📝 ترجمه: عبدالله خورشیدی
زمانی که از تحصیلات طلبگی تمام شدم، (شخصی) پرسید : استاد سوالی دارم اگر از تو بپرسم ناراحت نمیشوی؟
گفتم: برعکس بسیار هم خوشحال می شوم!
گفت : این دروس و علوم موسوم به دوازده علم چه سودی دارد که شما بدین شیوه خودتان را برای تحصیل آن خسته میکنید!؟
گفتم : ما به وسیله این علوم میتوانیم تحقیق و پژوهش در دین اسلام داشته باشیم، همچنین در قرآن کریم و احادیث پیامبر بزرگوار «ص» حکم چیزهایی که در زندگی روزمره وجود دارد و در آینده رخ می دهند را کشف و استخراج کنیم ، چون قرآن کریم در مورد همه چیز به صورت کلی و اجمالی از نظر درستی و نادرستی آن بحث کرده و به جزئیات نپرداخته است.
گفت: گفته شما صحیح، ولی آیا واقعاً شما روزی از روزها این علوم را برای کشف این موارد بکار گرفته و میگیرید؟
اگر چنین چیزی واقعیت دارد چرا اگر سوالی از ماموستایی پرسیده می شود نمیتواند خود جواب بدهد مگر اینکه به یکی از منابع فقه شافعی مراجعه کرده و پناه ببرد!؟
بعد در ادامه گفت: استاد! هم شما و هم سایر اساتید دیگر کردستان درگذشته و حال به درازای سال خود را برای ساخت کلیدی که بتوانید با آن دروازه قرآن کریم و احادیث پیامبر «ص» را باز کنید، به زحمت انداخته و می اندازید ولی متأسفانه همهی شما از دنیا می روید و روزی از روزها این کلید را به کار نمی برید ، پس کلید چه سودی دارد اگر نتوان با آن دری را باز کرد؟ اصلأ چنین کلیدی بود و نبودش مساوی است اگر مورد استفاده قرار نگیرد!
این گفته شیخ حسین بوسکین – با سواد کمی که داشت -که مربوط می شود به ماه حزیران سال ۱۹۴۸ میلادی، اکنون نیز که (۲۰۰۱٫۸٫۱۲) میباشد هنوز در گوشم میپیچد.
من نیز همین انتقاد را وارد می دانم نسبت به خودم و سایر اساتیدم، چه آن بزرگوارانی که دنیا را ترک کردهاند و چه کسانی که در قید حیات هستند و چه کسانی که در آینده میآیند به گونهای که عمر خود را به یادگیری و آموزش ( نحو ، صرف ، منطق ، بلاغه، فلسفه و… ) اختصاص می دهند و سپس به مدت دوازده سال و گاها بیشتر به تدریس و پژوهش و حاشیه نویسی بر همان کتابها می پردازند و این در حالی است که اگر کسی بمیرد نمیدانند چگونه ارث آن میت را تقسیم کنند یا اگر کسی زنش را با یک واژه سه طلاق دهد، میگویند این طلاق نهایی(بائن کبری) است و دیگر مرد نمیتواند به زنش مراجعه کند مگر به روش حیله شرعی( مهر به جاش) ، چون در فلان کتاب فقهی مذهب شافعی یا حنفی چنین آمده است!
اگر امر جدید و مستحدثه ای از راه علم جدید پیدا شود نمیدانند که حکمش آیا حلال است یا حرام ، درست است یا نادرست، چرا! چونکه امامان و مذاهب پیشین چنین امر و رخدادهای جدیدی را ندیدهاند و حکم این جور مسائل را بیان نکردهاند ،،مانند موضوع ( استنساخ – colnning ) ( أطفال أنابیب) و چیزهای تازه دیگر…
متأسفانه هر وقت دانشجویان و دانش آموختگان اسلامی جمع میشوند شروع می کنند به مجادله بر سر این که یکی میگوید امام شافعی چنین فرمود و دیگری می گوید امام ابوحنیفه چنین فرمود و آن دیگری می گوید که امام صادق چنین فرمود و بدین شیوه در طول سال با دگماتیسم و تعصب برای مذهبی خاص، نمیتوانند به نتیجه و حکمی درست پیرامون این چنین موضوعاتی جدید دست یابند و دست پیدا کنند!
دین اسلام از دیدگاه اغلب اساتیدی که علوم متداول مدارس سنتی ( حجرهها) را به اتمام رسانده اند، یعنی همان مذهب شافعی «رح» !
و هیچ کسی حاضر نیست مستقیماً به قرآن و سنّت پیامبر بزرگوار «ص» مراجعه کند!
این درحالی است که اسم امام شافعی نه در قرآن آمده و نه در احادیث پیامبر !
اگر کسی از عالمی دینی سوالی بپرسد که حکم فلان چیز چیست ؟ می گوید: خودت را تقلید امام شافعی یا امام ابوحنیفه بکن !
یا بر اساس برداشت شخصی در رابطه با چگونگی حکم ، اظهار نظر میکند ، مانند این که در ایام (حج) اگر مرد و زن نامحرمی دستشان بخورد ، عالم دینی میگوید : خودت را تقلید مذهب حنفی بکن ، چون در مذهب شافعی خوردن دست زن و مرد وضو را باطل میکند.
✍️ دکتر مصطفی زلمی