آداب دعوت اسلامی
دعوت اسلامی، خیرخواهی دیگران، امر به معروف و نهی از منکر بخشی از اصول و پایههای اساسی دین میباشد. دعوتگر مسلمان، بنا به مقتضای این مسائل، باید با مردم در آمیزد و همزمان، علاوه بر دارا بودن دانش و اخلاق وارسته، از قابلیت ها و انگیزه هایی برخوردار باشد که بتواند به کمک آنها، به اهداف دعوتی خود نایل آید.
همچنین، باید ضمن پیشرفت در این عرصهها، جوانب روحی، دلبستگیها و مبغوضات دیگران را بشناسد تا بهتر بتواند با آنها تعامل نماید و موفقتر با آنها ارتباط برقرار کند؛ مثلاً باید در میان جمع، دیگران را نصیحت نکند؛ زیرا همگان قبول دارند که نصیحت در میان جمع، نفرت فرد نصیحت شده را در پی دارد؛ متأسفانه میبینیم که بسیاری از دعوتگران این مسأله را رعایت نمیکنند؛ این امر باعث میشود تا شکاف عمیقی میان دعوتگر و فرد فرا خوانده شده پدید آید.
خدا بیامرز امام شافعی گفته است:
وقتی تنها شدم، مرا نصیحت کن و از نصیحت کردنم در میان جمع، پرهیز کن چون نصیحت کردن در میان مردم نوعی سرزنش است که گوش دادن به آن را نمیپسندم؛ اگر با من مخالفت نمایی و به سخنم گوش ندهی، بیتابی نکن از اینکه به نصیحتت گوش ندهم.
آری، همه مردم چنیناند و دوست ندارند مستقیماً به آنها فرمان داده شود؛ شما به فردی میگویی: فلان کار را انجام بده، فلان کار را انجام نده…طبیعت انسانی، این امر و نهی را بر نمیتابد.
البته، شاید آن فرد، فرمان مذکور را اطاعت کند، اما اگر با شیوهی آرام تری به او گفته شود، راحتتر آن را قبول میکند.
حتی، اگر این فرمان از جانب رئیس به زیر دستانش باشد (با این شیوه مقبولتر است). به شیوه تشویقی پیامبر(ص) برای دادن صدقه دقت کن. وقتی چند تن از افراد فقیر به مدینه آمدند و با وضعیت خویش، پیامبر(ص) را تحت تأثیر قرار دادند، ایشان فرمودند: «تصدق رجل من دیناره و من دِرهَمِهِ و من صاع تمرهِ» مردی از دینار، درهم و از صاع خرمایش مقداری را صدقه داد. روایت از امام احمد
پیامبر(ص) از اسلوب خبری برای تشویق مردم به صدقه دادن استفاده کرد؛ آنگاه مردی از انصار کیسهای را آورد که از فرط سنگینی نمیتوانست آن را به دست بگیرد ، او آن کیسه را جلوی پیامبر(ص) گذاشت ، پیامبر(ص) از این کار خوشحال شد و مردم برخاستند و شروع به دادن صدقه کردند تا اینکه کومهای از صدقهها در نزد پیامبر(ص) جمعآوری شد؛ بنابراین میبینیم که خطاب و روش مناسب دعوت، چه نتیجهی خوبی را به دست داده است.
همچنین دعوتگر نباید روی نقاط منفی دیگران تمرکز کند و چشمش را روی خوبی هایشان ببندد؛ زیرا هیچ کسی بی عیب نیست ؛همسری بدون عیب، دوستی بدون عیب و کارفرما و زیر دستی بدون عیب پیدا نمیشود.
افرادی هستند که گاهی از جانب افراد یا کارمندی مورد لطف قرار میگیرند، اما همین که آن مسئول یا کارمند، بازنشسته میشود بلافاصله لطف او را فراموش میکند؛ اما پیامبر(ص) تأکید میکند که آن فرد نیکوکار، جزو اهل فضل است که باید فضلش ذکر شود و از بدیهایش چشمپوشی گردد.
پیامبر(ص) میفرماید: «اوصیکم بالانصار، فانهم کرمشی و عیبتی، فقد قضوا الذی علیهم و بقی الذی لهم، فاقبلوا عن محسنهم و تجاوزوا عن مُسیءَهِم» ، «در مورد حمایت از انصار به شما توصیه میکنم؛ زیرا آنها یاران و راز داران من هستند، آنها به پیمان خود در شب عقبه عمل نمودند و هم اینک اجر و پاداش خداوند برای آنها باقی مانده است. لذا اگر در خصوص کارهای خود، عذری آوردند، آن را از آنها بپذیرید، و اگر عذری نیاوردند، از گناه آنها در گذرید». روایت از بخاری از حدیث انس بن مالک
مردم از کسی که با حالت برتری طلبانه با آنها برخورد میکند، متنفرند، هر چند، او شخصی مهم یا عالم یا دعوتگر یا آموزگاری مطرح باشد.
هارون بن عبدالله جمال روایت کرده و میگوید: « شب هنگام احمد بن حنبل آمد – نگاه کنید که چگونه احمد میخواهد اشتباه هارون را تصحیح کند- او در خانه ام را زد، گفتم: کیستی؟ گفت: منم، احمد. (نگفت شیخ احمد) من هم فوری به سوی او شتافتم.
پس از دست دادن با یکدیگر، به او گفتم: انگار کاری داری، کارت چیست؟
گفت: امروز قلبم را به خود مشغول ساختی.
گفتم: چرا ای ابوعبدالله؟
گفت: امروز را با تو گذراندم و تو در زیر سایه نشسته بودی و با مردم سخن میگفتی و آنها در زیر نور خورشید بودند و قلم و دفتر در دست داشتند، بار دیگر غفلت نکن و اگر نشستی با مردم بنشین.
آری، در این داستان تأمل کن، ببین که دیدگاه امام احمد چگونه بوده است؟ دیدگاه مهربانی و دلسوزی بوده است. قلبم را به خود مشغول ساختی…مردم از کسی متنفرند که خود را اهل فضل معرفی میکند، و چنانچه شکست بخورد یا اشتباه کند، گناهش را به گردن دیگران میاندازد .
سید قطب در کتابچهای که در واقع نامهای به خواهرش است، میگوید: «تنها بازرگاناناند که مشتاقانه برای برقرای روابط تجاری با دیگران- بخاطر فروش کالاهایشان- تلاش میکنند، آنهم هنگامی که دیگران از موقعیت سوءاستفاده کرده و حق سود بردن را از بازرگانان میگیرند؛ اما متفکران و ایدیولوژیست ها همه خوشی و سعادت خویش را در آن میبینند که مردم با افکار و ایدههای آنها شریک شوند و تا جایی پیش روند که خود را صاحبان اصلی این افکار و ایدهها بدانند نه آن متفکران را. از این رو انسان باید مشتاقانه بکوشد تا بگذارد مردم احساس کنند آن فکر، فکر آنهاست و آنها خود طراحان آن هستند تا در مقام دفاع از آن برآیند و به آن عمل کنند.(به نقل از فن التعامل مع الناس، دکتر عبدالله فاطر، ص ۳۶).
در مقابل این صفات سابق که مردم از آن بیزارند، صفات دیگری وجود دارد که مردم آنها را دوست دارند، مانند: دوست داشتن کسی که به آنها اهتمام میورزد به این صورت که به نوع تفکر آنها احترام میگذارد و به آن میاندیشد که چه چیزی ذهن آنها را به خود مشغول ساخته است؟!
وقتی مردم سخن میگویند، به سخن آنها گوش میدهد و به آنها نگاه میکند، سخن آنها را خلاصه میکند و در مورد آن، با آنها گفتگو مینماید. اینها ابزارهایی کارآمد برای دعوت کردن مردم هستند، اگر بخوبی بکار گرفته شوند.
در حدیث آمده است: «تهادوا تحابوا»، « به یکدیگر هدیه دهید تا یکدیگر را دوست بدارید».این حدیث را امام البانی از حدیث ابوهریره، حسن دانسته است.
همچنین مردم دوست دارند از جدال دوری کنند. پیامبر(ص) فرموده است: «انا زعیم ببیت فی ربض الجنه لمن ترک المراء و لو کان محقاً» ، من ضامن کاخی در حول و حوش بهشت هستم برای کسی که مجادله را ترک کند، هرچند، حق به جانب باشد.» روایت از ابوداود در سننش، و روایت از آلبانی در السلسله الصحیحه
ترجمه : سید رضا اسعدی
منبع : alimam.ws