تا زمانی کە با یک زن بدکارە روبرو نشود، او را نکُشید!
تا زمانی کە با یک زن بدکارە روبرو نشود

پروردگارا، تا زمانی کە با یک زن بدکارە روبرو نشود، او را نکُشید! (٢٠)
مترجـم: کریم تاران
جُریج مرد عابدی بود که همیشه در صومعهاش نماز میخواند و عبادت میکرد، مادرش پیش او رفت در حالی که او ( نماز سنت) میخواند،
گفت: آهای جُریج
جریج متردد بود که نمازش را ادامه دهد یا به مادرش جواب دهد! نمازش را ادامه داد و مادرش رفت.
روز بعد نیز مادرش آمد و باز هم جریج (نمازسنت) میخواند، مادرش جریج را صدا کرد.
جریج متردد بود که نمازش را ادامه دهد یا به مادرش جواب دهد!
نمازش را ادامه داد و مادرش رفت.
در روز سوم نیز همین داستان تکرار شد، مادرش عصبانی شد و او را نفرین کرد و گفت: خداوندا! تا زمانی که با یک زن بدکاره و بیآبرو روبهرو نشود او را نکُشید!
جریج طبق معمول در عبادتگاه خود بهسر میبرد، ناگاه زن بدکارهای از بنیاسرائیل گفت که من خود را بر جریج عرضه میکنم،
همه قبول کردند، زن پیش جریج آمد و او را به بدکاری دعوت کرد، اما جریج از قبول آن خودداری کرد و بدان توجهی نکرد!
بعد از آنکه در انجام حیلهاش شکست خورد نزد چوپانی رفت، با او نزدیکی کرد، حامله شد و بعد از آنکه پسری بدنیا آورد بسوی مردم بازگشت و گفت: پدر این پسر جریج است!
مردم رفتند و او را زدند، عبادتگاهش را خراب کردند، آنگاه که به،توطئه پیبرد، گفت: بگذارید نماز بخوانم! بعداز آنکه نماز خواند آن طفل شیرخوار را صدا زد و پسرک را پیشش آوردند،
گفت: پدر شما چهکسی است؟
نوزاد جواب داد: فلان چوپان پدر من است!
(مردم پشیمان شدند) و او را روبوسی و از او معذرتخواهی کردند و گفتند: عبادتگاهت را مجددا از طلا میسازیم؛ قبول نکرد و گفت: او را همانطور که بوده با گِل و خاک نوسازی کنید!
این داستاتی گرانبهاست که پیامبر آن را برای یاران خود نقل کرده است، که اگر دهها درس و اندرز را از آن برداشت میکردیم بازهم کم بود؛ اما نکتهای که نظر مرا بهخود جلب کرد تا بر آن درنگی کنم، دعای پدر و مادر بر فرزندانشـان است!
تقدیرات آویزان (و معلق) به گفتار هستند، پس بر والدین لازم است که از دعای شر بر فرزندانشان پرهیز کنند که مبادا آن دعای شرّشان همگام با وقت استجابت دعا باشد؛ که آنگاه پشیمانی برایشان سودی ندارد!
گاهاً دیده میشود که مادران بنا بر مهربانی و وابستگیِ بیشتر، بیشتر از پدران فرزندانشان را لعن و نفرین میکنند؛ میبینیم کە پسرش را دعای عدم موفقیت میکند، دخترش را به دلشکستگی و دیگری را به انتقام الهی؛ و این در حالیست که آن موقع دعا را تنها با زبان و نه از تهقلب خدا را میخواند، اما زبان تفنگ کشندهای است که اگر با ساعت و وقت استجابتِ دعا همراه و هموقت شود.
لطفا زبانتان را ببندید، و بر فرزندانتان دعا نکنید بلکه برایشان دعا کنید!
حضرت عمر پیرمردی را دید که دستش فلج بود، سبب را جویا شد
پیرمرد گفت: این بر اثر نفرین پدرم در دوران جاهلیت است
عمر فرمود: این نفرین پدران در دوران جاهلیت است، پس در دوران اسلام چگونە است!
امام زمخشری یکی از پاهایش بُریده شده بود، دلیلش را پرسیدند
امام زمخشری گفت: بر اثر نفرین مادرم!
در دوران کودکی گنجشکی را گرفتم و ریسمانی را به پایش بستم، ریسمان را تند کردم و پایش را قطع شد!
مادرم بسیار ناراحت شد و گفت: خداوند پایت را قطع کند همانطور که تو پایش را قطع کردی.
هنگامی کە بزرگ شدم و در سفری کە بە قصد علمآموزی به بخارا داشتم، بر پشت حیوان سواری افتادم و پایم دررفت، کە موجب قطع و بُریده شدن آن شد.
نویسنده: ٲدهم شرقاوی