در خیلی جاها هم آیات قرآنی تفسیر شده، دیده میشود. اگر ایشان در سن ۱۴ سالگی کور شده باشد، پس چگونه اینها را در شعرهایش گفته و نوشته است؟
جواب: احمد کور تا سن ۱۴ سالگی بینا بوده و در این مدت با ماموستایان آیینی و طلاب رفت و آمد داشته است. چنان تعریف میکنند که در زمان ماموستا ملا شفیع یا قبل از ایشان بیشتر وقتها به حجره طلبهها میرفت و با طلبهها نشست و برخاست داشت و طلاب نیز ایشان را دوست داشتند. چنان به نظر می آید که خیلی چیزها را از آنها یاد گرفته باشد. عدهای هم میگویند زمانیکه به عراق رفته و آن مرد، او را بالای کوه تنها گذاشته و خضر زنده به کمکش آمده بود، خضر زنده برایش دعا کرده و به دهانش فوت کرده و به او گفته بود، برو و از این به بعد در مدح پیامبر(صلی الله علیه و سلم) شعر بگو و با این همه دانشی که کسب کرده بود، شروع به سرودن در تمجید و گفتن شعر در مدح پیامبر(صلی الله علیه و سلم) کرده و بیشتر شعرهایش در این مورد میباشند و به گفته اهل عرفان نیز، محو پیامبر شده است. در اینجا برای قبول کردن این جمله یکی از قصیدههای احمد کور که در تعریف و تمجید پیامبر(صلی الله علیه و سلم) سروده است را میآوریم:
کاینات
ئەی شەفیعی زەنب و عیسیان
ڕەحمەتی بۆ عاڕەسات
هـەر لە ئەووەڵ تا بە ئاخر
باعیسی بۆ مومکینات
هەر لە ڕۆژی ئەووەڵینی
پادشای مەککە و مەدینی
مەرهەمی جەرح و برینی
سەیدی فەخری کاینات
سەیدی فەخری کایناتی
ئەووەڵ تۆ بووی ئاخر هاتی
ڕۆشنی سەر ڕووی بیساتی
هیوای ڕۆژی عاڕەسات
هیوای ڕۆژی توند و تاڵی
بە شەوکەت و خۆش جەماڵی
نووری سونعی لایەزالی
قوڕئانت بۆ هات بە خەڵات
قوڕئانت بۆ هات بە کەڕەم
تورک و تات و ڕۆم و عەجەم
دنیا سەراسەر زۆر و کەم
سەرپاکی کەوتنە خاکی پات
پاک لە ژێر پێتدا کووژاون
شێخ و شاب و پیر و لاون
پاک بە عیشقی تۆ سووتاون
ساحیبی کەشف و کەڕامات
ساحیبی عەقڵ و شعووری
بە زاهیر دەڵێی بلووری
بە باتین پارچێک لە نووری
ئەی شافیعی ڕۆژی مەمات
شافیعی ڕۆژی ئاخرەتێ
خوڵقای لە نووری قودرەتێ
شیفاخوازی بۆ ئوممەتێ
سەرداری کوللی مەخلووقات
بۆ مەخلووقات تۆ سەرداری
شیوەن و گریان و زاری
هیچ کەس نییە غەیرەز باری
مەگەر هەر ئەو ڕەحمێ بکات
ڕەحمێکم پێبکەی خودایە
جاهیل و فەقێ و مەلایە
هەرکەس دەفتەری لە لایە
ڕەببی من چیم لێبەسەر هات
چم بەسەر هات لە دنیایە
ئەوهی چاندم لە مەزرایە
هەر چەند دەکەم وەکۆ نایە
ڕەببی تۆی ساحیب دەسەڵات
ڕەببی زوو بێی بە فریادم
خۆت بپرسی عەرز و دادم
بەشکم حاسڵ بێ مرادم
بە جارێکی بمدەی نەجات
بە جارێک نەجاتم نابێ
لە ڕۆژی یەومولحیسابێ
خێر و شەڕ سەربەسەر نابێ
نامێنێ مەیلی برات
چۆن دەمێنێ مەیلی بابت
لەبەر میزان و حیسابت
لە بەهەشت و لە عەزابت
دڵیان غەمگینە مەخلووقات
مەخلووقات دڵیان غەمگینە
ئاگری دۆزەخ بە تینە
کوا «محەممەد» شای مەدینە
بێ عیلاجێکمان بکات
عیلاجمان ناکرێ بەو حاڵە
ئەو دڵەی پڕ لە خەیاڵە
دایم پڕ لە ئاهە و ناڵە
بۆتە تەیرێکی بێقینات
تەیرێکی بێپەڕ و باڵم
تەن سووتاوە وەک زوخاڵم
ئەودەمەی خۆش بێ بە حاڵم
تێر بکەم سەیری باڵات
سەیری باڵات کە مەفتوولە
بە ئیسمت قەسەم ڕەسوولە
بە سەگی خۆتم کە قەبوولە
بۆ پاسەوانی دهرگات
من پاسەوانی دهرگاتم
تا لە دونیا بێ حەیاتم
مونتەزیری خاکی پاتم
چون مەتڵەبم حاسڵ دەکات
لێیدەبێ حاسڵ مرادە
هەرچی کردم لە دنیادا
زەڕڕەیەک نەفعم بۆ نادا
عومری درێژم چوو بە بات
چوو بە با عومری درازم
هەر ئەتۆی قەست و نیازم
مەتڵەبێکت لێدەخوازم
قەترەیەک ئاوی حەیات
پێم عەتا کە نووری چاوە
جان فیدات بێ جیسم و ناوە
«ئەحمەدی کور» بۆت سووتاوە
ئارەزوویە خاکی پات
نتیجه و خلاصه این مقاله:
شیخ احمد کور شاعر و خداشناس بزرگی بوده که مایه افتخار برای مردم اهل اشنویه و اطراف آن و همچنین مردم شهر بوکان و منطقه آن میباشد. تحقیق و مصاحبه در مورد زندگینامه این مردان بزرگ، وظیفه تمام شاعران و مصاحبهکنندگان و ادیبان بوده و گرامی داشتن آنها از طرف انجمن ادیبان و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و انجمن بین المللی و شوراهای اسلامی لازم است و باید تلاش شود که آثار و شعرهایی که سروده اند را پیدا کنند و به چاپ برسانند. در این جا گام های انجمن ادبی شهرستان اشنویه، برای بهتر شناساندن و گرامی داشتن این بزرگوار و خداشناس بزرگ، بسیار مبارک و ارزشمند است. لازم است انجمن و مقرّ و همه با هم تلاش کنند و برای بزرگداشت و تحقیق درباره شاعران و ادیبان و بزرگمردان دیار خود، تلاش بنمایند. بخصوص در جهت گردآوری آثار و گرامی داشت آن شاعر و ادیب و هنرمندانی که هنوز شناخته نشدهاند.
منابع:
۱- دیوانی احمد کور، گردآوری ماموستا ملا عزیز داشبندی
۲- احمد کور و علمایان عمبار، تحقیق و گردآوری ملا مصطفی رشیدی زاواکیو
۳- شاعران عارف کورد مصاحبه و تحقیق مصطفی ایلخان زاده