خبرها،نظرها

گفتگویی صمیمی با آقای حسین نیک مهر از مهاباد

مصاحبه ای صمیمی با آقای نیک مهر

اشاره

کاش همیشه دانش آموز بمانیم! کاش هر سال، اول مهر که می‌شود، همینطور هیجان زده، منتظر صدای زنگ آغاز سال تحصیلی جدید، در پوست خودمان نگنجیم.

کاش قدر معلم های صمیمی و دلسوز را بیشتر بدانیم!

روز هیاهوی دانش آموزان شاد … روز معلم های صبور و مهربان … روز ناظم هاي‌ دلسوز و مدیرهای دوست داشتنی… روز بازگشایی مدرسه و سرآغاز سال تحصیلی مبارک.

به مناسبت بازگشایی مدرسه در سال ۱۴۰۲ هجری خورشیدی، گفتگوی صمیمی و خودمانی ترتیب داده ایم با یکی از بهترین دبیران بازنشسته عربی و معارف شهرستان مهاباد.

معلمی که بیش از چهار دهه تدریس و تعلیم در کارنامه خود دارد، معلمی که به آموزش عشق ورزیده و دانش آموزان را با چشم فرزندان خود نگاه کرده است.

استاد حسین نیک مهر، نامی آشنا در مهاباد و حومه، کسی که در دو مقطع متوسطه اول و دوم به تدریس پرداخته و در میان نوجوانان و جوانان مهابادی شاگردان فراوانی دارد.

این معلم فرهیخته و خوشنام تا خرداد امسال (۱۴۰۲) علیرغم بازنشستگی همچنان در عرصه علم و دانش و تدریس فعالیت می کرد و می درخشید تا اینکه متاسفانه چند ماه پیش، بیماری مرموز و موذیی باعث شد این استاد خستگی ناپذیر از تدریس و آموزش باز بماند و به جای آموزش و تعلیم، در بیمارستان های تهران و ارومیه و مهاباد، دنبال بهبودی و سلامتی به خطر افتاده اش باشد!

ضمن دعای شفای عاجل برای این استاد مهربان و عزیز، از کلیه عزیزان، دعوت می کنم جهت آشنایی با گوشه ای از رزومه علمی و کاری و خدمات و زحمات آن دبیر فاضل و فداکار، گفتگوی مختصر و صمیمی اینجانب(رسولی کیا) با ایشان را مشاهده و مطالعه نمایند.

این شما و این گفتگوی مختصر ما با کاک حسین نیک مهر که بدلیل تواضع و فروتنی آن بزرگوار، شاهد پاسخ های مختصر و چند سطری از طرف آن معلم عزیز هستید، این ویژگی اگر چه در حق بزرگان، نوعی خودسانسوری محسوب می شود ولی در این زمانه که برخی ! با رنگ و لعاب های مصنوعی دنبال ارائه چهره ای دوست داشتنی و خدوم و مردمی از خود هستند نشان از فضل و بزرگواری است.

مصاحبه کننده: رسول رسولی کیا

 

۱-سلام علیکم استاد گرامی اگرچه حسین نیک مهر نامی آشنا برای اغلب دوستان و عزیزان است ولی باز مشتاقیم که شما را از زبان خودتان بشناسیم لطفاً خودتان را کامل معرفی بفرمایید.

پاسخ: باسلام
حسین نیک مهر متولد ۱۳۴۵ و دارای مدرک تحصیلی لیسانس هستم.
سال ۶۲ وارد دانش سرای تربیت معلم مهاباد شدم و در سال ۶۶ بعد از اتمام تحصیلات در یکی از روستاهای مهاباد مشغول تدریس شدم.
بعد از آن طبق بخشنامه چون جزو سه نفر اول بودم بدون کنکور وارد تربیت معلم خوی شدم و در رشته دینی و عربی فوق دیپلم گرفتم و وارد مقطع راهنمایی شدم و بعد از اخذ لیسانس از دانشگاه آزاد مهاباد در هر دو مقطع راهنمایی و دبیرستان مشغول تدریس شدم و سال ۹۲ بازنشسته شدم.
و در مدارس غیر دولتی تا سال ۱۴۰۲ به تدریس ادامه دادم.
غیر از کار تدریس حدود سی سال هم با صدا و سیمای مرکز مهاباد به عنوان نویسنده برنامه ها و سریال و نمایشنامه در برنامه های مختلف همکاری داشته ام.

۲–استاد گرامی از حال و هوای بازگشایی مدارس در سنین کودکیتان بگویید، رابطه اتان با معلمانتان چگونه بود؟ خرید شهریور یک دانش آموز عبارت بود از چی؟ چرا دانش آموزان بیشتر از امروزه شیفته درس و مدرسه بودند؟ بی انگیزه شدن دانش آموزان و برخی معلمان در چند سال اخیر را چگونه تحلیل می کنید؟
پاسخ:
دوران ما چیزی به نام آمادگی برای مدرسه به شیوه امروزی مد نبود، لباس نو خواب و خیالی بیش نبود و بیشتر بچه ها در تابستان دستفروشی می کردند و اگر هم چیزی برای مدرسه می گرفتند معمولا حاصل دسترنج خودشان بود!
بی انگیزه بودن دانش آموزان امروزی بحثی بسیار کارشناسانه می طلبد.
اما بی کاری فارغ التحصیلان، وجود بعضی شغل های کاذب، تن پروری و آسایش بی حد و حصر، بازی‌های رایانه ای و از همه مهم‌تر وجود موبایلی که همه را تا صبح به دنبال خود میکشد و بسیاری از موارد دیگر.
در مورد همکاران شاید مهمترین علت بی انگیزه بودن عدم علاقه به شغل معلمی است چون متاسفانه تعدادی از همکاران تنها به علت بی کاری جذب آموزش و پرورش شده اند!
آنان که با عشق قدم به این وادی نهاده بودند متاسفانه آنها هم بعداز کم لطفی دولت به آموزش و پرورش این حق را به خود می دهند که دیگر آن معلم شاداب و جان فدا نباشند.
متاسفانه آموزش و پرورش بیماری درحال جان دادن است و به نظر من با این دید دولت نسبت به معلم و مدرسه هیچ امیدی به مداوای آن نیست!

۳- استاد عزیز از تحصیلات مدرسه دانشگاه تان برای مان بگویید در کدام دانشگاه تحصیل کرده اید آن دوران اوضاع و احوال دانشگاه ها از لحاظ علمی و انگیزه دانشجویان چگونه بود؟ در صورت امکان نام و ویژگی یکی دو تا از استادها که متفاوت تدریس می کردند را ذکر کنید.
پاسخ:
رشته دینی و عربی رشته تازه ای بود که بعد از انقلاب در تربیت معلم خوی دایر کرده بودند.
می توان گفت کتاب ها ناقص و اغلب به صورت سرفصل بعضی مطالب تدریس می شد،
اما برای درس عربی خوشبختانه استاد حاذقی به نام آقای هنرور بدون توجه به مطالب کتاب از همان روز اول امتحان آغازینی از ما گرفت که همگی کمتر از ده گرفتیم بر همین اساس از اول شروع به کار کرد تا توانست زحمت کشید و از ما هم درس پس دادن خواست مثلا اگر فعل اجوف را تدریس میکرد از ما می خواست از آیه اول تا هفتاد سوره بقره فعل های اجوف را پیدا کنیم و ریشه اصلی را بنویسیم و از آنها اسم فاعل و مفعول وغیره بسازیم
جالب اینکه فردا دفتر همه دانشجویان که چهارده نفر بودیم را می گرفت و در خانه تصحیح می‌فرمود و اشکالات را با توضیح کامل در دفتر قید می کردند.
دو سال بسیار سخت اما مفید در خدمت این استاد طی شد، دو دفتر صرف و نحو سال ۶۸ را هنوز در خانه دارم .
امید که خداوند پاداش زحماتش را به بهای بهشت برین ارزانی دارد.

۴- چی شد که به استخدام آموزش و پرورش در آمدید و چرا معلم عربی و معارف شدید؟ کی بازنشسته شدید این سی سال در مدارس چگونه گذشت؟ آیا نسبت به سه دهه خدمت در آموزش و پرورش و در کسوت معلمی احساس رضایتمندی و افتخار دارید یا خیر؟ به دیگر تعبیر اگر به دوران جوانی برگردید حاضری معلم شوی؟!
پاسخ:
همانطور که قبلا عرض کردم ما از اول دبیرستان وارد دانشسرا شدیم، قطعا دانش آموز اول دبیرستان شاید اوایل زیاد به شغل انتخابی خود فکر نکند، من هم از این قاعده مستثنی نبودم، اما با ورود به دانشسرا اولین جرقه عشق به معلمی در من پدید آمد!
در مورد چگونگی انتخاب درس عربی واقعا آن هم از سر اجبار بود چون من دانش آموز نمونه دانشسرا بودم حق انتخاب رشته دست خودم بود، اگر چه من اصرار می کردم که به رشته ادبیات بروم اما اداره کل قبول نکرد، بالاخره آنها بر من چیره شدند و عربی را برایم انتخاب کردند!
جالب آنکه بعد از یک ماه چنان به عربی علاقه مند شدم که بابت این توفیق اجباری خدا را شکر می کردم!
اگر صد بار دیگر متولد شوم باز اگر قبولم فرمایند معلم خواهم شد!

۵-دانش آموزان دختر و پسر و اولیای آنان را در چند سال اخیر چی شده که تا این حد از درس معارف و عربی گریزانند، آیا مشکل از معلم است یا دانش آموز یا سیستم آموزشی یا گزینه چهارم ؟ نقش یک دبیر معارف و عربی را در مدرسه چگونه ارزیابی می کنید آیا اطلاعات دینی و قرآنی دبیران معارف آن قدر بالاست که بر تحصیل و سبک زندگی دانش آموزان تاثیر بگذارند یا خیر؟ آیا اساسا در آموزش و پرورش ایران دبیر معارف جایگاه واقعی خود را دارد یا به تعبیر برخی همکاران از عهده کلاس داری هم بر نمی آیند؟
پاسخ:
متاسفانە گرایش به بی دینی، مقداری در جامعه افزایش پیدا کرده است، که به نظر من ریشه در خانواده دارد، در خانواده ای که پدر و مادر اهمیتی به مسایل دینی نمی دهند چه انتظاری باید از دانش آموز داشت؟
مقصر بعدی سیستم آموزش و پرورش است، اگر نگاهی به مفاهیم کتاب هدیه ها و پیام های آسمان و دین و زندگی بیندازید قبول خواهی کرد که واقعا این کتاب ها برای نسل جوان نه تنها راهگشا نیست بلکه تا حدی گمراه کننده هم هست!
همکارانی که با عشق به تدریس معارف می پردازند قطعا راهنما و مشوق دانش آموزان به مسایل دینی هستند.
اما متاسفانه به علت کمبود معلم هر جا و در هر رشته ای که معلم اضافی داشتند درس دینی و قران را به آنها می دهند، من خودم همکاران مدرس قرآنی زیادی دیده ام که در خواندن سوره فاتحه هم مشکل داشته اند!
ای کاش همکاران غیر مرتبط تدریس دروس غیر از رشته خود را بر عهده نگیرند.

۶- استاد حسین نیک مهر از کی دست به قلم شده و می نویسد؟  لطفاً  بفرمایید که بیشتر در چه حوزه هایی مشغول فعالیت و نوشتن بوده و هستید؟ آیا تاکنون کتابی از شما چاپ شده  است؟
به نظر شما چرا در مجموع تحقیق و پژوهش و تالیف و ترجمه در بین معلمان ضعیف است و تعداد معلمان اهل قلم بسیار اندک است؟
پاسخ:
از سال ۷۲ با نوشتن اولین قسمت مجموعه نمایشنامه «مام نه نوو» عملا وارد کار نویسندگی صدا و سیما شدم و در طی این سال‌ها چندین سریال و نمایشنامه نوشته ام، شعر طنز ، طرح مسابقه و ترجمه چندین فیلم سینمایی برای شبکه سحر را در کار نامه کاری خود دارم، در ۴۵ قسمت مسابقه شبکه پنج هم خودم مجری بوده ام.
میر نوروزی که با همکاری کاک مناف ایران پناه آن را نوشته و مدت چندین روز و شب در سینمای مهاباد اجرا شد کار بسیار فاخری بود که متاسفانه بیماری یکی از بازیگران بنام کاک فرهاد ایران پناه باعث تعطیلی آن گردید.
تنها اثر چاپ شده حقیر هم همان متن نمایشنامه میرنوروزی است.
در گذشته به جرات می‌توان گفت که نود درصد نویسنده و بازیگران صدا و سیما را فرهنگیان تشکیل می دادند، در حوزه میراث فرهنگی و سایر امور دیگر فرهنگیان پیشتاز بودند ،
اما حیف الان در فرهنگیان شور و شوقی به ادامه این کارها نیست و شاید غم نان فرهنگیان مهم‌ترین عاملی باشد که توانی برای کارهای علمی در خود نبینند!)

۷- استاد گرامی، لطفاً نگاهتان را درباره آموزش و پرورش ایران در سطح کلان و منطقه بیان کنید، آیا قبول دارید امروزه معلم  و مدرسه کمترین تاثیر را بر دانش آموز دارند؟ آیا اشکال اصلی مربوط به معلمان است که آماده و قوی ظاهر نمی شوند یا از خانواده ها که کوچکترین همراهی با آموزش و پرورش ندارند و یا توپ در میدان دانش آموزان است که گمشده خود را در مدرسه و نزد معلمان نمی یابند یا ایراد اصلی مربوط به سیستم آموزشی کشور است که از هر جهت بیمار و ناکارآمد است؟
آموزش و پرورش کدام کشور در جهان را می پسندید؟
پاسخ:
آموزش و پرورش، چه اسم های بی مسمایی هستند که بر سر در ادارات ما نوشته اند!
کسی هم نیست که زیر تابلوها بنویسد چه دروغ شاخداری؟ کدام آموزش و کدام پرورش؟
آموزش واقعی آن است که در زندگی افراد و به تبع آن در اجتماع اثراتش دیده شود، امروزه بیشتر افراد به لحاظ مدرک در سطح بالایی هستند، اما واقعا بی سوادند!
خیلی خنده آوراست که دانشجوی دکترای ادبیات نتواند در نوشتار و کلام چندین شعر و حتی آیه و حدیثی را دستمایه و ستون سخنانش قرار دهد .
باور بفرمایید، به خدا قسم، من در بین همکاران خودمان لیسانس کامپیوتر می شناسم که نمی تواند حتی متنی چاپ کند واقعا این آموزش است؟
به لحاظ پرورشی با نگاه به وضعیت جامعه همه چیز واضح و مشخص است!
آموزش و پرورش ،نه تنها انسانیت ، اخلاق، نوعدوستی، دینداری، ایثار را پرورش نداده بلکه در مدارس سیگار کشیدن، عربده کشی ، بی اخلاقی را وافعا ترویج داده است.
ممکن است پرسیده شود چرا؟
جواب خیلی واضح است، در یک کلام آموزش و پرورش ما به روز نیست، او می خواهد با برنامه های چهل پنجاه سال قبل نوجوان و جوان امروز را پرورش دهد،
زهی خیال باطل
جوان امروزی در دنیای دیگری سیر می کند و این وظیفه آموزش و پرورش است که سلایق و نیازهای کودک و نوجوان امروزی را درک کند و برایش برنامه ریزی نماید.
و حتی معلمانش را هم براین اساس در دانشگاههای فرهنگیان تربیت کند اما متاسفانه آموزش و پرورش چون خواهان دست برداری از برنامه های منسوخ خود نیست همچنان بیشتر و بیشتر کارایی خود را از دست می دهد.
متاسفانه اطلاعاتم از آموزش و پرورش سایر کشورها فقط در حد مطالعه شخصی است و در این بین من اثرات آموزش و پرورش ژاپن در جامعه اش را عالی می بینم.

۸-یکی از شیرین ترین خاطرات دوران زندگی تان را برای ما لطفاً تعریف کنید.
پاسخ:
دکترجان چون خوشبختانه زندگی را سخت نگرفته ام بیشتر روزهای زندگیم به خوبی و خوشی سپری شده اند.
باور بفرمایید زندگی بسیار شیرین است اما ما به کام خود تلخش می کنیم.
در زندگی اغلب به داشته هایمان فکر نمی کنیم و در حسرت نداشته هایمان می سوزیم، نداشته هایی که شاید تاثیر چندانی هم در زنگی ما نداشته باشند.
همیشه من تاسف می خورم به حال کسانی‌که مثلا برای نداشتن فلان یخچال و فلان فرش آن هم فقط به خاطر پز دادن به دیگران زندگی را بر خود تلخ می کنند!
سال ۶۸ دو اتاق چوبی داشتم که فقط یکی از آن‌ها فرش داشت شبی مهمانی آمد به ناچار ما در اتاق دیگر روی کارتن خوابیدیم، فردا موکت دست دومی به مبلغ ۱۲۰۰ تومان خریدم! باور بفرمایید فرش ۳۰ میلیونی الآنم این شیرینی و مزه را ندارد و نخواهد داشت!
می دانید چرا؟ چون این موکت نیاز بود و این فرش های خانه من و شما بوی تجمل گرایی و خود بزرگ بینی می دهند!
به هرحال تولد اولین فرزندم، لحظه بسیار شیرینی بود آن هم به دو دلیل، چون من تک فرزند خانواده بودم پدرم همیشه دعا می کرد خدایا! عمری ده که فرزند حسین را ببینم، البته شکر خدا پدر هنوز زنده است.
دوم آنکه چون خانه ما حدود سی سال از وجود بچه خالی بود من هم مشتاق بچه بودم.

۹-با توجه به اینکه بازنشسته هستید و اوقات فراوان و فراغت بیشتری نسبت به گذشته دارید بفرمایید که بیشتر اوقات تان را با چه برنامه هایی سپری می کنید آیا برنامه و قصد مسافرت به نقاط دوردست و دیدنی ایران و خارج را در لیست برنامه های تان دارید یا همچون یک باز😊 به خانه و خانواده می رسید؟!

پاسخ:
به لحاظ اداری بازنشسته ام اما تا امسال همیشه ۳۶ ساعت در مدارس غیر دولتی تدریس داشته ام، پس هنوز مزه بازنشستگی را نچشیده ام، امسال متاسفانه به علت بیماری با تدریس خداحافظی کرده ام تا ببینم خدا چه تقدیر می فرماید😢

بیشتر سالها حتما تابستان چند روزی را با خانواده مسافرت رفته ایم، مسافرت روحیه انسان را شاداب می کند، اگر اشتباه نکنم حدیث پیامبر است که می فرماید: مسافرت کنید تا سالم باشید.
ممکن است باز همکاران بپرسند با کدام بودجه؟
من می‌گویم: با همان بودجه ای که در منزل صرف خورد و خوراک می کنیم و با اندک پس اندازی می‌توان به مسافرتی خوش و کم هزینه رفت.
در مورد خارج تنها دو کشور عربستان و عراق را دیده ام، اولی برای انجام عمره درسال ۹۲ و دومی برای خرید اجناس مغازه پسرم!

۱۰- کسانی که با استاد نیک مهر هم دوره بودند بر تعداد ساعات زیاد تدریس او در طول هفته تاکید می کنند آیا این همه تدریس، ریشه در علاقه وافر شما به مدرسه و تدریس داشت یا علت چیز دیگری بود؟

پاسخ:
درست می‌فرمایند، اغلب روزها دو شیفت تدریس می‌کردم و سه شیفت هم تدریس کرده ام، یعنی بعداز اتمام مدرسه در ساعت شش راس ساعت شش و نیم در بزرگسالان تدریس داشتم و خدا را شاهد می‌گیرم هیچ وقت سرکلاس احساس خستگی نکرده ام، اما با رسیدن به خانه تازه احساس خستگی می کردم که آن هم درست بعد از یک ساعت استراحت مطلق به کلی برطرف می‌شد سپس برای صرف شام آماده می‌شدم!
به تدریس همیشه علاقه داشته ام اما حقیقتا نیاز مادی هم عامل این کار بود، همه می‌دانیم حقوق معلمی به تنهایی کفاف زندگی نمی‌دهد مخصوصا دهه هفتاد وضع معیشتی معلمان خیلی خراب بود بیشتر همکاران شغل دومی چون راننده تاکسی و حتی کوپن فروشی و غیره پیدا کرده بودند اما حقیقتا من الان در دوران بازنشستگی هم حاضر به انجام شغلی که به شخصیت معلمی ام لطمه بزند نیستم بهترین گزینه برای من تدریس بود ولاغیر.

۱۱-در طول خدمت سی ساله اتان، چند سالی هم سرگروه درس عربی و معارف بودید، یک سرگروه درسی تا چه حد می تواند در کیفیت بخشی آموزش نقش داشته باشد؟
معلمان رشته عربی و معارف شهرتان را در مجموع چگونه دیدید؟
بزرگترین دغدغه معلمان دوره شما چه بود؟

پاسخ:
مدت بیست و یک سال سرگروە بودم آن موقع سرگروە را همکاران، خودشان انتخاب می‌کردند، چندسالی هنگام انتخاب سرگروه من مسافرت بودم اما باز هم همکاران من را انتخاب کردە بودند بالاخرە تا زمان بازنشستگی من به عنوان سرگروه درس عربی و معارف در خدمت همکاران بودم.
سرگروه اگر با همکاران همدل باشد می تواند بسیاری از نواقص را در قالب شوخی هم که شده حل نماید اما اگر حس غرور و خودبزرگ بینی در سرگروه ایجاد شود همکاران حتی جواب سلامش را نخواهند داد و حق هم همین است چون ما همگی یک خانواده ایم پس ادب حکم می کند که دوستانه مسایل و مشکلات را حل نمایم.
باور بفرمایید دبیران مهاباد سرآمد بودند
در نشست‌ها و گروههای آموزشی استانی همیشه حرفی برای گفتن داشتند.
باز هم باور بفرمایید بزرگترین دغدغه همکاران آن وقت فقط دانش آموز بود و بس البته مستمع، صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.
دانش آموزان آن زمان هم واقعا قدردان زحمات معلم ها بودند.
و همین همدلی باعث می‌شد که معلم ها از ته دل برای پیشرفت دانش آموزان کار کنند.
آن زمان خبری از کلاس خصوصی و غیره نبود، کلاسی بود و تخته و چند گچ رنگی و دانش آموزانی که مشتاق یادگیری بودند و معلمی که از جان مایه می‌گذاشت.

۱۲- تلخ ترین خاطره دوران زندگیتان را می شنویم

پاسخ:
قطعا چه به لحاظ خانوادگی و چه از لحاظ اجتماعی در ذهن همه ما خاطرات تلخی وجود دارد اما همیشه با این جمله خودم را تسکین داده ام که
این نیز بگذرد.
آری زمان حلال مشکلات است.
زندگی امروز ما متاسفانه همیشه با استرس می‌گذرد، دنیای امروز دنیای سختی هاست، اما دلها با یاد خدا آرام گیرند.

۱۳- استاد نیک مهر در شبکه های اجتماعی چون تلگرام و واتساپ و اینستاگرام و فیسبوک حضور دارند یا خیر؟ چرا؟
به نظر شما فضای مجازی و شبکه های اجتماعی برای ما و فرزندان و دانش آموزان و دانشجویان مان سودمند است یا مضر؟

پاسخ:
متاسفانه بلی،
گرچه اینترنت دنیا را متحول کرده و واقعا به لحاظ اطلاعاتی اصطلاح دهکده جهانی محقق شده اما متاسفانه به همان اندازه که رفاه به همراه داشته به علت استفاده نادرست برای ما مضر بوده است.
باور بفرمایید بهترین تفریح من مطالعه بوده اما الان با کتاب بیگانه شده ام!
زندگی دانش آموز و دانشجوی ما کاملا دستخوش تغییر شده است، بچه ها تا صبح بیدارند و سرکلاس خواب آلود!
ای کاش زندگی به روال عادی برمی گشت،
دنیای مجازی به صورت کاملا حقیقی زندگی های ما را مختل کرده است.
البته دولتمردان هم به خاطر سود فراوان و یک سری مسایل دیگر فعلا از مزایای دنیای مجازی چیزی نمی گویند و گر نه می‌توان حداقل با برنامه ریزی کمی از زیر فشار بی‌رحم دنیای مجازی به در آییم، مثلاً شب ها از ساعت ۱۲ به بعد اینترنت قطع گردد که حداقل خواب درست و حسابی داشته باشیم!

۱۴- در چند سال اخیر برخی دبیران بازنشسته به بازار روی آورده اند، عده ای در بنگاه های املاک و برخی هم از طریق تاکسی تلفنی به ترمیم معاش پرداخته اند و البته عده ای هم در مدارس غیر انتفاعی به تدریس می پردازند و .. نظر شما چیست؟ آیا دوران بازنشستگی را باید با استراحت و تفریح و مطالعه پشت سر گذاشت یا با فعالیت های مضاعف اقتصادی و بازرگانی که اینجا ایران است😊

پاسخ:
دوران بازنشستگی را برای استراحت تعیین کرده اند چون اگر بعد از بازنشستگی باز هم فعالیت کاری ادامه داشته باشد پس واژه بازنشستگی کاملا بی معنی است!
اما دکتر جان به قول خودتان اینجا ایران است اگر نگاهی به حقوق بازنشسته ها بیندازید آن وقت عمق فاجعه را درک خواهید کرد.
واقعا بازنشسته ها مجبورند کار کنند کما اینکه خودم بعداز بازنشستگی همیشه تدریس ۳۶ ساعته داشته ام.
اما با نهایت شرمندگی توصیه ای دوستانه به بازنشستگان عزیز دارم و آن اینکه ما سی سال را با عزت و سربلندی زندگی کرده ایم تو را به خدا برای یک لقمه نان خودمان را تحقیر نکنیم و تن به انجام کاری ندهیم که شخصیت خود را لگدمال کنیم .
به یکی از بنگاه‌ها مراجعه کردم متاسفانه همکاری بازنشسته برای مراجعین چای می ریخت، به خدا قلبم درد گرفت، هنگام خداحافظی صدایش کردم دوستانه کمی صحبت کردیم و در نهایت سوال کردم ماهی این جا چقدر می گیری؟ فرمود: ۲ میلیون تومان! عرض کردم با یک مقدار صرفه جویی در زندگی می توان این دو میلیون را جبران کرد! تو را به خدا این کار را نکنید.
به هرحال تنها خواهش من این است که سر پیری مواظب شخصیت چندین ساله امان باشیم و صد البته با این امید که خدا به مسئولین عقلی عطا فرماید که بازنشسته ها را دریابند و بدانند چندسال بعد آنها هم بازنشسته خواهند شد.

۱۵- استاد عزیز، لطفا با این کلمات جمله ای بسازید که نشانگر نگاه شما باشد
🔹معلمی:
🔸مهاباد:
🔹 مامۆستا هەژار:
🔸نیشتمان:
🔹اسلام:
🔸کورد:
🔹جەغارە:

پاسخ:
✅ معلمی: نمی‌خواهم رویایی صحبت کنم اما ایمان دارم که گرچه معلمی نتوانسته همه نیازهای مادی ما را برآورد کنه اما قطعا به امید خدا در آخرت سرافراز مان خواهد کرد و چه نعمتی بالاتر از این.
✅ مهاباد: مهاباد  شهری سربلند با جایگاهی رفیع اما متاسفانه فعلا بر مدار سقوط.
✅ مامۆستا هەژار: مامۆستا هەژار تکرار نشدنی.
✅نیشتمان: نیشتمان و میهن  شناسنامه و هویت انسان است.
✅ اسلام پاک ترین دین الهی که متاسفانه مسلمانان نتوانسته اند در عمل نماینده خوبی برای دینشان باشند.
✅کورد شاید تنها مردمانی در دنیا باشند که با هر زبانی فریاد می‌زنند که ایهاالناس ما هم انسانیم و حق حیات داریم اما متاسفانه کمتر گوش شنوا داشته اند البتە آینده همیشه باتلاشگران امیدوار است.
✅جەغارە (سیگار) تکایە مەکێشن. لطفا نکشید.

۱۶- استاد گرامی، چرا مدارس و بویژه معلمان جایگاه و پایگاه مردمی سابق خود را از دست داده اند؟ آیا مشکل از معلمان زحمتکش است که گاهی به تنگدستی و امرار دشوار معاش اعتراض می کنند یا اساسا علم و دانش و صاحبانش امروزه غریبند؟ چرا این روزها از احترامی که پدران و مادران در گذشته برای معلمان قایل بودند و از اهتمامی که به تحصیل فرزندانشان می دادند خبری نیست؟
ریشه این شکاف اجتماعی را چه می دانید

پاسخ:
دکتر جان هرچند جواب مشابە این سوال در قسمت های قبلی دادە شدە اما نکتەای را عرض کنم،
نگاه کن برای افزایش ۵۰۰ هزار تومان پول معلمان تمامی رسانه ها از هم گوی سبقت می گیرند و برای پولی که هنوز معلوم نیست کی تصویب خواهد شد فردا قصاب و بزاز و همه و همه پیش از تو خبر دارند! آیا تا الان کسی شنیده که رسانه ای درباره حقوق کارکنان سایر ادارات صحبت کند؟ خیلی عجیب است انگار دولت می‌خواهد به ما صدقه بدهد که خبر افزایش حقوق ما را به سازمان ملل هم مخابره می‌کند!
همین بی توجهی دولت باعث شده که اولیای دانش آموزان حساب کم کاری فرزندانشان را با ما تسویه کنند! آنان می اندیشند حال که دولت به معلم ها کم پول می‌دهد معلم ها هم سر کلاس فقط می خوابند بی خبر از آنکه فرزندشان هر روزه خواب آلود در مدرسه تشریف دارند!
البته سخن تعدادی از همکاران هم در این بین بی تاثیر نیست، من خودم از تعدادی از همکاران شنیده ام که می‌گویند: ماهم به اندازه حقوقی که می گیریم درس خواهیم گفت که صد البته این‌طور نیست! اما گفتن همین جملات باعث بدبینی می‌شود!

۱۷- استاد حسین نیک مهر چندسال با صدا و سیما همکاری کرده اند؟ آیا فقط مرکز مهاباد همکاری می کردید؟  لطفا بفرمایید در چه بخش هایی قلم فرسایی می کردید؟
چرا علیرغم رشد روز افزون برنامه های محلی و کوردی هنوز صدا و سیمای ایران در اغلب خانواده های ما غریب است و تماشاگر چندانی ندارد؟

پاسخ:
بیشتر از سی سال نویسنده سیمای مهاباد بوده ام، این همکاری تا امسال ادامه داشت  و برنامه کودک اکنون باید با نویسندگی من همانند سه سال قبل روی آنتن می‌رفت که متاسفانه فعلا بیماری این همکاری را قطع کرده است.
برای شبکه استانی و سحر برون مرزی هم کارکرده ام.
اول با نمایشنامه طنز مام نه نوو شروع کردم چندین قسمت این نمایشنامه که سعی می‌کردم مشکلات مردم را با زبان طنز بازگو کنم به اجرا درآمد، مدت زیادی نگذشت که مام نه نوو در بین مردم جای گرفت و بعداز آن تهیه کننده های صدا و سیما درخواست کار می دادند برنامه مهاباد آن زمان تنها جمعه ها و مناسبت هایی چون دهه فجر ، نوروز و غیره بود و من تقریبا همیشه یکی از نویسندگان نمایشنامه ها و شعرهای طنزی بودم که توسط آقایان ابراهیم بومی و فرهاد ایران پناه اجرا می‌شد.
نوشتن نمایشنامه، شعر طنز، چند سریال ادامه دار، ترجمه چندین فیلم برای سروش، تهیه برنامه مسابقه برای شبکه استانی که البته خودم هم مجری آن بودم.
نوشتن برنامه کودک که واقعا کار بسیار سختی هم بود، قسمتی از کارهای من در سیما بوده است.
این حقیقتی است که باید پذیرفت برنامه های ایرانی خریدار ندارند چون واقعا ضعیف هستند، نگاه کنید برای سریال های عطاران، پایتخت، نون خ مردم وقت می گذارند چون مدت زمانی آنها را می خندانند!
مردم برنامه های طنز را خواهانند که متاسفانه الان خبری از آن ها نیست.
من تهران را نمی‌دانم اما باور بفرمایید پولی که در مهاباد به عوامل پرداخت می شود زیر صفر است،
من برای نوشتن یک برنامه سی دقیقه ای مثلا کودک نیاز به سه روز فکرکردن روی متن و سپس نگارش داشتم باور بفرمایید برای هر قسمت، پارسال ۱۰۰ هزارتومان می گرفتم گاهی به خودم می خندیدم !
اما همکاری با دوستان تهیه کننده و عشق به نوشتن هیچ وقت باعث نشده که به پول آن فکر کنم.

۱۸-  از مهاباد و دینداری و میهن دوستی مردمانش برای ما بگویید؟ در شهر شما بزرگانی چون وفایی، شهریکندی و هژار و هیمن و احمدیان و … زیسته اند از آنان و خدماتشان بگویید و بفرمایید چرا درگذشته های نه چندان دور چاشنی اشعار و مکاتبات بزرگان کورد، دینی- ملی بود ولی امروز اغلب بر اسلام می تازند؟

پاسخ:
دکتر جان خدمتی که حجره های سنتی بی امکانات به ادبیات کرده اند قابل مقایسه با هیچ دانشگاهی نیست، نگاهی به لیست بزرگانی که در بالا آوردید بیندازید تمامی این بزرگان در حجره هایی درس خوانده اند که هرشب برای نان شب خود به درب منازل رفته و با گفتن «ڕاتبەی فەقێیان بچنە بەهەشتێ» از صاحب خانه نان شب طلب کرده اند!
آنان تمامی سختی‌ها را برای کسب علم به جان می‌خریدند، هدف واقعی این بزرگان تنها علم آموزی و دینداری بود، گاها برای رفتن خدمت استادهای علامه، شهرهای مختلف و حتی به کشورهای مختلف می‌رفتند، آری آنان خود را وقف دینداری و علم اندوزی کردند و ما اکنون به یاد و نامشان می نازیم.
اما دنیای امروز، دنیای پول شده است، از اول ابتدایی فرزندمان را در لباس پزشکی می بینیم، علم امروز علم قلبی نیست هیچ‌کس برای یاد گیری به مدرسه نمی رود، همه در فکر این هستند که کنکوری بدهند و رشته ای پردرآمد قبول شوند، نگاهی به کلاس های کنکور، واقعیت ها را برملا خواهد ساخت، خوب محصول این چه خواهدشد؟ دکتر و مهندسی که برای رسیدن به این مقام، پول ها خرج کرده اند و باید اکنون که وقت برداشت است دست به کار شوند، خوب از این جماعت باید چه انتظاری داشت؟
البته خوشبختانه تعداد کمی از اطبا جزو خیرین هستند که البته باید قدر دانست هر آن کس را که خدمت کند.

۱۹-متاسفانه خبردار شدیم که چند ماهی است با بیماری دست و پنجه نرم می کنید و همین امر باعث شده از تدریس و مدرسه فاصله بگیرید، ضمن آرزوی شفای عاجل برای شما استاد فرزانه بفرمایید جریان از چه قرار است، شرایط درمان و علاجتان چه طور پیش می رود؟

پاسخ:
دکترجان متاسفانه ریه هایم درگیر سلول سرطانی شده اند مدتی تهران بودم و اکنون در ارومیه مشغول شیمی درمانی هستم، تاکنون دو مرحله شیمی درمانی انجام داده ام و چهار مرحله دیگر باقی مانده و هر سه هفته یک بار شیمی درمانی می گیرم، بعداز شیمی درمانی مدت چند روزی بسیار اذیت می شوم، اما بعداز آن مثل همیشه می توانم به کارهای روزمره برگردم.
شکر خدا راضیم و رو به بهبود.
من ۵۷ سال عمر کرده ام ۵۶ سال را به خوبی و خوشی سپری کرده ام، خوب یک سال هم بگذار بد بگذرد، یک سال در برابر ۵۶ سال عددی نیست !
همیشه به فضل خدا و دعای دوستانی چون شما امیدوارم و اطمینان دارم که به امید خدا این بیماری را شکست خواهم داد.

۲۰- استاد نیک مهر مهربان، ممنون که ما را پذیرفتید و علیرغم کسالت با حوصله به سوالات پاسخ گفتید.اگر توصیه ای دارید بفرمایید

پاسخ:
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
ما معلمیم واین شغل و هنر و توشه آخرت ماست، در این راه ممکن است شماتت نااهلان، بی کفایتی مسئولان، بی ادبی شاگردان، گاهی ما را به ستوه آورد اما باید برای دفاع از شغل خود مقاومت کنیم که قطعا خدا با ماست.
باور بفرمایید هر شغل و کاری سختی خود را دارد تفاوت شغل ما با سایر مشاغل در نتیجه کار است، نگاهی به جامعه بیندازید این همه دکتر و مهندس و وکیل محصول زحمات ما هستند و کارهای خوب و خدمت صادقانه آنها باقیات الصالحات ماست و واقعا چه نعمتی بالاتر از این؟

من هم به نوبه خود دستبوس تمامی دوستان و همکارانی هستم که با تماس و دیدار جویای حالم بوده اند.
خداوند به همگی دوستان صحت و سلامتی عطا فرماید.

 

پایان

 

نمایش بیشتر

رسول رسولی کیا

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا