گویا؛ پیامبر اسلام(ص) زن را «ناقص العقل» معرفی نموده است!!
زن کم عقل نیست!
از دیرباز تا کنون اسلام آماج حملات مختلفی قرار گرفته و همچنان قرار میگیرد. یکی از این حملات بخاطر دیدگاهی است که اسلام درباره «زن» بویژه دربارهی عقلش دارد. اسلام متهم است که زن را کم عقل و ضعیف میپندارد و از ارزشهای او در مقایسه با مرد، میکاهد. این در شرایطی است که از نظر علمی ثابت شده زن و مرد از لحاظ قدرت اندیشه ورزی هیچ تفاوتی، با هم ندارند.
البته، واقعیت خلاف این را میگوید: زیرا زن به مقامی بالاتر از مرد رسیده و بویژه، در جهان غرب دستاوردها و خلاقیتهای فکری فراوانی را ارائه نموده است؛ این به آسانی یعنی اسلام، نه تنها با دانش و واقعیت عمومی ناسازوار است که افکارش، دادههای عمومی و واقعی را بر نمیتابد .
اما، عده دیگری هم میگویند: امروزه «زن» فرصت بزرگی برای آزادی عمل و ارائه توانمندیهایش پیدا کرده است “ولی مسلماً هم پای مرد نیست؛ زیرا این مرد است که این آزادی را برای زن فراهم کرد، و با وجود این، هنوز هم زن نتوانسته به بسیاری از پستها و مقامهایی دست یابد که هم اکنون مرد آنها را در اختیار دارد. علاوه بر این،این مرد است که بانی اندیشه ها و دستاوردها و اختراعات بزرگ و غیر این ها از امور مهم، میباشد.
خاستگاه این اتهامات، حدیث صحیحی است که به حدیث «ناقصاتُ عقل [ زنان کم عقلاند] معروف میباشد.
در این مقاله، علاوه بر بیان متن حدیث و خوانشهای سریع از آن، روشن میکنیم که توصیف زنان به کم عقلی، چیزی از ارزش عقلانی و جایگاه آنان نمیکاهد، بویژه اگر ثابت کنیم که این توصیف شامل حال مردان هم میشود! وقتی میان زنان مسلمان و بسیاری از رهبران و سردمداران و دانشمندان کافر مقایسه صورت میگیرد، زنان مسلمان باید به خود افتخار کنند؛ زیرا خداوند متعال، به کلی این کافران را بی عقل دانسته و بیان نموده که عقلها و جایگاه های آنان، اگر موجب خشنودی و کسب بهشت خدا نشود، هیچ سودی، در برابر خدا، برای آنها در بر نخواهد داشت. حتی میتوان گفت: همه زنان مسلمان از انیشتین عاقلترند، همان انیشتینی که از نظر هوشی، ضرب المثل بود، اما، در سایه این هوش فراوان به دایره اسلام وارد نشد و بهشت را فرا چنگ نیاورد.
این حدیث را بخاری و مسلم و اصحاب سنن روایت کردهاند؛ این حدیث از نظر متن و سند صحیح و بلا اشکال است. البته، ما در این جا فقط به روایت مسلم اکتفا میکنیم.
او در صحیحش باب ایمان، از پیامبر(ص) روایت کرده که: «یا مَعْشرَ النساء تَصَدَّقْنَ وأکْثِرْن الاستغفار ، فإنی رأیُتکُنَّ أکثر أهل النار . فقالت امرأه منهن جَزْله : وما لنا یا رسول الله أکثرُ أهل النار؟ قال : تُکْثِرْنَ اللَّعن ، وتَکْفُرْنَ العشیر ، و ما رأیت من ناقصاتِ عقلٍ ودین أغلبَ لذی لبٍّ مِنْکُن . قالت یا رسول الله وما نقصانُ العقل والدین؟ قال : أما نُقصانُ العقل فشهاده امرأتین تعْدِلُ شهادهَ رَجُل ، فهذا نقصان العقل وتَمکثُ اللیالی ما تُصلی ، وتُفطر فی رمضان ، فهذا نقصان الدین» ، « ای جماعت زنان صدقه بدهید و زیاد استغفار کنید؛ زیرا، من دیدم که شما بیشتر اهل دوزخ هستید؛آن گاه زنی خردمند از میان آن زنان گفت: ای رسول خدا، چرا ما بیشترِ اهل جهنم هستیم؟! پیامبر(ص) فرمود: چون شما بقصد یا غیر قصد ، به علت یا بدون علت، دیگران را نفرین میکنید و احسان و نیکی شوهر را نادیده میگیرید و آن را ناسپاسی مینمائید . و هیچ ناقص العقل و ناقص الدینی را ندیدهام که مانند شما بتواند عقل و هوش مردان دانا را برباید. آن زن گفت: نقص عقل و دین ما بخاطر چیست؟ فرمود: مگر شهادت و گواهی دو زن برابر با شهادت و گواهی یک مرد نیست؟ این نشانه نقصان عقل است. از سوی دیگر، وقتی زن در حالت حیض است، برای مدتی نماز نمیخواند، و در این حالت، در رمضان روزه نمی گیرد. این نشانه نقصان دین زن است.
این حدیث را نمیتوان بدون آیه ۲۸۲ سوره بقره که در مورد «قرض» سخن میگوید و نصاب شهادت را در بر دارد ، فهم کرد ، متن آیه چنین است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاکْتُبُوهُ ۚوَلْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ ۚ وَلَا یَأْبَ کَاتِبٌ أَن یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّـهُ ۚ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّـهَ رَبَّهُ وَلَا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا ۚ فَإِن کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یَسْتَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ ۚ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِن رِّجَالِکُمْ ۖ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ ۚ وَلَا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا ۚ وَلَا تَسْأَمُوا أَن تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ کَبِیرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ۚ ذَٰلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللَّـهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَهِ وَأَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا ۖ إِلَّا أَن تَکُونَ تِجَارَهً حَاضِرَهً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَکْتُبُوهَا ۗ وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ ۚ وَلَا یُضَارَّ کَاتِبٌ وَلَا شَهِیدٌ ۚ وَإِن تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ ۗ وَاتَّقُوا اللَّـهَ ۖ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّـهُ ۗ وَاللَّـهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
میان این آیه و حدیث مذکور نه تنها رابطه تنگاتنگی وجود دارد که این حدیث ، صراحتاً ما را به این آیه ارجاع میدهد.
فهم نادرست از این حدیث و متناقص با واقعیت:
بدیهی است افرادی که اسلام را متهم به کاستن از ارزش عقلانی زن میکند ، به حدیث فوق الذکر استناد مینمایند؛ آنها از این حدیث چنین فهم کردهاند که زنان ناقص العقلند؛ یعنی قدرت فهم آن ها از قدرت فهم مردان کمتر است؛ البته، این در صورتی است که بگوییم: عقل عضوی از اندیشه ورزی است. این عده با زبان حال خود میگویند: دستگاه اندیشه ورزی زن از دستگاه اندیشه ورزی مرد ضعیف تر است! و این موضوع شامل همه زنان و مردان دنیا میباشد.
اما، خود این حدیث – حتی اگر این مفهوم را در نظر بگیریم – بیان میکند که زن، از لحاظ عقلانی کمتر از مرد نیست؛ زیرا آن زن ( که در این حدیث از او سخن رفته) با پیامبر(ص) مناقشه نمود؛ علاوه بر این او، زنی بسیار خردمند بود، این از یک سو، از سوی دیگر بنا به فرمایش پیامبر(ص) یک زن میتواند عقل و هوش یک مرد خردمند را برباید. حال سؤال اینجاست: اگر زن از مرد هوشیارتر نباشد و یا دست کم مرد ناقص العقل نباشد ، چگونه میتواند هوش و عقل مرد بسیار عاقل را برباید؟
علاوه بر این، اسلام، زن و مرد را در برابر تکالیف شرعی از لحاظ عملکرد و مجازات یکسان انگاشته است.
اگر زن ناقصل العقل است؛ پس چرا عملکرد و و مجازاتش در همان سطحی است که برای مرد در نظر گرفته شده است؟! توصیف زن به ناقص العقل با آن عدالتی منافات دارد که خداوند به آن متصف است و اسلام منادی آن میباشد. بی گمان ناقص العقل، همسان فرد کامل العقل مکلف نمیگردد و همانند او محاسبه نمیشود؛ البته اگر فرض کنیم که عقل مرد ازعقل زن کاملتر است؟!
اندیشه ورزی چیست؟
اندیشه ورزی مسئله ای است که برای مردم روشن میباشد و بسیاری از آنها آن را انجام میدهند . مع الوصف در میان مفاهیم، بیشتر از همه، مبهم مینمایاند و تعریف کردنش از همه انها سخت تر شاید علت این امر آن باشد که مسئله اندیشه ورزی صرفا شامل فهم مکانیسمی نمی گردد که در پرتو اندیشه ورزی حاصل می شود بلکه اندیشه ورزی فرایندی مبهم و چند بُعدی است و عوامل فراوانی در آن نقش دارند . (جالب اینکه) خود این عوامل از این فرایند متأثر شده و در آن، تأثیرگذار هم میباشند.
با این حساب، اندیشه ورزی فعالیتی است که بعد از حس کردن واقعیتی معین، در مغز پدید میآید.
این امر موجب میشود میان توانمندی های مغزی و این احساس و مهارت های موجود در نزد فرد مُفکر تعامل بوجود آید و این مسئله هم با توجه به انگیزهای رقم میخورد که میخواهد هدف مشخصی را محقق سازد، آنهم بدون اثر پذیری از موانع و مشکلات.
با وجود چند جانبگی و کثرت عوامل دینی و تأثیرگذار در اندیشه ورزی و تأثیرپذیر از آن، تحقیقات همه جانبه و نوشته های فراوان در مورد این موضوع، تأکید بر آن دارند که، عناصر اساسی اندیشه ورزی، عبارتند از: درک حسی، اقدام و تولید، به گونه ای که مغز، به کشف مهارت و آگاهی و ارتباط دادن آن با درک حسی میپردازد تا بتواند اندیشه را نتیجه دهد. این چیزی است که علاوه بر برنامههای عملی برای توسعه و آموزش مهارت های اندیشه ورزی تحقیقات روانشناسی و مقرر اعصاب و فلسفه و فکر اسلامی ، آن را تأکید می نماید. بی گمان تمرینات عملی و اجرایی که ما برای توسعه و بهبود مهارت های اندیشه ورزی انجام می دهیم، بهترین گواه بر این ادعاست !
رابطه عقل با اندیشه ورزی:
چیزی که معمولاً به ذهن میآید و بر زبان مردم متداول است، این است که عقل، اسم یکی از اعضای اندیشه ورزی است؛ البته، مسئله اینگونه نیست؛ زیرا در جسم انسان عضوی به نام عقل وجود ندارد که ما بتوانیم با انگشت به آن اشاره کنیم. لذا، اندیشه ورزی همانگونه که قبلاً گفتیم – فرایندی چند بعدی و چند مرحله ای است و فقط شامل عضوی خاص نمیشود .
میتوان گفت چند عضو شاید در فرایند اندیشه ورزی فعالیت نمایند، مانند: چشم و گوش، بقیه حواس، مغز و حافظه و قوه تخیّل و غیر اینها…
واژه “عقل” در قرآن کریم و سنت آل نبوی برای آن بکار برده نشده تا اذعان شود که عقل یکی از اعضای اندیشه ورزی است. چنانکه کلمه عقل بصورت مصدر در قرآن ذکر نشده است؛ تنها چیزی که درباره عقل در قرآن آمده ، اشاره به صیغه جمعی آن است بر وزن تَعقِلون، تعقِلُون، نَعقِلْ و عَقَلُوه و یَعْقِلُها. به این حالت در ۴۹جای قرآن کریم ذکر شده است و تنها یک بار به صیغه ماضی آمده و در بقیه موارد به صیغه مضارع حال یا آینده آمده است. غالباً معنایی که از این صیغه ها برداشت میگردد، همان جلب کردن اهتمام مردم به جانب اندیشه ورزی در فرجام نیک و اتخاذ گام عملی میباشد. بیگمان، این معنا، در این صورت، گسترده تر از صرف اندیشه ورزی است؛ ما اگر فکر کنیم، تولید اندیشه میکنیم؛ اما اگر تعقل کنیم،به آنچه در فراسوی این اندیشه است، پی میبریم و از ابعاد مربوط به تأیید و عمل آگاه میگردیم. از این رو، مشخصه اساسی عقل از منظر قرآن و سنت پی بردن به فرجام مورد نظر و کار کردن برای آن و پایداری در این راه میباشد.
خدا بیامرز ابن تیمیه معنای لغوی و شرعی “عقل” را به بهترین نحوه ممکن خلاصه کرده و در مجموع الفتاوای خود گفته است: « عقل در زبان مسلمانان مصدر عَقَلَ یَعقِلُ عقْلاً است و مراد از آن نیرویی است که انسان به کمک آن او را درک میکند و دانش ها و اعمالی است که بوسیله ان، حاصل میگردد. به بیانی دیگر، دانش و آگاهی که به موجب عقل پدید میآید، همان دانشی است که به موجب آن عمل میشود؛ لذا کسی که از بدیها آگاه گشته و در پی انجام آنها بر آمد و از خوبی ها آگاه شد و از انجام آنها، سر باز زد، عاقل نامیده نمیشود.»
گذشته از این ، احادیثی که مربوط به عقل است، هیچ کدام مبنای صحیحی ندارند؛ ابن حبان سبتی گفته است: « حدیث صحیحی را در مورد عقل از پیامبر(ص) حفظ نکرده ام.» و ابن تیمیه گفته است: اما، حدیث عقل نه تنها از دیدگاه دانشوران دینی کذب محض است بلکه در کتاب های معتبر و با اهمیت اسلامی هم جایی ندارد.
اندیشه ورزی در نزد زن و مرد:
این طرز تفکر درباره اندیشه ورزی مربوط به انسان است صرف نظر از اینکه مرد است یا زن و بطور یکسان بر هر دوی آنها، انطباق مییابد.
از این رو، برنامه های رشد و توسعه مهارت های اندیشه ورزی فقط به یکی از آنها اختصاص ندارد و آنها را از یکدیگر جدا نمیسازد، تازه، واژههای علمی مربوط به تحقیقات مغزی و اندیشه و یادگیری، حاکی از آن نیست که زن و مرد از نظر اندیشه ورزی و یادگیری و توانمندی های حسی و هوشی و بافت های ترکیبی مغز و اعصاب و راه های معرفت شناختن با هم تفاوت اساسی دارند.
تحقیقات مربوط به مغز و اعصاب تفاوت هایی اساسی – – در این زمینه – را میان زن و مرد نشان نداده جز در چهار چوبی تنگ و محدود که از یک چهارم انحراف یک معیار فراتر نمی رود.
بنا به بسیاری از تحقیقات مربوط به مغز و اعصاب، ثابت شده (که از لحاظ ظاهری) مغز مردان به مقدار نیم اندازه از مغز زنان بزرگ تر است؛ مع الوصف، تفاوتی در اندیشه ورزی میان آن دو وجود ندارد. این یعنی زن و مرد – فطرتاً – در زمینه تفکر و اندیشه ورزی با هم برابر هستند و تنها تفاوت های فردی در آنها دیده می شود یعنی تفاوت در میزان سطح و درجه هوشیاری، نه در نوع هوشیاری.
-دگرگونی های بدنی و روحی که دامنگیر زن میشود
هم خود زن و هم دیگران خوب میدانند که زن، در معرض دگرگونی های فراوان و مکرری قرار می گیرد؛ ما به آسانی میتوانیم این مسأله را مشاهده کنیم .تحقیقات همه جانبه علمی نشان داده که زن، به این حالت های دگرگونی، از لحاظ روحی هم متأثر میگردد؛ زن دچار حیض میشود و هنگامی که آبستن میگردد، دوران قبل و بعد از بارداری را سپری می کند.
چنانچه جنینش سقط شود یا خود آن را سقط کند، بدنش دستخوش بسیاری از دگرگونی ها میشود. همانگونه که امکان دارد به ناباروری، عقیم شدن، گذشتن از مرحله یأس و افسردگی و تغییرات قبلی و بعدی حاصله از این امر، دچار شود. آری. بدینسان زن دوران ها و تغییرات مختلفی را تجربه میکند که شاید به خاطر بسیاری از آنها در رنج و ناراحتی افتد. بی گمان این مسائل روح و روان او را تحت تأثیر قرار میدهد و او متأثر از این نارسایی روحی ، رفتارش با مردم تغییر مییابد و طرز فکرش هم عوض میگردد.
بسیاری از تحقیقات پزشکی نشان داده که زن، متأثر از این تغییرات بدنی ، دچار افسردگی و عدم تمرکز و حتی فراموشی کوتاه مدت میگردد. زن تحت تأثیر این تغییرات بدنی ، بسرعت نفوذپذیر و احساساتی شده و دچار دلهره و نگرانی و سستی میگردد. مزاج و سلیقهاش تغییر مییابد. ناآرام و بی قرار میگردد. احساس تنهایی و سنگین شدن جسمش میکند. اینها همه علاوه بر تغییراتی است که در عوامل اثرگذار بر روی حرکت و عمل و تکاپوی ذهنی، مانند درجه حرارت، فشار و افزایش ترشحات مختلف هورمونی، حاصل می گردد.
-از همه اینها به چه نتیجه ای میرسیم؟
نه در آیه و نه در حدیث مذکور ، چیزی دیده نمیشود که بگوید: توانمندیهای عقلانی زن از توانمندیهای عقلانی مرد کمتر است و مرد می تواند به جای زن فکر کند!!
آنهم، به دلیل خطاب ایمانی، که شامل همه مردان و زنان است. این نشان می دهد که زن و مرد از لحاظ عقل و غرائز و نیازهای عضوی با هم مساوی هستند. این سوای، بسیاری از متون دینی است که بیانگر توانمندی زن برای اندیشه ورزی و چاره اندیشی در سخت ترین شرایط میباشد.
نمونه این متون در کتاب و سنت زیاد است؛ اما نصوصی که قوامه و ریاست و ویژگی های دیگری را به مرد میدهند، یک سری احکام شرعی میباشند و با طبیعت جامعه اسلامی متناسب هستند و هیچ ارتباطی با توانمندی های عقلانی ندارند.
حدیث مذکور اشاره به آن دارد که زنان ناقص العقلند و اما درتعلیل آن ، شهادت دو زن را به مثابه شهادت یک مرد تلقی می کنند.
این حدیث را به نوعی به آیه (۲۸۲ سوره بقره که در مورد) قرض (سخن می گوید) ارجاع می دهد. بر اساس این آیه، نیاز به دو زن برای شهادت، به خاطر گمراهی و یادآوری است . گمراهی یعنی منحرف شدن از راه درست که فراموشی بخشی از آن است و گاهی گمراهی موجب فراموشی می شود. در یادآوری هم، جلب کردن با اهتمام( نسبت به قضیه شهادت) وجود دارد. یادآوری از حالت روانی متأثر می گرددو گاهی، در اثر حالت ناهنجار روانی ، انسان نمی تواند واقعیت و صواب را ببیند. از این رو کسی که فقط یک جنبه از واقعیت را می بیند و جنبه های دیگر را نمی بیند، تفکرش ناقص است، خواه مرد باشد یازن.
سخن آیه و حدیث، در کل، در مورد احکام اسلامی در جامعه مسلمانان است زن هم بنا به ماهیت و نوع زندگیش بویژه در جامعه اسلامی، اجمالاً آگاهی و مهارتش از لحاظ داده ها و ارتباطش با واقعیت مشخص خاصه در زمینه هایی که کمتر حضور دارد از مرد کمتر است از این رو باید در مورد شهادت اطمینان حاصل شود تا صاحب معامله مالی، مطمئن شود که حقش پایمال نمی شود و ضمانت شده است.
اگر همه این حقایق و واقعیتها را در نظر بگیریم ، پس آنها را با واقعیت عقل و اندیشه ورزی و واقعیت آیه و حدیث مذکور مقایسه کنیم، به این نتیجه می رسیم که نقص عقل ، در توانمندی های اندیشه ورزی، و در ساختار دستگاه مغز و اعصاب وجود ندارد؛ بلکه در عواملی است که در اندیشه ورزی و عقل مؤثر می باشند و این عوامل دقیقاً در مهارت و آگاهی که داده ها قسمتی از آن هستند و در مواقع اندیشه ورزی خلاصه می شود.
لذا دور بودن زن مسلمان از واقعیت جامعه و ذاتاً داد و ستدهای مالی و ناگزیر او را کم مهارت تر از مردی که با این چیزها سرو کار دارد نشان می دهد علاوه بر این زن با تغییرات بدنی ای روبرو می شود که بر حالت روانی اش اثر می گذارند اینها علاوه بر احساسی بودن زن است که احتمالاً در نحوه اندیشه ورزی و تصمیم گیرهایش مؤثر می باشد.
بنابراین حدیثی که در مورد زن آمد و او را ناقص العقل معرفی می کند، همزمان به آیه ۱۸۲ سوره بقره اشاره می کند که در مورد قرض سخن می گوید و این بدین معنی نیست که نمی توان مرد را به این وصف، توصیف کرد؛ زیرا آیات قرآنی ای وجود دارد که از سران کافران و منافقان و اهل کتاب = سلب عقل می کند این یعنی، این مسئاله طبیعی است و نشان می دهد که توانمندی های زن برای اندیشه ورزی از توانمندی های مرد کمتر است و بمعنای راجح: ناقص العقل است ؛ لذا در نصوص کتاب و سنت چیزی وجود ندارد که از این جنبه، زن را کم، جلوه دهد و از ارزش های او بکاهد.
نویسنده: عزیز محمد ابوخلف
ترجمه: سید رضا اسعدی(کارشناس ارشد مترجمی زبان عربی)
به خدا سوگند پیامبر راجب زن و مرد هرچی بفرمایید حقیقت محض است من با گوشت و پوست و استخوانم با روح روانم فرمایشات ایشان را درک کردهام درود بی پایان خدا بر محمد مصطفی
این همه اسمون ریسمون کردی که جمعش کنی نشد که نشد معمولا هیچ یک از احادیث و روایات و ایه ها خود گویای همه چیز هست مثلا اگر قرار بود همه چیز این همه توضیح و تفسیر داشته باشه کل متن شما نیز نیاز به مثنوی ۷۰ من کاغذ برای تفسیر دارد
وقتیکه فراموش کار اند پس باید در تکالیف شرعی وحدود اش نسبت به مرد تخفیف مرعی می شد( چون بنا به فراموشی و برخورد عاطفی اش در جامعه ممکن است در دام منهیات گیر آمده چون هم بافت مقدمات دام را فراموش می کند و هم ارشادات دین را فراموش کرده متحمل لغزش ها می شود وهم چون از لحاظ فزیکی نسبت به مرد ضعیف تر است به آسانی مجبور وتحت تاثر جنس مخالف می آید)حال آنکه آنطور نیست( لا یکلف الله نفسا الا وسعا) پس دلایل آن جناب در قبال حدیث نامبرده قناعت را فراهم نمی سازد.
خدا خیرتون بده که مفهوم صحیح احادیث وایات رو بیان میکنید برخی از سایت های دست نشانده غربی سعی میکنن مفهوم ایات رو غلط منتقل کنن ومردم ساده هم باور میکنن واز دین مبینشون اسلام دست بر میدارن.
فونت صفحه تون رو تغییر بدید