محمد(ص)سفیر صلح و خورشید تابان هدایت

اینجا شبه جزیره عربستان است ، سرزمین حجاز؛مردمانش وجدان را در تاریکترین نقطهی ذهن خاکسپاری کرده و یادی از آن نمیکنند .
در اینجا انسانیت به باد فراموشی سپرده شده و در دفن آن ، که مانند زنده به گور کردن دختران این سرزمین ، مایهی فخر و مباهات است ، هزاران نفر شرکت کردهاند ؛فخر و مباهاتی که ناشی از جهل و نادانی است .
تقلید کورکورانه از جمله مهم ترین کارهاست و عجیب آن که به هیچ وجه از آن امتناع نمیکنند؛ بلکه آن را راه و رسم آبا و اجدادی میخوانند ، حتی اگر نادرست و غلط باشد .
بی بند و باری اخلاقی اعم از فحشا و منکرات به وفور وجود دارد و کاملا قابل رؤیت است؛ شرب خمر ، بردهداری ، قمار و احتکار و دهها کار ناپسند دیگر که عقل سلیم از آنان گریزان است جزء کارهای روزمره محسوب می شود و پرداختن به این مسائل امری است طبیعی .
اما روح آدمی به صورت ناخودآگاه و غریزی از این مسائل بیزار است و دائما اظهار انزجار میکند .
همهی ادیان گذشته خبر از آمدن منجی ای میدهند و پیشگویان آمدنش را قریب الوقوع دانستهاند؛دوازده روز از ربیع الاول گذشته و دختر وهب پسری به دنیا میآورد که از نسل ابراهیم خلیل است و با اصل و نسب و دارای خاندانی محترم .
در خلوت شب آمنه زیبا پسری زاد
تنها نه پسر بر بشریت پدری زاد
در فتنهی بیدادگران ، دادگری زاد
چشم همه روشن که چه قرص قمری زاد
پسری که در نبود پدر بزرگوارش ، محمد ، نام گذاری میشود ؛ چه نامی از محمد بهتر ؟!
خدا خواسته که نامش محمد باشد ، چرا که قرار است سفیر صلح و مایهی آرامش جهان شود و در کتب ادیان گذشته از او حمد و تعریف شده است.
به محض ولادت مبارکش و قدم نهادن بر دنیا ، معجزات وجود مبارکش نمایان میشود ، ترک برداشتن دیوار طاق کسری از نمونههای بارز آن است
محمد اوان کودکی را پشت سر میگذارد و در نزد قریش به محمدامین شناخته میشود ، امانت داری با اخلاق والا
در جایی که تاریکی مطلق حاکم است و ظلمت بیداد میکند ، نور کم سوی کبریتی هم جلب توجه میکند چه رسد به نور فروزان خورشید تابان هدایت ، نور بدر الدجی ، سیدنا مصطفی
آری نبی مکرم اسلام در چنین جایی و برای چنین مردمانی مبعوث شد ، در جایی که مردمانش کرکرههای عقل را کشیدهاند و غرق در دریای متلاطم جهل و خرافاتند ، خدایش دعوت به خواندن و تعقل میکند خواندنی که با نام خدا باشد:اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ ( علق – ۱ )
محمد دعوت را آغاز کرد تا مردم حجاز و جهان را از منجلاب جهل برهاند و بر کشتی ایمان سوار کند .
آمد تا انسان و انسانیت را ارزش بخشد و آن را زنده کند ، او از طرف خداوند متعال مبعوث شد تا نظام بردهداری را بردارد و آزادی روحی و روانی به مردم عطا کند . و فرقی بین مردم نگذارد. آمد تا فریاد عدالت و دادخواهی سر دهد و مردم فکر نکنند که برتری به رنگ و نژاد ، یا جنسیت بستگی دارد بلکه طبق فرمایش خداوند متعال ( جل جلاله ) ملاک برتری فقط و فقط تقوا باشد تا جایی که بلال حبشی را با ابوبکر صدیق برابر میداند :
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ( الحجرات – ۱۳ )ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی (به نام آدم و حوّاء) آفریدهایم، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودهایم تا همدیگر را بشناسید (و هر کسی با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگری مشخّص شود، و در پیکرهی جامعه انسانی نقشی جداگانه داشته باشد). بیگمان گرامیترین شما در نزد خدا متّقیترین شما است .
آمد تا حق دختران زنده به گور شده ، که نماد مظلومیت بودند را بگیرد ، آمد تا در برابر ظلم نابودی این موجود مستعد بایستد و طبق نص صریح قرآن آن را موءوده بنامد
«هر موجود زنده و مستعدّی که ظالمانه نابود شود، و هر استعداد زندهای که خفه گردد و هر حقی که از میان برود، موءوده است و از آن سؤال و بازخواست میشود»
آری آمد تا فحشا و منکرات را از بین ببرد و قتل به غیر حق را بزداید
مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ۚ ( المائده – ۳۲ )هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل، یا فساد در زمین بکشد، چنان است که گوئی همهی انسانها را کشته است، و هرکس انسانی را از مرگ رهائی بخشد، چنان است که گوئی همهی مردم را زنده کرده است .
اما امروزه میبینیم که کینهتوزان ، اسلام ناب محمدی را دینی حامی خشونت معرفی میکنند ، در حالیکه این همان اسلام است که جنگ و نزاع چند سالهی اوس و خزرج را با دلسوزی و رحمت پایان داد و به جای آن برادری و مودت گذاشت
این همان اسلامی است که برای اولین بار در جهان مدافع راستین و بی چشم داشت حقوق زنان شد و به آنان عزت و افتخار بخشید تا جاییکه اولین شهید جهان اسلام ، زنی به نام سمیه بود
و محمد همان محمد امینی است که آوازهی صداقت و امانتش در سراسر شبه جزیره عربستان زبان زد خاص و عام بود
کسی که خداوند متعال برای دادن عزت و افتخار به او ، نام زیبای محمد را بعد از نام خود میآورد
لا إله إلا الله ، محمد رسول الله
و آوای گواهی به پیغمبری محمّد، به دنبال گواهی به توحید خداوند ، شبانهروز دست کم پنج بار بر فراز منارهها و بر بال امواج تلویزیونها و رادیوها در آفاق طنینانداز است
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ( الإنشراح – ۴ )و آوازه تو را بلند ساختیم !
محمد همان نبی مکرم است که دو سوم قرآن را با عمل مردم آموخت و اخلاقش بهترین و والاترین اخلاقها بود
وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ ( القلم – ۴)تو دارای خوی سترگ (یعنی صفات پسندیده و افعال حمیده) هستی.
محمد همان کسی بود که از دیوار قلبها وارد شد نه از دیوار خانههای مردم
کسی که خواهان هدایت مردم و دلسوز به آنان بود
بدانیم و آگاه باشیم که تنها نباید در ماه ربیع الاول یا هر مناسبت دیگری به دنبال راه و منش نبوی بود بلکه باید آن را در جای جای زندگیمان اجرا کنیم ، زیرا زندگانی محمد مصطفی هر لحظهاش نکتهای زیبا دارد تا جایی که حتی غیر مسلمانان نیز به این مهم اعتراف کردهاند و گاها آن را سر لوحهی خود قرار دادهاند
در حالیکه اگر در تقلید از حضرت محمد مصطفی ، افتخاری باشد آن افتخار باید نصیب مسلمانان شود
ئهی کانی کهرهم ، سهروهری دیوانی مهحببهت
ئهی شهمسی عهلهم ، رههبهری کهیوانی مهحهببهت
رهببی برژینه له سهماواتی مهحببهت
بارانی سهفا بو دلی سوولتانی مهحهببهت
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
والصلاه و السلام علی سیدنا ، معلمنا ، اسوتنا و حبیب قلوبنا محمد صل الله علیه و سلم و علی آله و اصحابه اجمعین ، إلی یوم الدین
والسلام علی من اتبع الهدی
رضا شیلان آباد – آذر ماه ۹۵