روایت و کتابت حدیث در زمان پیامبر صلی الله علیه و سلم
علوم الحدیث(1)
روایت حدیث در زمان پیامبر
با توجه به کمال اهمیت حدیث در بنا و بیان احکام دین اسلام، پیامبر(ص) در زمان حیات خویش، در عین اینکه مسلمانان را به حفظ احادیث کاملاً ترغیب میکرد و میفرمود: «نضّر الله عبداً سمع مقالتی فوعاها» یعنی: خدا شاد و شادمان کند بندهای را که سخن مرا شنیده و آن را حفظ کرده است ـ همچنین مسلمانان را به نشر و تبلیغ آن با عین لفظ و عبارت حدیث تشوق مینمود و میفرمود: «نضّر الله امرءأ سمع حدیثا فادّی کما سمعه فربّ مبلّغٍ اوعی من سامع» یعنی: خدا شاد و شادمان کند بندهای را که حدیثی را شیند و همانگونه که خود شنیده است ـ بدون تغییر لفظ و عبارت آن را به سمع دیگری رسانیده است که بسا تبلیغکننده حافظهاش از حافظة شنونده قویتر باشد، و اکیداً و شدیداً مردم را از جعل احادیث و روایت مطالب نادرست بنام احادیث برحذر میداشت و میفرمود: «من کذب علیّ متعمّداً فلیتبوّء مقعده من النّار» . یعنی: کسی که به طور عمد و با حالت آگاهی دروغ بر من ببندد پس نشیمنی را برای خود در آتش دوزخ آماده کند (جعلکنندة حدیث قطعاً به دوزخ میرود).
کتابت حدیث در زمان پیامبر
پیامبر در سالهای اوایل وحی به علت احتیاط و جلوگیری از آمیختن قرآن و حدیث، و پیدا شدن کتابی در برابر «کتاب الله» ـ به طور کلی نوشتن احادیث را ـ چه به طور صحیفه و جزوة شخصی و چه به صورت کتاب و برای عموم ـ ممنوع اعلام کرد و فرمود: «لاتکتبو عنّی و من کتب عنّی غیر القرآن فلیمحه، و حدّثوا عنّی و لاحرج» یعنی: از زبان من چیزی ننویسید، و هر کس غیر از قرآن چیز دیگری را از زبان من نوشته آن را پاک کند و از زبان من حدیث را روایت کنید که هیچ مانعی ندارد.
و ابوسعید خدری صحابی نیز میگوید: «استأذنت النّبیّ ان اکتب احدیث فابی یأذن لی» یعنی: از پیامبر اجازه خواستم که حدیث را بنویسم و پیامبر این اجازه را به من نداد. و همچنین ابوهریرة صحابی میگوید: «خرج الینا رسولالله و نحن نکتب الاحادیث فقال ما هذا الّذی تکتبون؟ قلنا احادیث سمعناها منک. قال أکتاباً غیر کتاب الله تریدون؟ ما اضلّ الامم من قبلکم الاّ ما اکتتبوا من الکتب مع کتاب الله» . یعنی: پیامبر فرمود این چیست که مینویسید؟ عرض کردیم حدیثهایی هستند که از تو شنیدهایم. فرمود: مگر کتابی غیر از کتاب خدا را میخواهید؟ هیچ چیزی ملتهای قبل از شما را گمراه نکرد جز اینکه، کتابهایی را با کتاب خدا نوشتهاند.
از این حدیث ـ که راوی آن ابوهریره است ـ به خوبی استنباط میگردد، که کتاب احادیث در آن زمان تنها به صورت کتاب و برای استفادة عموم ممنوع گشته است، زیرا تنها در این صورت است که کتابی غیر از کتاب خدا در دسترس مردم خواهد بود، اما نوشتن آنها به صورت جزوه و صحیفه برای استفادة شخصی و کمک به حافظههای ضعیف نه تنها پیامبر آن را ممنوع نکرده بلکه طبق احادیث زیر آن را جایز اعلان فرموده است:
اجازة نوشتن جزوة احادیث
ترمذی محدّث از ابوهریره نقل کرده که مردی از انصار در محضر پیامبر حاضر میگردید و بیانات او را استماع میکرد، اما به علت ضعف حافظه نمیتوانست بیانات پیامبر را به خاطر بسپارد، روزی در محضر پیامبر از ضعف حافظة خود شکوه کرد و چارهجویی نمود. پیامبر فرمود: «استعن بیمینک» یعنی: از دست راستت کمک بگیر (احادیث را بنویس و چند مرتبه آنها را بخوان تا در حافظهات ضبط شود).
همچنین ترمذی محدث در سنن خود از ابوهریره نقل کرده که بعد از فتح مکه رسولالله خطبهای را ایراد فرمود و در پایان آن یکی از مسلمانان به نام (ابوشاه یمنی) به پیامبر گفت: اگر ممکن است دستور بفرمایید این خطبه را برای من بنویسند. پیامبر فرمود: «اکتبوا لابی شاه» یعنی این خطبه را برای ابوشاه بنویسید.
همچنین در روایتی آمده است که عبدالله بن عمروعاص از پیامبر پرسید: «اکتب کلّ ما اسمع» آیا هر چه از تو میشنوم اجازه دارم آن را عبدالله گفت: چه در حال رضایت و چه در حال عصبانیت هر چه از تو میشنوم اجازه هست آن را بنویسم؟ «قال نعم، فانی لااقول فی ذلک الاّ حقّاً» . پیامبر فرمود: بلی چه در رضایت و چه در عصبانیت هر چه از من شنیدی بنویس زیرا در همه این حالات من جز حق چیزی را نمیگویم.
همچنین از عبدالله بن عمر روایت شده که پیامبر فرمود: «قیّدوا العلم» یعنی: دانش را به بند بکشید عبدالله میگوید: پرسیدم ای رسولالله به بند کشیدن علم به چه صورتی است؟ فرمود: با نوشتن آن حاصل میشود.
منبع : کتاب تاریخ حدیث و ضبط و ثبت احادیث
تألیف : استاد فاضل حاج ملاعبدالله احمدیان