محمد غزالی و اندیشه اجتهادی
به بهانه گذشت یک قرن بر میلاد محمد غزالی مصری (۳-۲)
هنگامی که فریاد بازگشت به اسلام و حَکَم قرار دادن آن را میدهیم، هدف ما بنیاد نهادن دولتی مذهبی با خوانش و گرایش مالکی و حنبلی و یا هر گرایش دیگری، نیست! و چنین اندیشهای را نهایت حماقت و بی تدبیری میپنداریم.
غزالی مذاهب فقهی را مکمل هم و دستاوردها و نوآوریهای اندیشه اسلامی را همانند نواندیشی آگاه و منتقد مورد نقد قرار میدهد و همچنین برداشت ظاهرگرایانه و مقدس مآبانه را تسلیت و به خوبی خطاهای چنین تفکراتی را تذکر و نمایان میکند.
اسلوب فکری غزالی امتداد پیشگامان مدرسه نواندیشانی همچون محمد عبده، رشید رضا و حسن البنا است.
پروژه فکریِ غزالی، فریاد بازگشت به این مفاهیم و آن مدرسه است و چشم انداز آن هم در هر موضوعی که شیخ غزالی با تحلیل شیوای خویش به آن پرداخته، آشکار میشود.
به عنوان تایید این دیدگاه به این جمله ایشان توجه فرمایید:《 آموزههای مذاهب فقهی مکمل هم و از همدیگر بی نیاز نیستند و مجموعاً نماینده اندیشه وسیعی از اسلام میباشند که ضروریست با هوشمندی کامل و در نهایت تقوا، تجلیل و تقدیر، از نو واکاوی شده و مورد انتقاد، مقایسه، ترجیح، و محو و اثبات قرار بگیرند.
معتقدم که هر کدام از بزرگان دینی تنها نماینده یک منهج علمی میباشد ولی اسلام تمام آنچه را که به درازای تاریخش تاکنون و در آینده از اجتهادات فقیهان و تطبیق کتاب وسنت در شئونات مختلف را در بر میگیرد؛ سخن از اسلام به عنوان حکومت، هیچوقت به معنی بنیان نهادن دولتی مالکی یا حنبلی نیست! زیرا این نهایت بیخردی خواهد بود که اسلام را در یک منهج خاص خلاصه و محدود نمود. بلکه اسلامی که از آن سخن میرانیم، اصول معصومِ کتاب و سنت و به تلاش و تکاپو انداختن اندیشه اسلامی برای مواجهه و ارزیابی حوادثِ متفاوت و خوب و بدی که در تاریخ اسلام روی داده است.
امروزه اندیشه اسلامی رو در روی انواع فرهنگ، فسلفه، تمدن و گرایشات انسانی قرار گرفته که تعصبات فقهی، مذهبی و حزبی یارای مقابله با این طوفانها را نخواهد داشت.
پرچمداران و پیشگامان بیداری اسلامی بایستی خویشتن را از زندان تعصب رهانیده و در هر زمینهای با آگاهی و بینش کامل بدون در نظر داشتن پیش زمینه آرا و فتاوای محصور فقهی، فرهنگ و تمدن خویش را اعتلا دهند؛ بدون شک تعصب و فقر فرهنگی خدمتی به اسلام نمیکند و صدمات زیادی را نیز به آن وارد میکند.
غم انگیز و تأسف آورتر این است که برخی از روشنفکران ما بحران معرفت را تنها در برخی مشکلات اقتصادی خلاصه میکنند!!》( محمد غزالی، حصاد الغرور، دارالثقافه، دوحه، چ ۳، ۱۹۸۵ م، ص ۲۷۲-۲۷۳ )
این رویکرد نسبت به اندیشه اجتهادی مسلمان و نوآوریهای اندیشه اسلامی به خوبی نمایانگر نگرش و موضع غزالی همانند منتقدی آگاه است که گذشته و حال، رویکردها، مدارس و مذاهب را به شیوهای پالایش میکند که هم جایگاه گذشتهاش را تقویت و تایید و هم برای اوضاع کنونیاش نیز مفید واقع گردد.
حال آنکه این مدارس و تلاشهای گسترده آنان را که به میراثی فکری، فرهنگی و علمی تبدیل شده است، معصوم نمیداند و آن را جزئی از فرهنگ و منطق مسلمان که سرمایه اندیشه اوست، میداند که در جزییات و مسائل ظریف الزام آور نیستند!؛ زیرا تحولات زیادی درون جامعه و تاریخ رخ داده و میدهد که این اندیشه نباید در حالت ایستایی باز بماند.
عصمت و قداست از نظر غزالی منحصر در منابع و متون اصلی یعنی صحیح و صریح کتاب و سنت است نه در دیدگاهها و برداشهای علما در طول تاریخ تا به امروز و تا قیام قیامت و قرآن معیار همیشگی و ثابتی برای ارزیابی بقیه نصوص و مفاهیم و آرای اندیشه انسانی میباشد.
در دید و نگاه غزالی آنچه ذهن مسلمان از طریق فرایند فرهنگی و تاریخی و الگوها و روشهای شناختی و تجمع فکری، تئوری و فرهنگی برای خودش ابداع نموده است، هدف اصلی و یک مسئله لوکس و لذت ذهنی نیست؛ بلکه وجود آن اساس و انگیزهای است برای خدمت رسانی به تفسیر و درک سیستماتیک از متن مطلق و معصوم و درک اهداف آن ابعاد کلی و سپس کار کردن در سایه هدایت و نوری که از آن ساطع میشود و این راز فرمول قرآن برای پدید آوردن نسلهایی سودمند، درون پاک، والا همت با عزم و ارادهای آهنین، در طول دوران رسالت خودش است.
لذا غزالی خوانش و اجتهاد ظاهرگرایانه از اسلام و میراث گرانبهای آن را که به تقدیس ظاهر و قیافه و برخی از روشهای تاریخ اسلام پرداختهاند، به شدت ملامت و سرزنش میکند و میگوید: 《 اینان بهرهوری اساسی و اهداف بزرگی را که رسالت اصلی انسان که همان جانشینی، اصلاح و آبادانی زندگی و هستی و همچنین تعامل درست با ویژگیهای غریزی و طبیعی در این جهان گسترده است، از یاد بردهاند!
چگونه همه اینها را فراموش و به مسائل شکلی و ظاهری که بیشتر شبیه پوسته برای هسته میماند، مشغول شویم در حالیکه رسول الله صلی الله علیه و سلم با پرداختن به امور مادی و معنوی، تمدنی را بنیان نهادند!؟
شاید پوست نارگیل یا تخم مرغ برای نگهداری آن ضروری باشد اما به این معنی نیست که پوست آنها خوردنی است! بلکه پوست شکل ظاهری و وظیفه آن حفظ هسته میباشد؛ پس در واقع چیزی که قابل انتفاع و بهره اساسی است، مغز و متن میباشد و کسانی که به پوست و ظاهر بسنده میکنند، در واقع مردمانی نادان هستند و توانایی رهبری اندیشه انسانی و اسلامی را نخواهند داشت.》( محمد غزالی، مجله الدعوه، سعودی، شماره ۱۱۸۱، تاریخ ۲۴ رجب۱۴۰۹هق، ص ۲۸ و ۲۹)
《از نگاه ما این دیدگاه غزالی وابستگی فکری ایشان را به مدرسه نواندیشی و مرجع قرار دادن میراث گرانبهای اسلام و دستاوردهای درخشان اندیشه انسانی را تاکید میکند؛ پس گزافه گویی نخواهد بود که بگویبم غزالی یکی از شخصیتهای ممتاز این مدرسه فکری بود که بزرگان این جریان را بهم پیوند میداد.》
( محمد عماره، شیخ محمد غزالی: الموقع الفکرى والمعارک الفکریه، الهیئه العامه للکتاب، قاهره، چ ۱، ۱۹۹۲ م، ص ۴۰-۴۱)
ملاحظهای که فروگذاری آن در اینجا جایز نیست، این است که ادوار اندیشه غزالی را بایستی از هم جدا نمود، به خصوص مواضع ایشان هنگامی که در میان آن بزرگان و شخصیتها بود از دوران پس از آن، هنگامی پا به سن پیری گذاشته و به اوج شکوفایی فکری رسیده بود و شاید بهترین شاهد ما، زیادات دهگانه ایشان بر اصول عشرین حسن البنا باشد.
اینها برخی از عوامل تعیین کننده سایت اندیشهایست که غزالی به آن وابستگی دارد و این همان نقطه آغاز و خیزشگاهی است که از آن خیز برداشته و نقشه و پروژه خویش را همانند موتور محرکه و زیر بنای این مدرسه فکری که به حق تحرکِ قابل تحسین و فرمتها و الگوهای مؤثر و امیدوار کنندهای را برای آینده نواندیشی دینی در بر داشته که بر اساس روشی متداول و سیستماتیک و به دانش و پیشنهادات ذهن و تجربه انسانی و عقل سلیم باز میگردد و این اهانت به این عوامل و موفقیت فکری ایشان نمیباشد زیرا خود غزالی به وضوح به این وابستگی فکری و مهمترین ویژگیها و تقسیمات آن اشاره دارد! آنجا که میگوید: 《 مدرسهای که در آن خود را یکی از پیشگامان و هموار کنندگان در نظر میگیرم، مبتنی بر استفاده کامل از تمام گرایشهای فکری و آموزههای فقه اسلامی است همانطور که از فهرست فلسفههای انسانی در روانشناسی، جامعه شناسی، سیاست، اقتصاد، تاریخ و مخلوط کردن همه اینها با فهمی درست از کتاب و سنت، بهره میبرد.
در واقع دیدگاه صحیحِ مقررات شریعت یا قضاوت صحیحی که باید تصمیم گیری شود، تنها با وسعت افق و وجود پیشینهای بزرگ از دانشهای باستانی و مدرن صورت میگیرد. ( حوار مع الشیخ غزالی، تهیه دار المختار الاسلامی، القاهره، چ ۱، ۱۹۹۶ م، ص ۵۸ )
شکی نیست که این کلمه در تصمیم گیری دقیقِ سایت فکری غزالی، اهمیت زیادی دارد؛ اگر چه در توضیحات آنها به خطوط و محورهای اصلی پروژه فکری ایشان پرداخته و آنها نیز، همانطور که فکر میکنم، شامل اشاره به موقعیت فکری غزالی در این روند یا چارچوبِ انعطاف پذیر نسبت به آن مدرسه میشوند.
این یک واقعیت غیرقابل انکار است که هر پژوهشگرِ پروژه فکری غزالی به خوبی میداند که وی اندیشه اسلامی معاصر را بسیار توانمند معرفی نموده و آن را از مقام نخبهگرایی به اندیشهای عمومی تبدیل و با انتقاداتِ هوشمندانه و همه جانبه آن را از مرحله شعار، خیالات و توهمات به افق دیگری عبور داد که اساس اولیه آن درک مشکلات مختلف امت و مقابله با چالشهای بسیار و متناقضی بود که مانع دستیابی به رهایی کامل و تجسم آرمانها و اهداف امت اسلامی در واقعیت موجود در دنیای واقعی شده بود.
نویسنده: دکتر ابراهیم نویری الجزایری
برگردان: سلیمان قادری