تلاوت قرآن واجب است

قبل از ورود به اصل موضوع لازم است چند نکتهی مهم را برای خوانندگان گرامی در قالب مقدمه یادآوری کنم.
نکتهی اول: ذکر قاعدهی اصولی است که میفرماید: هرچیزی که واجب به وسیلهی آن تمام شود آن نیز واجب است. و در تعریف واجب کارشناسان مبانی فقه اینگونه گفتهاند که واجب آن است: که شارع مقدس انجام آن را به تأکید بخواهد بهگونهای که هر کس آنرا ترک کند و انجام ندهد مورد مذمت قرار گیرد و همراه با مذمت سزا و عقاب نیز شامل او شود و کسی که اقدام به انجام آن نماید همراه با مدح و تعریف ثواب و پاداش نصیبش گردد. و واجب بودن آن از طرق صیغههای مختلف و یا از طریق ثواب و یا پاداش بسیار که برای آن در نظر گرفتهشده است شناخته میشود که خوانندگان گرامی جهت آشنایی بیشتر در فهم این مطلب میتوانند به کتابهای «مبانی فقه» مراجعه کنند.
نکتهی دوم: کسانی که میخواهند فهم قرآنی داشته باشند لازم و ضروری است، هربار قبل از شروع به تلاوت قرآن ذهن و فکر خود را از مسائل گذشته- جز مواردی که تحقیقاً بدان رسیدهاند- خانهتکانی کنند و تنها تحقیقات خود را پشتوانه مسیر فهم قرآنی خود قرار دهند و با این شیوه امید است به نتایج مطلوب و خداپسندآنهای دست یابند و آنرا توشه راه زندگی دنیا و ذخیره قیامت خود گردانند. البته این به معنی نادیده گرفتن و استفاده نکردن از تجربه و زحمات دیگران نیست؛ بلکه منظور آن است که انسان بر اساس دلیل و برهان خداپسندانه عمل کند نه از روی هوی و هوس. «أَفَمَنْ کَانَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ» (سوره محمد آیه 14)
نکتهی سوم: محققان در زمینه فهم قرآنی به خوبی بر این امر واقفند که بسیاری از کلمات قرآنی به تدریج و مرور زمان بر اثر تارنماهای بسیار خطرناک «شرک، جهل، خرافات، تعصب به انواع شاخههایش دینی، مذهبی، صنفی، حزبی و گروهی» که بر صفحه اذهان مستعد و پاک تحمیل شده و نقش بستهاند، دستخوش تغییر و تحول معنایی یا به تعبیر دیگر تحریف معنوی شدهاند که متأسفانه همین امر سبب گردیده است بسیاری از انسآنهای پاکسرشت از راه مستقیم الهی که بهآنهای برای رسیدن به نور توحید است باز مانده و در ظلمات و تاریکیهای بیعدالتی، خشونت، نابرابری، ستمگری و ستمبینی که شاید بدترین دردها و رنجها برای بشریت باشد گرفتار و غوطهور شدهاند.
بعد از ذکر مقدمه به اصل موضوع که همانا «تلاوت قرآن واجب است» پرداخته و برای اثبات این موضوع جز اینکه به خدمت کلام مبارک و تبیینکننده و هدایتگر خدا رفته و با تدبر به آیات آن بپردازیم چارهای نداریم.
در بدو ورود به اصل موضوع برخلاف معمول تحقیق که به بررسی ریشهی لغوی هر عنوان تحقیقی پرداخته میشود بنده برای فهم بیشتر مطلب مورد نظر به پیشینه آن از زبان قرآن پرداخته و در ادامه به تحقیق لغوی موضوع عنوان شده، از کتب معتبر لغت میپردازم.
اگر به آیات 127 تا 129 بقره بیندیشیم میبینیم که بنیانگذاران رمز توحید (کعبه) یعنی ابراهیم پدر و اسماعیل فرزندش بعد از پایهریزی خانه خدا که عمل صالح به شمار میرود از خداوند مجموعه خواستههایی دارند که مجموع این خواستهها را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: یکی خواستههای شخصی و دیگر خواستههای جمعی. که در مجموع چنین خواستههایی بیانگر ایمان عمیق و فهم دقیق و وسعت نظر آنان نسبت به خود و نسل و نوادگانشان میباشد که آنان با انجام عمل صالح که همانا (بنای کعبه) بود بستر قبولی خواستهها و دعاهایشان را از طرف خداوند متعال فراهم کرده بودند و خداوند نیز به خوبی به درخواستهایشان پاسخ مثبت داد. یکی از خواستههای مهم آن دو بزرگوار این است که میفرمایند: « رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَیُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» (بقره 129)
بار خدایا در میان نوادگانمان رسولی بفرست که آیات خودت را بر آنان تلاوت کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد و مورد تزکیه قرار بدهد که به درستی قدرمند و با حکمت هستی.
خداوند متعال نیز در آیه 164 آل عمران فرستادن رسول را به عنوان منتی از جانب خود بر مؤمنین مینهد و انگار که در جواب حضرت ابراهیم این چنین میفرماید که:« لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ»
با توجه به آیه مذکور فلسفه بعثت انبیاء را میتوان چنین برشمرد: 1 – تلاوت آیات 2- تعلیم کتاب و حکمت (تخصص) 3- تزکیه کردن (تعهد).
در آیات 151 بقره و 2جمعه نیز به همین مضمون آمده است که برای جلوگیری از اطاله مطلب تنها به آدرس آیات اشاره کردهام ودر آیه 30 سوره رعد خداوند به پیامبر خودش چنین میفرماید که: «کَذَلِکَ أَرْسَلْنَاکَ فِی أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَیْهِمْ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَهُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّی لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ مَتَابِ»
با توجه به آیه 30 سوره رعد تلاوت کتاب علت اصلی و تمام فلسفه بعثت را تشکیل میدهد و با توجه به آیات 151بقره و2 جمعه و164 آل عمران و 129 بقره تلاوت کتاب یک ثلث فلسفه بعثت را تشکیل میدهد. سؤالی که اینجا مطرح میشود این است: که این تلاوت آیات خدا چیست؟ که اینقدر جایگاه و اهمیت دارد که ذهن بنیانگذاران رمز توحید را به خود مشغول کرده و خداوند پیغمبران را برای چنین منظوری مبعوث میفرماید.
آیا تلاوت آیات خدا بر مردم عبارت است از اینکه ما خانههایمان را پر از قرآن کنیم اما قلبمان از هدایت و نور آن بیبهره باشد؟ و یا در و پنجرهی وسایل نقلیه و خانه و کاشانه و محل کار و ادارههایمان را با آن تزیین کنیم، ولی با اهل و عیال و اطرافیان و ارباب رجوع خود خلاف دستورات آن عمل نماییم و برای منفعت شخصی و لذت زودگذر مادی صاحبان حق را از حقوق طبیعی و خدادادی آنها به بهانهی این که قیوم و سرپرست آنان هستیم محروم کنیم؟ و یا تلاوت آیات به منظور آن است که مجالس ستمگران را در هر سطحی که باشد با آن مبارک گردانیم و به ظلم آنها سرپوش بگذاریم؟ و یا برای آن است که جهت کسب ثوابی و یا رفع تکلیفی به عشرهای از آن بپردازیم؟ و یا مجالس خود و مردگانمان را با آن آغاز و پایان دهیم؟
آنچه که حقیقت دارد تلاوت آیات خدا، از سوی پیامبران بر مردم، هیچگاه به این منظور نبوده و خداوند نیز از ارسال پیامبران چنین هدفی را دنبال نکرده است. لذا پی بردن به معنای حقیقی تلاوت را باید در پرتو خود قرآن و کتابهای لغت زبان عرب جستجو کرد.
ماده «تلو» با توجه به مفردات قرآن حدود62 بار به صیغههای مختلف از جمله ماضی، مضارع، امر و غیره در قرآن آمده است.
در بررسی ریشه لغوی آن صاحب «العین» در جزء 2 صفحه 140 (البته با توجه به آدرس مکتبة الشاملة) اینچنین میفرماید: «تلا فلان القرآن یتلو تلاوة» یعنی فلانی قرآن را تلاوت کرد وتلا الشیء: یعنی پیروی کرد که مصدر تلواً است و به مادران متالی میگویند زیرا فرزندانشان دنبالهرو آنها هستند. والتلو: ولد الحمار و به بچه الاغ تلو گفته میشود «وکل شیء تلا یتلو شیء» فهو تلوه و هر چیزی به دنبال چیزی دیگر برود و از او تبعیت کند دنبالهرو آن چیز میگویند.
بنابراین ماده «تلی» 3 مصدر دارد 1- تلاوت 2- تُلوٌ 3- تِلو، که هر 3 مصدر در یک نقطه که عبارت است از پیروی کردن و دنبال رفتن مشترکند و در واقع به بچهی الاغ از آن جهت (تٌوله) گفته میشود که همیشه دنبال مادرش میرود به گونهای که جذب او شده و از آن جدا نمیشود زیرا مادرش خواستههای او را برآورده میکند.
و صاحب المحیط فی اللغة در جز 2 صفحه 380 این چنین میفرماید:
تلا یتلو تلاوة: ای قرا یعنی خواند. والمتلی: المردد لتلاوة: و به کسی که پی در پی و پشت سر هم چیزی را میخواند گویند متلی. وتلاه: ای رواه یعنی آن را روایت کرد (یا میشود گفت ابلاغ کرد و رساند.) وتلا الشی یتلو تلوّا به معنی پیروی کرد آمده است.
علامه راغب اصفهانی که لغت دانان از او نیز در این زمینه پیروی کردهاند در جزء یک صفحه 413 این چنین میفرماید: تلی: یعنی به طوری از او پیروی کرد که میانشان چیز دیگری حائل نبود (پیروی و متابعت بدون حائل و واسطه) اینگونه پیروی، گاهی متابعت جسمی است و گاهی با اقتداء و فرمانبرداری در حکم که مصدرش تُلوّ و تِلو است و گاهی نیز پیروی و پیاپی خواندن و تدبر و اندیشه است که مصدرش تلاوة است. و در والقمر اذا تلاها 2/شمس که در اینجا تلاها یعنی اتباع و از پی رفتن به گونه اقتداء و پیروی مرتبه پایینتر از مرتبه و درجه بالاتر است؛ زیرا گفته شده که ماه نورش را از خورشید اقتباس میکند و خورشید برای ما به منزله خلیفه است، از این روی خداوند در آیه 5 سوره یونس: «جعل الشمس ضیاءً والقمر نوراً» خبر میدهد که ارزش و قدرت نور در واژه ضیاء به مراتب بالاتر از مفهوم واژه نور است زیرا هر ضیائی نور است ولی هر نوری ضیاء نیست و آیه «ویتلوه شاهد منه 17/هود» یعنی از او تبعیت میکند و به موجب گفتارش عمل مینماید و آیه «یتلون آیات الله 113/ آل عمران» واژه «تلاوة» مخصوص پیروی کردن نازل شدهی الهی است که گاهی با قرائت آنها و زمانی با فرمانبرداری از محتویات آنها است مانند امر و نهی و ترغیب و باز ایستادن.
ودر ادامه میفرماید هر تلاوت قرائت است ولی هر قرائت تلاوت نیست گفته نمیشود نامه تورا تلاوت کردم بنابراین خواندن آیات خدا وتدبر در آن را از آن جهت تلاوت گویند که متابعت از آنها است.
در خود قرآن نیز تلاوت هم به معنی خواندن و هم به معنی پیروی کردن با علم و عمل آمده است و علامه راغب در ادامه چنین میفرماید که آیات «هنالک تتلو کل نفس ٍ مااسلفت 30 /یونس» «واذا تتلی علیهم آیاتنا 31/ انفال» و «اولم یکفیهم انا انزلنا علیک الکتاب یتلی علیهم 51/ عنکبوت» و «قل لو شاء الله ما تلوته علیکم 16/ یونس» و«واذ تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً 2/انفال» که تلاوت در آیات فوق در معنی قرائت و خواندن است. و همچنین آیات «واتل ما اوحی الیک من کتاب ربک 27/ کهف» و«واتل علیهم نباءابنی آدم بالحق27/ مائده» و«فالتالیات ذکراً3/صافات.»
اما در آیه «یتلونه حق تلاوته 121/بقره» پیروی کردن با علم و عمل است.
با توجه به کتابهای لغت و مفردات الفاظ علامه راغب اصفهانی که بدآنها استناد شد میتوان تلاوت را این چنین تعریف کرد:
تلاوت عبارت است از: ابلاغ و خواندن پی در پی آیات خدا به صورت هدفمند به منظور جذب خود یا مخاطب به گونهای که خود یا مخاطب با احساس برآوردهشدن نیازهایش توسط آیات خدا، به تبعیت و پیروی از دستورات آن بپردازد چنان تبعیت و پیروی که هیچ حائل و مانعی نتواند آنها را از هم جدا کند و با آن زنده شود (زندگی معنوی) و زندگی کند.
و این در حقیقت زمانی تلاوت صورت میگیرد که عناصر (هدفمند بودن، پی در پی خواندن، و تدبر و اندیشه و پیروی در آن حاکم باشد در غیر این صورت تلاوتی صورت نمیگیرد.
نکتهای که در اینجا لازم به ذکر است کسانی که تازه روی به قرآن میآورند نباید از مقدمات تلاوت که روخوانی قرآن و تجوید و آشنایی با دستور زبان عرب است غفلت کنند.
پس از بررسی ریشه لغوی واژه تلاوت، حال وقت آن رسیده است که به مسائل اساسی در این راستا بپردازیم خداوند متعال در سوره قصص /59 این چنین میفرماید: «وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَى حَتَّى یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا وَمَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَى إِلاَّ وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ» میبینیم که شرط هلاک هر قومی در گرو تلاوت آیات خدا توسط رسول است و زمانی که تلاوت که همان (پی در پی خواندن و ابلاغ قرآن به صورت هدفمند به منظور جذب مخاطب است) از طرف رسول صورت گرفت دو نوع موضعگیری در رابطه با آن رخ میدهد یا مردم مجذوب قرآن میشوند و به تبعیت از آن میپردازند و برنامه زندگی خود را از آن میگیرند و با آن زندگی میکنند و از ظلمات و تاریکیهای (شرک وجهل و خرافات) که بعداً نیز به آن اشاره خواهیم کرد رهایی مییابند وبه سوی نور خدا که همان نور توحید است میشتابند و یا در ظلمات قرار میگیرند و از وسیله رهایی (آیات خدا) استفاده نمیکنند و به خود ظلم روا میدارند در آن صورت است که با دست خود زمینه هلاک و نابودی خود را فراهم میسازد. زیرا آنچنان که در آیه 44و 113 بقره و11 طلاق آمده است: « أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلا تَعْقِلُونَ. وَقَالَتْ الْیَهُودُ لَیْسَتْ النَّصَارَى عَلَى شَیْءٍ وَقَالَتْ النَّصَارَى لَیْسَتْ الْیَهُودُ عَلَى شَیْءٍ وَهُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ کَذَلِکَ قَالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ. رَسُولاً یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّهِ مُبَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَیَعْمَلْ صَالِحاً یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً.» هدف از تلاوت آیات این است که:
1–مردم در زندگی خود دو چهره و یا چند چهره نباشند بلکه گفتارشان با رفتارشان یکی باشد.
2- فقط به هوای این که اهل کتاب آسمانی هستند خود را گول نزنند و تنها با آرزوی این که مسلمانیم زندگی نکنند بلکه به یقین برسند تا عمل یا اعمال صالحی در پی آرزوها نباشد نجات نخواهند یافت.
3–بفهمند تنها با تلاوت آیات خدا و پیروی کردن از آن نه از کسی دیگر و چیزی دیگر خود را از انواع ظلمتها و تاریکیها (شرک، جهل، خرافات و تحریف) که بشریت در آن غوطهور است خود را نجات دهند و این نجات در حقیقت زمانی صورت میگیرد که تلاوتی صورت بگیرد تا به وسیلهی آن بتواند راه مستقیم را از چاه و بیراهه تشخیص بدهد. و قطعاً تا آن تلاوت صورت نگیرد و انسان با قرآن محشور نشود این میسر نخواهد شد و این همان است که خداوند تلاوت کتاب توسط پیغمبر بر مردم را به اختیار رسول نگذاشته بلکه جنبه اجباری کرده است زیرا اگر تلاوت کتاب توسط حضرت جنبه اختیاری داشت نه پیغمبر خدا آن را انجام میداد و نه سابقه و تجربهی این کار را داشت و به خوبی این مسأله در آیات 15و16 سوره یونس و 48 عنکبوت روشن است. «وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَى إِلَیَّ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ (15) قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ وَلا أَدْرَاکُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ. وَمَا کُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذاً لارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ.»
و به خاطر اینکه مردم راه را از چاه و بیراهه تشخیص بدهند خداوند متعال به پیغمبر خودش دستور میدهد که اسباب منجر شدن به راه و چاه را بر مردم تلاوت کند و در آیات 151 الی 152 سوره انعام خطاب به پیغمبر این چنین میفرماید: «قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً وَلا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ وَلا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (151) وَلا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» و در آیه 153انعام بعد از بیان اصول ثوابت محرمات این چنین میفرماید: «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ.»
راه مستقیم عبارت است از: پایبند بودن به حلالهای خدا و اجتناب از محرماتی که توسط رسول تلاوت شده در غیر آن صورت به بیراههها کشیده میشوید و در چاه میافتید. همچنین در سوره نمل آیه 91 و92 از زبان خود پیامبر مأموریتش را این چنین بیان میفرماید: «إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَهَا وَلَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنْ الْمُسْلِمِینَ (91) وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنْ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنْ الْمُنذِرِینَ
در آیات 1 مائده، 127 نساء و 30 حج نیز به گوشههایی از اصول ثوابت محرمات و بیان حلالها میپردازد که در مجموع، آیات مذکور که در این راستا بیان شد راه مستقیم که همان بیان اصول حلال و حرام است را نشان میدهد کسی که بخواهد به بیراه کشیده نشود و در چاه نیفتد چارهای ندارد جز اینکه به اصول ثوابت حلال و حرام پایبند باشد.
در نتیجه معلوم شد که مأموریت پیامبر از طرف خدا تلاوت آیات بر مردم به منظور انتخاب مسیر مستقیم از غیر مستقیم توسط مخاطبین است و قطعاً بعد از تلاوت توسط رسول باید منتظر این نتایج آن توسط مخاطبین بود.
خداوند در رابطه با نتایج تلاوتی که توسط رسول صورت گرفته در سوره انفال آیه 12 اینطور میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانَاً وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» پس موضعگیری مؤمنین در برابر آیات تلاوت شده خدا، زیاد شدن ایمان و توکل بر خدا است و در اشاره به مؤمنین اهل کتاب که تشویقی برای مؤمنین اهل قرآن است. در آیه 106 تا 109 سوره اسراء این چنین میفرماید: «وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِیلاً (106) قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّداً (107) وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنْ کَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً (108) وَیَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ یَبْکُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعاً»
همچنین در رابطه با موضعگیری مؤمنین اهل کتاب که قطعا مؤمنین به قرآن نیز اینگونهاند در سوره قصص آیه 53-55 میفرماید: « وَإِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِینَ (53) أُوْلَئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِمَا صَبَرُوا وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ (54) وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ» و خداوند در سوره آل عمران آیه 101 هشدار میدهد: « وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَیْکُمْ آیَاتُ اللَّهِ وَفِیکُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» و از این فراتر کسی که خود به تلاوت آیات بپردازد به این منظور که مجذوب قرآن شود یا دیگران را به سوی قرآن دعوت کند تا مجذوب آن گردند وبه تبعیت و پیروی از قرآن بپردازند در نگاه خدا همچنانکه در آیه 29 و30 سوره فاطر آمده است این چنین کسانی مشغول تجارتی هستند که آن تجارت مورد رضایت خداست و هیچگاه در آن ضرر و خسارت نمیبینند و همین تلاوت سبب میگردد که خداوند آنان را مورد فضل خودش قرار دهد و پاداش آنان را به تمام و کمال بدهد وآن همه فضل و پاداش بدان خاطر است که خدا قدر آنان را میداند و میدانند چنین آدمهایی که به تلاوت میپردازند چقدر ارزشمندند. «إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ (29) لِیُوَفِّیَهُمْ أُجُورَهُمْ وَیَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَکُورٌ» و در سوره صافات آیه 3 «والصافات صفا» به چنین آدمهای ارزشمندی که تلاوت کنندگان آیات خدا هستند سوگند میخورد زیرا بیانگر این حقیقت است که به وسیله تلاوت قرآن انسانها درک میکنند «ان الهکم لواحد». فرمانروا و فریادرس تمام انسانها خداست و به وسیله تلاوت است که به توحید و یکتاپرستی میرسند و به همین جهت میباشد که خداوند در سوره احزاب آیه 34 خطاب به اهل بیت پیامبر میفرماید: از آنچه که از آیات خدا وحکمت در خانه شما تلاوت شده است غافل نشوید و همیشه به یاد و خاطره آن باشید زیرا از طریق یاد و خاطره تلاوتها است که شما از پلیدیهای شرک و جهل و خرافات پاک و در امان میمانید و تا زمانیکه یادآور تلاوتها باشید وآن را قدر بدانید و خود را بدان مشغول کنید از مسیر پاکی که همانا توحید است منحرف نمیشوید و در پلیدیها غوطهور نمیگردید. با چنین دیدگاهی کفار و حتی مؤمنین میفهمند که در حقیقت که (خیر مقاما واحسن ندیا) مریم 73، (منزل زندگی و مجلس عیش و عشرت) نصیب کافرین میگردد یا مؤمنین؟
بله گفتیم به سبب تلاوت قر آن است که آدمیان مسیر زندگی خود را انتخاب میکنند و در رابطه با آیات الهی موضعگیری میکنند.
آنچه که تاکنون از آیات مذکور گذشت در واقع موضعگیری مؤمنین به قرآن و کتب الهی، در رابطه با نازل شدههای الهی بود که به صورت مختصر میتوان آنها را در نکات ذیل آنچنین خلاصه کرد:
تلاوت موجب موارد ذیل میگردد:
1–اعتراف به حقانیت کتاب الهی «وَإِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا کُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِینَ » 53/ قصص
2–شناخت مسیر مستقیم از غیر مستقیم و انتخاب مسیر مستقیم، 151 الی 153 سوره انعام و92 سوره نمل
3–زیاد شدن ایمان و توکل بر خدا، (…..وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانَاً وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ) 2/ انفال
4–سجده و تسبیح گویی خدا،…….اذا یتلی علیهم یخرون للاذقان سجدا.ویقولون سبحان ربنا ان کان وعد ربنا لمفعولا 107و108/اسراء
5–گریه و زاری و زیاد شدن خشوع و فروتنی (ویخرون للاذقان یبکون ویزیدهم خشوعا) 109 / اسرا
6–پاک شدن از پلیدیها، (واذکرن مایتلی فی بیوتکن من آیات الله والحکمة ان الله کان لطیفا خبیرا) احزاب /34
7–عدم بازگشت به کفر، (وکیف تکفرون وانتم تتلی علیکم وفیکم رسوله ومن یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم)آل عمران /101
8–دریافت اجر و پاداش کامل، (ان الذین یتلون کتاب الله….. * لیوفیهم اجورهم ویزیدهم من فضله انه غفورشکور) فاطر 29و30
9–رسیدن به توحید و یکتاپرستی، (فالتالیات ذکرا ان الهکم لواحد) صافات /3و4 (رسول یتلوا علیکم آیات الله مبینات لیخرج الذین آمنوا وعملوا الصالحات من الظلمات “شرک، جهل، خرافات وتحریف” الی النور ” توحید ویکتاپرستی “……) طلاق / 11
10-مشغول شدن به تجارت خسارت ناپذیر، (ان الذین یتلون کتاب الله….. یرجون تجارة لن تبور) فاطر /29
و از طرف دیگر خداوند متعال موضعگیری اهل کفر را در برابر آیات تلاوت شده الهی توسط پیامبران بر آنان، چنین به نمایش میگذارد:
1–متهم کردن قرآن به افسانههای پیشینیان و ادعای آوردن نمونهی آن و درخواست عذاب از خدا. (اذا تتلی علیه آیاتنا قال اساطیر الاولین)15/قلم و13/ مطففین (واذا تتلی علیهم آیاتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطیر الاولین. واذ قالوا اللهم ان کان هذا هو الحق فامطر علینا حجارة من السماء او ائتنا بعذاب الیم) 31و32/انفال
2-در خواست تغییر و تبدیل قرآن. (وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَیْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَى إِلَیَّ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ)15/یونس
3–تکذیب آیات تلاوت شده (الم تکن آیاتی تتلی علیکم فکنتم بها تکذبون) 105/ مؤمنون
4–کبر ورزیدن و مرتکب جرم شدن (واما الذین کفروا افلم تکن آیات تتلی علیکم فاستکبرتم وکنتم قوما مجرمین)31/جاسیه
5–سر باز زدن وروی گردانی از آیات الهی و فخر کردن به این روی گردانی (قد کانت آیات تتلی علیکم فکنتم علی اعقابکم تنکصون. مستکبرین به سامرا تهجرون)66و67 /مؤمنون
6–خود را برتر دانستن از اهل ایمان (وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَیُّ الْفَرِیقَیْنِ خَیْرٌ مَقَاماً وَأَحْسَنُ نَدِیّاً)73/ مریم
7–خشونتورزی و حمله به تالیان قرآن: «وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِی وُجُوهِ الَّذِینَ کَفَرُوا الْمُنْکَرَ یَکَادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذِینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِکُمْ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَبِئْسَ الْمَصِیرُ» حج:72
8–متهم نمودن قرآن به دروغ و سحر و جادو (وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلاَّ رَجُلٌ یُرِیدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَاؤُکُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلاَّ إِفْکٌ مُفْتَرًى وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِینٌ) 43/سباء (وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ)7/احقاف
9–متهم کردن صاحب پیام (محمد ص) به گمراه کردن مردم از آداب وسنن اجدادشان (واذا تتلی علیهم آیاتنا بینات قالوا ما هذا الا رجل یرید ان یصدکم عما کان یعبد اباءوکم وقالوا ما هذا الا افک مفترا و قال الذین کفروا للحق لما جاهم ان هذا الا سحر مبین) 43/سباء.
آنچه که تاکنون بیان شد بیشتر مربوط به آیات نازل شده الهی بود که توسط پیامبران بر مردم تلاوت شده اما (آیات افاق و انفس) و جلب کردن توجه مردم به آنها برای عبرت گرفتن از اوضاع و احوال گذشتگان ورسیدن به نور توحید، از این امر مستثنی نیست و خداوند در آیات 3 / قصص و252/ بقره و6 /جاثیه و58و108/ آل عمران و غیره به این امر مهم نیز پرداخته است که برای جلوگیری از اطاله نوشتار تنها به آدرس آیات و سور اشاره کرده و تحقیق بیشتر در این زمینه را به خوانندگان گرامی موکول مینمایم.
خلاصه مطلب فلسفه و زیربنای بعثت پیامبران تلاوت آیات خدا بر مردم بوده و تلاوت بهمنظور فهم و تبعیت و پیروی است و تبعیت و پیروی به منظور رفتن در صراط مستقیم و اجتناب از بیراههها است که صراط مستقیم نیز بهانه و سببی برای رسیدن به خدا و زندگی کردن در پرتو نور توحید و یکتاپرستی است و نتیجه یکتاپرستی سالم ماندن از تمام «بیماریهای سرطانزای جسمی و روحی از جمله: شرک و جهل، خرافات و تحریف و ستمگری و ستم بینی است» که جوامع بشری به آن مبتلا شدهاند.
نکتهی پایانی و قابل توجه (رسیدن به توحید و موحدشدن و دورشدن از ظلمات و تاریکیهای شرک، جهل، خرافات و تحریف) واجب است و انجام این واجب از طریق تلاوت آیات الهی صورت میگیرد در نتیجه تلاوت نیز واجب است و همچنان که در ابتدای امر گفته شد آنچه که واجب به آن تمام میشود خود نیز واجب است.
والسلام علیکم ورحمة الله.
نویسنده: مسلم خدری
اصلاح وب