نویسندە: سردار شمامی
شاید تحقیقات و بحث و جدل بر سر مشکل قوم کُرد و جدا کردن دین و ملیت از یکدیگر و نگاه کردن به آنها به عنوان دو موضوع جدا از هم، احساس دلسوزیِ تعدادی از نویسندگان کُرد را به طرفی کشانده است که با دین دشمنی ورزند و برای حذف آن از کُردستان و ملت کرد سعی و تلاش جدی انجام دهند.
متاسفانه بسیاری از این نویسندگان تقلایشان بر این است که جامعهی کُردستان را چنان تحت تاثیر قرار دهند که فقط به بحث قومیتی بپردازند؛آنچنان که می گویند: مشکل ما مشکل قومیتی است نه دینی! از نظر ملیتی به ما ظلم شده است، نه دینی!
و با حرص و ولع زیاد به دین متلک میاندازند و برای از بین بردن دین، در هر موضوع و مطلبی دین را مقصر جلوه میدهند و آن را باعث و بانی تمام آوارگیها، رنج و مشقتها، درماندگیها و عقبماندگیهای قوم کُرد دانستە و مطرح کردە و میکنند.
آن ها اعمال دولتهای سوریه، عراق، ایران و[ ترکیە] را بر دین حمل میکنند و کاسە و کوزەهای آنان را سر اسلام میشکنند ؛ اما هیچ گاه اعمال کمال اتاتُرک لاییک_که ظلم و ستم وسیعی به قوم کُرد کرده وآنها را تُرک کوهی خواند ـ و همچنین ظلم وستم محمدرضا شاه پهلوی که مسبب سقوط جمهوری مهاباد بود را، ایدئولوژی لاییک و بیدینان نمیدانند و آن را هم از دسیسههای دین اسلام نام میبرند!
چیزی که بسیارحائز اهمیت است و باید به آن اشاره کنم این است که، این نویسندگان بزرگوار هیچ گاه به خودشان اجازه ندادهاند که به دو موضوع ‘دین’ و ‘قومیت’ فکر کنند و با چشمِبصیرت به آن نگاه کنند که اسلام چیست؟ ملیت چیست؟
آیا ممکن است این دو موضوع جدا از هم باشند یا خیر؟
آیا جمع کردنشان با هم درست است یا خیر؟
آیا همین که از قومیت و ملیّت پشتیبانی کردی دیگر نمیتوانی از اسلام پشتیبانی کنی؟
یا دو مقوله فوق هیچ ناسازگاری با هم ندارند و میشود از هر دو حمایت و پشتیبانی کرد؟
آنها برای از راه به در کردن قوم کُرد نسبت به اسلام، شعار ” ما اول کُرد هستیم بعد مسلمان ” را در تلویزیون و رسانههای تبلیغاتیشان سر میدهند!
برای روشن ساختن این دو موضوع، شناسهای کوتاه برای هر دو موضوع ارائه میکنم و بعد نگاه اسلام به موضوع قومیتی را بیان میکنیم.
دین: پدیدهای تاریخی _اجتماعی است و با باور انسان نسبت به خدا، جهان هستی و موجودات ارتباط دارد و شیوهی تعامل و ارتباط درست در اجتماع را به انسان میآموزد.
قومیت و ملیت:
گروهی از مردم همزبان، همدین و همنژاد هستند که در چهارچوبی مشخص و با آگاهی جمعی در مورد حقوق و خواستههایشان، کنارهم جمع شده اند.
آن چنان که در این شناسە و تعریف آشکار میشود، دین به بُعد جانی انسان ارتباط دارد و ملیت به بُعد خاک و میهن انسان ارتباط دارد؛ یعنی دو منظور جدا از هم هستند؛ اما هیچ میانهی بدی با هم ندارند و با آمدن یکی، دیگری پایان نمییابد.
یعنی، میشود انسان هم حامی دین باشد و هم حبّ و دلسوزی برای قومش را با ارزش بداند؛ به تعبیری دیگر، جسم انسان هم گوشت، هم استخوان و هم خون است که هر کدام مستقل از دیگری است و صد البته هیچ کدام در تضاد با دیگری نیست؛ بلکه بر عکس هیچکدام بدون دیگری ارزش ندارد.
ملیت و دین در عرض هم حرکت میکنند و در طول همدیگر نیستند.
دیدگاه اسلام دین نسبت به ملیت :
همان گونه که اشاره کردیم دین به بُعد ایمان و باور انسان ارتباط دارد؛ پس جای خود دارد که بدانیم دین چه اندیشه و باوری را در جان انسان نسبت به ملیت ایجاد میکند.
حال برای روشن ساختن کامل و همه جانبه از دو جنبه بحث را باز میکنیم:
ملیت و میهن از دیدگاه دین
پُر واضح است وقتی که میگوییم : دین، منظورمان دین اسلام است؛ چون اکثریت قریب به اتفاق قوم کُرد مسلمان هستند و به دین اسلام باور دارند؛ پس برای شناساندن نگاه اسلام نسبت به ملیت، به منابع اصلی و اولیهی اسلام بر میگردیم که همانا قرآن و حدیث و اعمال همراهان پیامبر (صلی الله علیه و سلم) است.
پیامبر بزرگوار اسلام هنگامی که از روی اجبار و ناچاری زادگاه خود شهر مکه را ترک میکند، نسبت به وطن خود اینچنین میفرماید: ” ای مکه، چقدر پاک و دوستداشتنی هستی نزد من، قسم به خدا اگر قومم مرا بیرون نمیکردند؛ هرگز تو را به هیچ شیوه ترک نمیکردم و جز تو در هیچ جای دیگر سکنـی نمیگزیدم! (امامترمذی از ابن عباس نقل کرده است)
هنگامی که پیامبر به شهر مدینه میآید، این گونه میفرماید: ” خدایا ! مدینه را نزد ما عزیز گردان، همانند عشق و علاقهمان به شهر مکه و حتی بیشتر.(امام مسلم و بخاری این حدیث از امالمؤمنین عایشە نقل کردهاند)
گذشته از اینها، وقتی جمعی از یارانش در غزوه اُحُد شهید میشوند و همانجا هم به خاک سپرده میشوند ، فرمود: ” اُحد کوهی است که ما را دوست دارد و ما هم آن را دوست داریم.
(امام بخاری و مسلـم از انس بن مالک نقل کردهاند)
این اوج احساس پیامبر اسلام است که دربارهی خاک و میهنِ خود بیان میکند!
دین اسلام به ما دستور میدهد که دنبالهرو اخلاق و کردار پیامبر باشیم؛ همانطور که خداوند متعال میفرماید:
[ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً ] (59)نساء
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! خدا را اطاعت كنيد و از رسول و اولىالامر خود (جانشينان پيامبر) اطاعت كنيد؛ پس اگر درباره چيزى نزاع كرديد آن را به حكم خدا و پيامبر ارجاع دهيد، اگر به خدا و قيامت ايمان داريد. اين (رجوع به قرآن و سنّت براى حلّ اختلاف) بهتر و پايانش نيكوتراست.
با توجه به این آیه، برای ما روشن میشود که اگر کسی به دین اسلام باور داشته باشد و عشق و علاقه به ملیت نزدش با ارزش نباشد، از پیروان واقعی پیامبر محسوب نمیشود؛ اگر نه چطور امکان دارد که در تضاد کسی عمل کند که به او به عنوان دریافت کننده وحیِ ، ایمان آورده است، در حالیکه خداوند به او فرمان داده که از پیامبر پیروی کند.
جا دارد از یاران پیامبر (صلی الله علیه وسلم) هم سخن به میان بیاوریم، تا بدانیم که سخنان گُهربار پیامبر تا چه اندازه حب و دلبستگیِ ملی و قومـی را در دل آنان تثبیت کرده است ؟
نقل است کە بلال حبشی (رضی الله عنه) بعد از هجرت به شهر مدینه احساس خود را نسبت به شهر مکه در چند بیت شعر به شرح زیر بیان میکند:
الا لیت شعری هل ابیتن لیلة بفخ و حولی اذخر و جلیل
و هل اردن یوما میاه مجنة و هل یبدون لی شامه و طفیل
معنی: کاش می دانستم که آیا امکان دارد که در «فخ» – اسم مکانی است- ماندگار شوم، درحالیکه اذخر و جلیل در اطرافم باشند!آیا باری دگر برمیگردم به سرچشمه «مجنة»؟ و آیا دوباره «شامه» و «طفیل» را میبینم؟
دیدگاه و عملکرد اسلام درباره ستمپذیری و ستمستیزی:
دین اسلام پیروان خود را چنان تربیت میکند که برای هیچ گونه ظلم و ستمی گردن خم نکنند و با هیچ بهانه و شرطی در برابر ظالمان ، ضعیف عمل نکنند.
آنچنان که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) میفرماید: بهترینِ جهاد، بیان کردن سخن حق نزد کارحاکم ظالم است. (مسند امام احمد، سنن ابنماجه و ابی داوود)
همچنین رسول الله میفرماید: هر کس در راه دفاع از قوم، جان و یا دینِ خود بمیرد، شهید است.
(صحیح مسلم و بخاری و ابو داود )
آن حضرت در حدیثی دیگر میفرماید: بهترینِ شما کسی است که از طایفه و قومش دفاع میکند، ولی به شرطی که دچار گناه و سرپیچی نشود.
[یعنی: به شرطی که این دفاع کردن باعث ظلم و ستـم به طایفه و قومی دیگر نشود]
دین اسلام به پیروانش میگوید: گردن کج کردن در برابر ظالمان ستم است و کسی که در برابر ظالم ، گردن کج کند خودش هم ظالم تلقی میشود.
آنچنان که خداوند متعال میفرماید: لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ (279)بقره نه ستم میكنيد و نه بر شما ستم میشود.[ نباید اجازه دهید به شما ظلم شود و باید در برابر هرگونه ستمی بایستید. ]
آری ؛ دین اسلام ، اهل ایمان را این گونه تربیت میکند و به این شیوه دلبستگی ملی را نزد ایشان گرامی میکند؛ به همین دلیل در میان جنبشهای کُردستان کسانی که در ردیف اول دفاع و جانفدایی بودند شخصیتهایی نمونه و کاملا اسلامگرا بوده اند.
کسی نمیتواند اعتقادات دینی رهبرانی چون شیخ عبدالله نهری، شیخ سعیدپیران، بدیع الزمان سعیدنورسی، شیخ محمود، ملا خلیل گورمری، پیشوا قازی محمد، ملا مصطفی بارزانی و… را انکار کند! کسانی که رهبری جنبش کُرد را در برابر حکومتهای قدرتمند و ستمکار وقت به عهده گرفته اند.
نتیجه:
در نتیجه میخواهیم بگوییم؛ اکثریت قریب به اتفاق مردم کُردستان مسلمان هستند و به دین اسلام ایمان دارند؛ پس اگر به راستی علاقه و دلبستگیِ ملیگرایانه داریم و به فکر آبادکردن کُردستان هستیم ، بهترین راه این است که از مسیر دین ، جامعهی کردستان را تشویق کنیم که برای گرفتن حق مُسلّم خود تلاش و مبارزه نمایند.
از دیدگاه ما، دور کردن جامعه کردستان از دین و تلاش در این راستا؛ کاری بس عبث و بیهوده است!
و همچنین به گمان من، اگر سعی و تلاشی که برای حذف کردن دین از جامعه کوردی انجام میدهند، هشتاد درصد
از آن را صرف گرفتن حق و حقوق ملت کُرد می کردند، الان وضع بهتری داشتیم و چه بسا در شرایطی بهتر زندگی میکردیم.
به امید آنکه برای تحقیق و بحث علمی دربارهی مشکلات اصلی و استراتژیها، مرکزی علمی و بیطرف برای انتقال و تحقیق در مورد همه نزاع و پرسشها ایجاد شود و برای مطالعهای همهجانبه استراتژیک، به همه مسائلی که به ملیت ارتباط دارد مثل:پدیدهی جهانی بودن، ارتباط بین دین و قدرت، مسئلهی کُرد شناسـی، مسئلهی زبانی متحد و…. توجه کنند..
در پایان امیدوارم که همه ما با هر اندیشه و تفکری که داریم، در فکر راهحلی واقعی و سازنده باشیم و چشم ما به نتیجههای مثبت و موفقیت گامهای برداشته شده و برادری و اتحاد، روشن شود.
ترجمە: شیــوا نازی