
۵- چه عاملی باعث شد که در کنار تدریس و دانشگاه به کار ترجمه هم علاقهمند شوید؟
به نکته خوبی اشاره کردید، من قبل از انقلاب هیچ کاری در زمینهی ترجمه نداشتم امّا با پیروزی انقلاب و روی آوردن جوانان و نوجوانان ما به اسلام که یک معیار ارزشی(استخدامی) هم شده بود من و دکتر خرّمدل – یادش بخیر باشد- خودمان را مسئول میدانستیم، به خصوص من که در دوران فهقیهتی نان همین مردم را خورده بودم.
به بررسی وضعیّت موجود پرداختیم و متوجّه این موضوع شدیم که ما در زمینههای عقیده و احکام اسلامی و اخلاق که در مورد استخدامی جوانان ما هم مورد پرسش قرار میگرفتند، دارای مشکل بودند و ما لازم میدانستیم که وظیفهی خویش را ایفا کنیم و به ترجمهی قرآن، احادیث، فقه، اخلاق و عقیده به زبان فارسی اقدام کنیم. البتّه لازم به ذکر است که به زبان کردی داشتیم امّا متأسّفانه جوانان ما با زبان مادری خودشان بیگانه بودند و الآن هم همینطور است. از سویی تهاجم خارجی و از سویی دیگر فقدان یا کمبود منبع در موارد مورد نیاز(فقه، عقیده، اخلاق، تفسیر، حدیث و…) باید کاری میکردیم تا هم اندکی از آن زحمتهای مردم را جبران کنیم و هم منابعی را که مورد نیاز بود و کمبود آن در جامعه احساس میشد درحدّ توان خویش در اختیار مردم قرار دهیم.
۶- اوّلین کتابی که ترجمه کردید چه بود و در صورت امکان بقیّهی آثارتان را معرّفی فرمائید؟
اوّلین کاری که من ترجمهی «فقه السّنّه» بود در ۴ جلد در حدود ۲۷۰۰ صفحه، و برای اولین بار آقای محمّدی جلد اوّل آنرا چاپ کرد و من هم در ازای آن هیچ حقالزحمهای نگرفتم، امّا برای چاپ دوّم که شامل هر ۴ جلد آن میشد، امتیاز آن را به انتشارات محمّدی سقّز واگذار نمودم که آقای محمّدی (انتشارات سقز) ۴ جلد آن را را چاپ کرد و به زودی در بازار نایاب شد و با توجّه به عدم کیفیت چاپ و افتادگیهایی که داشت در بخش جنائز ۱۶ صفحه افتاده بود و آقای محمّدی هم به علّت مشکلاتی که داشت موفّق به چاپ مجدّد آن نمیشد. سرانجام پیش از وفات ایشان طیّ ملاقاتی، ضمن تبادل نظر بر آن اتّفاق نمودیم که من ۴ جلد آن را بازبینی و تصحیح نمایم و ایشان هم قانع شدند که با آقای سعدی سجّادی (مدیر نشر آراس سنندج) مشترکاً به چاپ آن اقدام کنند. ولی متأسّفانه آقای محمّدی ۳ – ۴ ماه بعد از آن وفات نمودند(خدا رحتش کند) به لطف خدا کار بازبینی و تصحیح آن به سرعت انجام گرفت و این بار کتاب «فقه السّنّه» با چاپی زیبا و بسیار مجلّل به حضور خوانندگان تقدیم شد.
هنگامی که کتاب «عقیده المسلم» شیخ محمّد غزالی مصری را مطالعه کردم، دیدم که شرایط جامعه هم، خواهان اینچنین مطلبی است، لذا آن را تحت عنوان «باور راستین اسلامی» ترجمه و در سال ۱۳۶۵ به چاپ رساندم؛ امّا خودم از آن راضی نبودم و دوباره در سال ۱۳۷۰ پس از تجدید نظر کلّی توسّط انتشارات غزالی (آقای سعدی سجادی) به چاپ رسید پس از آن گفتم کسی که عقیدهی محکمی دارد و احکام فقهی را میداند نیاز به اخلاق اسلامی دارد لذا «خلق المسلم» را تحت عنوان «اخلاق اسلامی» ترجمه کردم که به چاپ دوم هم رسید و دیگر ترجمههایم عبارتند از:
– «قرآن و محورهای پنجگانه» تألیف محمّد غزالی،
-«زن در اندیشهی اسلام» نوشتهی جمال الدین فقیه الرسول،
-«روش تربیتی اسلام و تطبیق عملی آن» تألیف محمد قطب،
-«امامهای چهارگانهی اهل سنّت» نگاشتهی دکتر یوسف قرضاوی،
-«فرائض سهگانه حجّ، نماز، روزه» تألیف دکتر عبدالرزاق نوفل،
-«فقه آسان در مذهب امام شافعی» تألیف دکتر احمد عیسی عاشور،
-«پاسخ به صد سؤال دربارهی صدر اسلام» تألیف محمّد غزالی معاصر که آمادهی چاپ است و کتابی که به تازگی ترجمهاش تمام شده و به زودی – به امید خدا- آمادهی چاپ میشود به نام « فلسفهی احکام قرآن کریم»
و در ضمن دو تألیف هم دارم که عبارتند از:
١) شرح دیوان سقط الزند أبو العلاء المعری (چاپ دانشگاه کردستان)
٢) شرح غزلیات ذبی که ۴۰ قصیده از آن را نوشتهام و ۴۰ قصیده مانده است.
– پس از پایان اوّلین ترجمه(فقه السّنّه نوشتهی سیّد سابق) چه احساسی به شما دست داد؟
احساس سربلندی میکردم به این خاطر که موفّق شده بودم گوشهای از مسئولیّت خویش را انجام دهم؛ حتّی با وصف اینکه مورد انتقاد ماموستایان و دوستان به ظاهر روشنفکر خود قرار میگرفتم. ایشان میگفتند دکتر کاری کرده که مردم دیگر به ماموستا احتیاجی نداته باشند و عدّهای به ظاهر روشنفکر مرا از اینکه وقت خویش را در فقه و آنهم به زبان فارسی صرف میکردم، مورد انتقاد و سرزنش قرار میدادند؛ امّا با این اوصاف من از اینکه توانسته بودم برای مردمم خدمتی هرچند ناچیز انجام بدهم، واقعاً احساس سربلندی میکردم و به راستی احساسی را که پس از پایان ترجمهی «فقه السّنّه» داشتم غیر قابل وصف است و الآن هم همان احساس است که من را به دنبال خود میکشاند.
۷- آیا در حال حاضر کتابی برای ترجمه در دست دارید؟
بله مشغول ترجمهی کتاب « احکام القرآن» تألیف مرحوم دکتر مصطفی زلمی هستم.
۸- علّت انتخاب این کتاب چیست؟
مدّتها بود که این موضوع را در ذهن داشتم که در لابلای کتابهای تفسیر و شرح عقیده و فقه به صورت جسته گریخته اشاراتی به حکمت و فلسفهی بعضی احکام شده بود؛ امّا آرزو داشتم روزی بتوانم در مورد این موضوع کتابی بنویسم که روزی کتابی را پیش دوست عزیرم ماموستا ابوبکر حسن زاده دیدم با نام «حکم الاحکام القرآن» که این کتاب را دکتر زلمی به عنوان هدیه به ایشان دادهبود. دیدم که مطلب فوق را در خود دارد و وقتی که چند صفحه از آن کتاب را خواندم به خود اجازه ندادم که کتاب را تا آخر بخوانم و به خود گفتم وقت را نباید ضایع کرد و مشغول ترجمهی آن شدم، چون به راستی جامعهی ما مورد هجوم تبلیغات دشمنان اسلام و فریبخوردگان جاهل قرار گرفته که میگویند اسلام فلسفهای ندارد و احکام اسلامی چیزی ندارند که بتوانند تأمین کنندهی مصالح نسل جوان امروز باشند و به حقیقت جواب دندان شکنی است به یاوهسرایان و کیمیای سعادتی است که به درد جوانان و جامعهی ما میخورد و به لطف خدا دیروز ترجمهاش تمام شد و به زودی مراحل تایپ و چاپ آن نیز شروع میشود(به امید خدا).
۹- سؤالی که شاید خوانندگان را به خود مشغول کند این باشد که شما در ترجمه به زبان فارسی کتابهای متعدّدی دارید؛ چرا حدّاقل یک کتاب به زبان کردی ترجمه نکردهاید؟
سؤال بسیار ارزشمندی است همانگونه که اشاره کردم، اگر چه زبان کردی بسیار شیرین است امّا متأسّفانه جوانان ما مهارت لازم را در زبان مادری خویش ندارند و مهارت یادگیری آن زبان را هم نداشتهاند و یکی از چیزهایی که در ترجمه لازم است مهارت در هر دو زبان است و شخصاً چون مهارت بالایی در نوشتن به زبان کردی ندارم و خوانندهی ما هم مهارت لازم برای کسب آن نداشته پس مقصود من به وسیلهی زبان کردی فراهم نمیشد، به این دلیل بود که زبان ترجمهام را فارسی انتخاب کردم، و چون ما مورد هجوم تبلیغات بیگانه و خودی نادان قرار گرفتهایم و استقبال عمومی هم از ترجمههای فارسی بهتر است تا کردی، (البتّه لازم به ذکر است علاقهی من به زبان کردی بیشتر از زبان فارسی و عربی است) به عنوان نمونه عرض میکنم، استقبال جوان ما از کتاب «شهریعهتی ئیسلام) نوشتهی ملّا عبدالکریم مدرّس که در باب فقه است بیشتر است یا فقه آسان که به زبان فارسی است؟
۱۰- چرا شما در زمینهی تألیف کتاب، کمتر کار کردهاید و بیشتر به ترجمه روی آوردهاید (با توجّه به اینکه کار ترجمه از تألیف دشوارتر است)؟
انسان هر کاری را با توجّه به علّت غایی انجام میدهد، علّت فاعلی و علّت مادی هم مهمّ است؛ امّا آنچه مهمّ است هدف نهایی انسان است. هدف راه را برای انسان هموار میکند و هدفی که من به دنبال آن بودم از ترجمهی آن کتابها حاصل میشد. میدیدم آن بزرگواران راه را طیّ کردهاند و همانگونه که اشاره هم فرمودید زحمت ترجمه از تألیف هم بیشتر است؛ چون شما باید فکر شخصی دیگر را در فکر خود قالبریزی کنی و بعد دوباره آنرا به گونهای دیگر و به زبانی دیگر(زبان مقصد) تحویل دیگران بدهی؛ امّا در تألیف فقط میخواهی فکر خود را به دیگران منتقل کنی.
۱۱- شما تألیف هم دارید در صورت امکان توضیحی درباره آنها میدهید؟
زمانی که در دورهی ادبیات عرب مدیر گروه بودم و همزمان هم دورهی لیسانس و فوق لیسانس تدریس میکردم متوجّه شدم که متون نظم دورهی جاهلی و عباسی و اموی برای دانشجویان ما از اهمّیّت به سزایی برخوردارند و دانشجوی ادبیات عرب نیاز مبرمی به آن دارد و به حقیقت کار سنگینی است و آرزوی تأسیس دورهی دکتری را هم داشتیم؛ لذا شروع کردم به نوشتن شرحی بر دیوان سقط الزند ( که مورد توجّه من قرار گرفته بود) این شرح را نوشتم و بعد از آن دوست داشتم بر غزلیات ذبی(کتاب بزرگی است و شامل ۸۰ قصیده است و نویسندهی آن تسلّط خوبی به ادبیات جاهلیّت و اسلامی داشته است) شرحی بنویسم و ۴۰ قصیدهی آن را شرح نمودهام که در حدود ۶۰۰ صفحه است.
۱۲- برای کسانی که میخواهند در ترجمه به فعّالیّت بپرداند چه توصیهای دارید؟
به نظرم دو چیز برای چنین کسانی خیلی مهمّ است:
١.علاقه و هدف
٢.تسلّط به زبان عربی و زبان مقصدی (ترجمهی) که انتخاب کرده است، کسی که میخواهد در این راه کار کند باید سعی کند مطالعه متمرکز در چیزهایی که برایش مهمّ است. من هرگز رمان مطالعه نکردهام. باورم این است در راستای هدف من نبوده و بیشتر آن را سرگرم کننده میدانم؛ پس تعیین هدف و مطالعه در زمینهی هدف میتواند دو عامل مهمّ و اصلی باشد.
۱۳-آیا نظام سنتی فهقیهتی(طلبگی) ما میتوان- با توجّه به اینکه شما در هر دو نظام و سنّتی و دانشگاهی درس خواندهاید- جوابگوی نسل جوان امروز باشد یا نیاز به تغییر هست؟
با تمام احترامی که برای نظام سنّتی قائلم که خود در آن سیستم درس خواندهام و خود را مدیون آن میدانم، به نظرم روش کار را باید عوض کرد.
هر سیستمی دارای دو چیز است: یک: روش کار. دو: ارزش و اصالت، سیستم سنّتی ما مکتبی خالص و لوجه الله بوده و این را هم ثابت کرده و گذر زمان ارزش و اصالت آن را برای ما به خوبی روشن نموده است، پس ما باید ارزش و اصالت سیستم گذشته را برای امروز به کار ببریم.
ولی باید روش را عوض کرد باید آن علاقه، شیفتگی و اخلاص را به کار گرفت؛ بنابراین من معتقدم که روش را باید تغییر داد و بر اساس زمان، پیش رفت و از روشهای روز دنیا که جواب داده استفاده کنیم چرا که حکمت، گمشدهی مؤمن است، مؤمن چیز خوب را هر جا ببیند، دنبالش میرود و از آن استفاده میکند و من در ابتدای هر سال تحصیلی برای دانشجویانم روشن میکردم که مؤمن هر چیزی را که ارزشمند باشد میگیرد و بهرهی لازم را از آن میبرد(آیا اگر ساعت ارزشمند شما در فاضلاب بیفتد به علّت کیفیت فاضلاب از آن گذشت میکنید؟ نه، قطعاً اینگونه نخواهد بود بلکه آن را بیرون آورده و با پاک کردنش از آن استفاده میکنید.) پس اگر روشی را ببینیم که به روز و کارا و ارزشمند است – حتّی اگر روش مورد استفاده یک کمونیست- باشد ما روش را به کار میگیریم، نه اعتقاد آنها، را چون ما به کارایی سیستم و جوابدهی آن میاندیشیم و قطعاً از اسلوب و روشهای جدید همراه با ارزش و اصالت گذشته باید استفاده کرد.
۱۴- با توجّه به تبلیغات سوء دشمنان که خود اشاره فرمودید چه راهکاری برای جلب جوانان به دین دارید؟
به نظرم بهترین کاری که میتواند انجام شود این است که جوان را آگاه کنی، چون جوانان ما بر اثر کمبود منابع دلسوزی مسئولان، آنطور که شایسته است آگاه نشدهاند. مطالب به شیوهای که قابل درک و فهم باشد عرضه نشده است و انسان تا چیزی را درک و فهم نکند، مورد توجّهاش قرار نمی گیرد. جوان ما تا زمانی که از معارف اسلامی آگاهی نیافته و آنها را فهم و درک نکرده است، به زبان خودش برایش نگفتهایم، ایجاد انگیزه ندارد که دین را درک و فهم کند، وقتی که جوان ما آگاه شد و دانش را دریافت و دین را فهمید دانش و دین، خود به خود آنان را به سمت دین میکشانند. دانش به خاطر ذات خودش مورد توجّه قرار گرفته و جای خودش را پیدا میکند، ما دانشمندانی را میبینیم که در زمینههای فکری خود علم و آگاهی دارند حتّی کسانی که تفکّرشان با تفکّر آنان همسو نیست به آنان احترام میگذارند، پس ما باید به جوان علم و آگاهی بدهیم که خود اسلام و دین را آگاهانه و آزادانه انتخاب کند نه به صورت تقلیدی، و زمانی که به خوبی اسلام را درک و آن را انتخاب کرد و مورد احترام دیگران هم قرار میگیرد و بدون شک هم از منافع دنیوی بهرهمند خواهد شد؛ البتّه منافع مادّی برای گذران زندگی است نه انباشتن ثروت؛ یک انسان واقعی باید متوجّه باشد انسانیت انسان در انباشتن ثروت نیست امّا ثروت برای تأمین آزادی ارزشمند است و ما باید سعی کنیم به جوانان خود بفهمانیم که اسلام دین و دنیا را برای مسلمان میخواهد و برای هر دو هم راه تعیین نموده است لیکن متأسّفانه خانوادههای ما اینگونه با جوانان برخورد نمیکنند و لذا جوانان ما آنگونه که باید دارای اخلاق اسلامی باشند نیستند. جوان ما متوجّه نشده، به همین خاطر زمانی که پدرش، مادرش، برادرش به مسجد میرود در کوچه ایستاده و سیگار میکشد، مگر پدرش مسلمان نیست، مادرش مسلمان نیست، پس چرا؟
۱۵- رابطهی شما با اشعار شاعران کُرد چگونه است؟
من بیشتر از شعر شاعران کلاسیک ما به علّت آشنایی بیشتر با آنها و اینکه محصول مکتب ماموستایی هستند و اخلاصی که دارند و ارزشها را از دست ندادهاند را دوست دارم من فکر نمیکنم کسی باشد که اشعار مولوی، بیسارانی، نالی، ملای جزیری، ههژار، هیمن و کسان دیگر را بخواند و احساس علاقه نکند. با وصف اینکه هستند شاعرانی هم که اهل دین نبوده امّا چون در اشعارشان ارشهای انسان را میبینیم (هر چه باشد ارزشهای انسانی دینی هم هستند) دوستشان داریم و با علاقه، اشعارشان را مطالعه میکنیم؛ چون جزو فرهنگ ما هستند.
خودم به راستی قصیدهی بردیه را به استثنای بعضی ابیات آن که غلوّ صوفیگرایانه دارند خیلی دوست دارم و در شروع هر ترم با وجود اینکه جزو سر فصل نیست به دانشجویان ادبیات فارسی درس دادهام و متوجّهشان هم کردهام، ولی در کلّ از آن لذّت میبرم.
۱۶- انتقاد و پیشنهاد شما برای دست اندرکاران مجلهی برایهتی؟
با سپاس و تشکّر مجدّد از شما، باید عرض کنم که هیچ کاری خالی از عیب و نقص نیست، و کار خالی از عیب و نقص کاری است که انجام نشده است. ارزیابی خوبی از کار شما دارم امّا با توجّه به اینکه بیشتر از دو شماره از مجلّه را مطالعه نکردهام و با دید انتقادی هم نبوده پس انتقاد خاصّی هم ندارم، امّا از انتقاد نترسید و هراز گاهی خالصانه خودتان را مورد محاسبه قرار دهید تا مبادا از هدف اصلیتان دور شوید. «اخلاص برای خدا را از دست ندهید.»
منبع : اصلاح ویب