شرح حدیث نبوی «قهر کردن و قطع رابطه بیش از سه روز» (۲-۱)
الحمد لله رب العالمین، أمر أن لا نعبد إلا إیاه مخلصین له الدین ولو کره المشرکون، وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له، وأشهد أن محمداً عبده ورسوله القائل: “لا یحل لمسلم أن یهجر أخاه فوق ثلاث” صلى الله علیه وعلى آله وأصحابه وسلم تسلیماً کثیراً إلى یوم الدین. أما بعد:
ستایش برای پروردگار جهانیان که ما را دستور داد بر خلاف میل کافران خالصانه او را بندگی کنیم. شهادت میدهم معبود بر حقی جز الله وجود ندارد؛ بی شریک است و شهادت میدهم محمد صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ بنده و رسول خداوند است که گویندهی این سخن میباشد که”لا یحل لمسلم أن یهجر أخاه فوق ثلاث” برای هیچ مسلمانی جایز نیست بیشتر از سه روز با برارد دینیاش قهر کرده و قطع رابطه نماید.
اما بعد: ای پروردگار! ای دانندهی غیب و تغییر دهندهی دلها! از قهر و قطع ارتباط، سنگدلی و کینه، دشمنی و کدورت، فتنهی شیطان و ایجاد فتنه در میان مسلمانان بخاطر بیارزشترین سببها به تو پناه میجوییم. مؤمنان کسانی اند که خداوند دلهایشان را با ایمان و عمل به سنت و قرآن پاک گردانیده و بهرهی شیطان را از دلهایشان زدوده است از این رو سلام کردن و مصافحه نمودن با یکدیگر را در هنگام ملاقات مشروع گردانید و آنان را به اظهار دوستی و محبت با یکدیگر دستور داد تا اینکه همه نسبت به یکدیگر اطمینان داشته باشند و هر یک بتواند اسرار و امور پنهان خود را با دیگری در میان بگذارد و او را بهترین نصیحت کننده و یاری دهنده بر کار خیر و انجام تکالیف زندگی و کارهای دنیایی بداند.
وَرُبَّ أَخٍ لم یُدْنِهِ منْکَ وَالِدٌ *** أبرُّ منَ ابْنِ الأمِّ عنْدَ النَّوَائبِ
وَرُبَّ بَعیدِ حَاضِرٍ لکَ نفْعُهُ *** وربَّ قریبٍ شاهدٍ مثل غائب[i]
بسا برادرانی که پدرت به اندازه او به تو نزدیک نیست و در هنگام سختیها از برادر تنی ات نیکوکارتر است . چه بسا کسی که دور است نفعش برای تو حاضر است وچه بسا نزدیکی که حاضر است اما مانند غایبی میباشد.
ای دوستان!، امت اسلامی از بیماری های زیادی که تلاش میکنند پیکر قوی آن را سست کند وسنگر محکم آن را تهدید می نماید، رنج می برد. دشمنان اسلام با همه توانشان شب و روز در پی تضعیف پیکر اسلام هستند. جای شگفت نیست آنان در گذشته و حال، دشمن اسلام بوده و هستند. شگف این است که برخی از مسلمانان نادانسته به اسلام طعنه وارد مینمایند؛ کسی که بخاطر مسائلی دنیایی یا اغراضی درونی بیشتر از سه روز با برادر دینیاش قهر می کند، در واقع او ضربه ای به این پیکر مورد حمله قرار گرفته وارد می سازد. قهر کردن و قطع رابطه، مسلمانان را از هم دور و برادری پایدار را فاسد می نماید و ارتباط محکم را قطع می کند که در نتیجه جفا و کینه نمایان می گردد و عداوت و کینه زیاد می شود ودری برای شیطان جهت ایجاد فتنه در میان مسلمانان باز می گردد.
متن حدیث:
عَنْ أبِی أَیُّوبَ الأَنْصَارِیِّ-رَضِیَ اللهُ عَنْهُ-: أَنْ رَسُولَ اللهِ – صلى الله علیه وسلم- قَالَ: “لَا یحلُّ لمسْلِمٍ أَنْ یَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلاَثِ لَیاَلٍ یَلْتْقَیِاَنِ فَیُعْرِضُ هَذَا وَیُعْرِضُ هَذَا وَخَیْرُهُمَا الَّذِی یَبْدَأُ بالسَّلَامِ”۲٫
ابو ایوب رضی الله عنه می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «برای مسلمانی روا نیست که بیشتر از سه شب با برادرش قهرباشد که هر یکدیگر را می بیند هر یک به سویی صورتش را بر می گرداند، و بهترین شان کسی است که آغاز به سلام می کند».
معنی کلی حدیث
قهر کردن با مسلمان یکی از گناهان کبیره محسوب میشود مشروط بر اینکه بیشتر از سه روز باشد و بخاطر یکی از اهداف شرعی نباشد؛ زیرا سبب قطع ارتباط و آزار دیگران و فساد میگردد و در این زمینه احادیث زیادی روایت شدهاند از جمله روایت ابو ایوب انصاری که بدان پرداخته شد و روایت ابوهریره رضی الله عنه از پیامبر – صلى الله علیه وآله وسلم – که فرمودند: لا یحل لمسلم أن یهجر أخاه فوق ثلاث، فمن هجر فوق ثلاث فمات دخل النار”[ii] «حلال نیست هیچ مسلمانی بیشتر از سه روز با برادر مسلمانش قهر کند و با او حرف نزند و کسی که بیشتر از سه روز با برادرش قهر کند و در آن حال بمیرد، وارد دوزخ می گردد.»
عائشه رضی الله عنها از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت میکند که فرمود: “لا یکون لمسلم أن یهجر مسلماً فوق ثلاثه، فإذا لقیه سلم علیه ثلاث مرار،کل ذلک لا یرد علیه فقد باء بإثمه”[iii] برای هیچ مسلمانی جایز نیست بیشتر از سه روز با برادر مسلمانش قهر کند پس هر وقت او را ملاقات کرد سه بار بر او سلام کند و هر بار آن دیگری جواب سلام او را ندهد، گناه آن به او بر میگردد.
از ابی خراش حدرد بن ابی حدرد اسلمی یا سلمی صحابی روایت شده است که از پیامبر – صلى الله علیه وآله وسلم – شنید که می فرمود: -:”من هجر أخاه سنه، فهو کسفک دمه”«هرکس یک سال با برادرش قهر کند و با او حرف نزند، به مثابه ی ریختن خون اوست».
بنابراین هر وقت قهر کردن دو شخص بیشتر از سه روز طول کشید، حرام است؛ زیرا سبب از هم پاشیدگی اجتماعی، افزایش بغض و کراهیت و کینه در میان آنان میشود و از این قاعده استثناء است موردی که قهر کردن با یکدیگر سبب اصلاح دین قهر کننده و قهر شونده شود و در غیر این صورت جایز نیست. پیامبر صلى الله علیه وسلم و صحابه گرامی پنجاه شبانه روز با سه اصحابی که از غزوه تبوک تخلف کرده بودند، قطع رابطه کردند و با آنان قهر نمودند تا اینکه بعد از به تنگ آمدن زمین بر آنان قبولی توبهی آنان از بالای هفت آسمان نازل گردید.
خداوند در خصوص به تصویر کشیدن این صحنه میفرماید:«وَعَلَى الثَّلاَثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُواْ حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُواْ إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ } التوبه: ۱۱۸٫
خداوند توبه آن سه نفری را هم می پذیرد که ( بی هیچ حکمی به آینده ) واگذار شدند ( و پیامبر و مؤمنان و خانواده خودشان با ایشان سخن نگفتند و از آنان دوری جستند ) تا بدانجا که ( ناراحتی ایشان به حدی رسید که ) زمین با همه فراخی ، بر آنان تنگ شد ، و دلشان به هم آمد و ( جانشان به لب رسید. هم مردم از آنان بیزار و هم خودشان از خود بیزار شدند . بالاخره ) دانستند که هیچ پناهگاهی از ( دست خشم ) خدا جز برگشت به خدا ( با استغفار از او و پناه بردن بدو ) وجود ندارد ( چرا که پناه بی پناهان او است و بس ) . آن گاه خدا ( به نظر مرحمت در ایشان نگریست و ) بدیشان پیغام توبه داد تا توبه کنند ( و آنان هم توبه کردند و خدا هم توبه ایشان را پذیرفت ) . بیگمان خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است .
هر وقت قهر کردن سبب شود که آن شخص از گناهی که مرتکب شده دست بردارد و به راه اصلاح و حق بر گردد، پس در آن مصلحت وجود دارد اما در صورتی که در آن مصلحتی نباشد و قهر کردن سبب فساد بیشتر وی گردد و باعث شود که وی بیشتر با مفسدین ارتباط برقرار کند و ضرر آن بیشتر از نفع آن باشد نباید با او قهر نمود. مسلمان عاقل هر چیزی را در جای مناسب آن قرار میدهد و کاری را انجام میدهد که برای جامعه مفید باشد.
شرح واژه های حدیث
“لا یحل”: جایز نیست
“یهجر أخاه”: از برادر مسلمانش کناره گیری کند و بدون عذر با او قطع رابطه نماید.
“یعرض هذا”: خود را کنار زند و رویش را از او برگرداند.[iv]
شرح حدیث:
لا یحل لل مسلم أن یهجُر أخاه ” مقصود از برادر، برادر دینی و مسلمان میباشد و آن شامل برادر نسبی و دینی است.[v] “المناوی” گفته است: هجر ، به معنی قطع ارتباط کسی با دیگری است اعم از اینکه با بدن یا زبان با قلب باشد.[vi]
امام نووی میگوید: به نص حدیث قطع رابطه وقهر کردن مسلمانان با یکدیگر بیشتر از سه شب حرام است و به مفهوم حدیث سه روز جایز است و بدین خاطر در سه روز عفو و گذشت وجود دارد، چرا که آدمی بر خشم و عصبانیت و اخلاق بد سرشته شده است لذا به وی اجازه داده شده است تا آنگاه که از عصبانیت خویش برگردد و آن عارضه زایل شود.
ابو العباس قرطبی گفته است: آنچه که بر اساس حدیث بدان توجه میشود و معتبر است، سه شب میباشد حتی اگر در اثنای روز قهر کردنش شروع شود، شب آن روز، معتبر دانسته میشود و گذشت و جواز آن با پایان یافتن شب سوم، پایان میپذیرد. ابن حجر گفته است: در جزم به اعتبار کردن شبها بدون روزها جمود است. و در روایت شعیب در حدیث ابو ایوب با عبارت “ثلاثه أیام” آمده است بنابر این آنچه که معتبر است، سه روز و شب میباشد، زیرا هر جا شب اطلاق شده باشد مقصود به همراه روزهایش است و هر جا روزها ذکر شده باشد مقصود به همراه شب است و اعتبار به این است که سه روز با شبهایش سپری شود مثلاً اگر از ظهر روز شنبه شروع شود پایان آن ظهر روز سه شنبه خواهد بود.
شیخ عثیمن در شرح این حدیث میگوید: جایز نیست مسلمانی بیشتر از سه روز با برادر مسلمانش قطع رابطه کند ولی در کمتر از سه روز میتواند با او قهر باشد، این هم شایسته نیست، ولی برای او جایز است؛ زیرا گاهی بین دو شخص اختلافات و رنجش خاطر به وجود میآید که در این صورت پیامبر صلی الله علیه و سلم به او اجازه داده است تا سه روز میتوانند با هم قهر باشند تا اینکه آن رنجیدگی بر طرف شود.
و بعد از سه روز باید به یکدیگر سلام کنند ولی در صورتی که ترک کردن شخصی و سخن نگفتن با او به خاطر یک مصلحت دینی باشد مانند اینکه سخن نگفتن با او سبب برگشت و استقامت آن شخص بر دین و ترک گناه شود، این قهر کردن ایرادی ندارد چنان که رسول خداصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ با یارانش دستور داد با کعب بن مالک و دو رفیقش؛ هلال بن امیه و مراره بن ربیع – که از غزوه تبوک تخلف نموده بودند – سخن نگویند. این گونه بر آنان سخت گرفتند و این سختگیری سبب توبهی صادقانه و استقامت آنان بر دین شد تا اینکه در نهایت خداوند توبهی آنان را پذیرفت و در شأن آنان آیاتی از قرآن را نازل نمود. زیرا آنان مانند آن منافقان دروغ نگفتند که بعد از بازگشت رسول خداصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ از غزوه به نزد ایشان رفتند و به دروغ قسم خوردند که در نرفتن به جهاد عذر داشتند و خداو.ند در خصوص آنان فرمود: «سَیَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَکُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ} التوبه: ۹۵-۹۶٫
هنگامی که به سوی آنان بازگردید ، برای شما به خدا سوگند خواهند خورد ( که معذرتهایشان راست و درست است ) تا از آنان صرف نظر کنید . ( ولی از کار آنان غافل مشوید و از آنان در مگذرید و ) از ایشان دوری گزینید ، بیگمان آنان پلیدند ( و دارای نیّت و هدف ناپاکی هستند ) و به کیفر کارهائی که میکنند جایگاهشان دوزخ است . برای شما سوگندها میخورند تا از آنان درگذرید و خوشنود شوید . تازه اگر هم شما از آنان درگذرید و خوشنود شوید ، خداوند ( از ایشان خشمگین است و ) از گروهی که سر از فرمان تافته و بر دین شوریده باشند ، در نمیگذرد و خوشنود نمیشود .
حتی اگر از آنان راضی شوی باز هم سودی به آنان نمیرساند. اما خداوند بر آنان منت گذاشت و آنان راست گفتند و با صراحت به رسول خدا گفتند که عذری برای نرفتن خویش نداشتهاند. کعب بن مالک از همه جوانتر بود. جوانی قوی بود و در هنگام آن غزوه دو سواری داشت؛ یعنی ثروتمند بود و میتوانست به جهاد برود اما نفس او نرفتن به جهاد را در نظرش آراست و امروز و فردا میکرد تا اینکه از کاروان مجاهدان باز ماند و هنگامی که پیامبرصَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ از جهاد بازگشت کعب به نزد ایشان رفت و گفت: ای رسول خدا! من مردی دارای دانش مجادله هستم اگر در حضور کسی دیگر غیر از شما نشسته بودم میدانستم چگونه با او سخن گویم تا خود را از خشم او نجات دهم اما قسم به خدا در حضور شما چیزی نمیگویم که شما امروز از من راضی شوی و فردا خداوند مرا رسوا گرداند. رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فرمود: اما این مرد راست گفت، برو خداوند در خصوص تو و دو رفیقت حکم نازل خواهد کرد سپس به مردم دستور داد آنان را رها کنند و با آنان سخن نگویند حتی نزدیکان آنان نیز نباید با آنان سخن بگویند تا جایی که مهربانترین و بردبارترین مردمان حضرت محمد صلی الله علیه و سلم نیز با آنان سخن نمیگفت، چنان که کعب میگوید: من از کنار رسول خدا عبور میکردم و به ایشان سلام میکردم و آن حضرت با صدای بلند جوابم را نمیداد و من به لبهای ایسشان نگاه می کردم که آیا لبهایش را تکان داد یا خیر …. تا پایان داستان.
اگر در قهر کردن با کسی که گناهی را مرتکب شده؛ چه واجبی را ترک کرده یا مرتکب حرامی شده باشد، فایدهای باشد انسان میتواند تا زمان تحقق آن فایده با او قطع رابطه کند اما در صورتی که ترک آن شخص هیچ فایدهای در بر نداشته باشد و بر آتش آن بیفزاید، نباید چنین شخصی را رها کرد و با او قهر نمود؛ زیرا شرع اسلام برای تحقق مصلحتها و دفع مفسدهها آمده است. بلکه باید به او سلام کنیم و جواب سلام او را بدهیم هر چند که خدا را نافرمانی کند؛ زیرا مؤمن است و مؤمن نباید بیشتر از سه روز با کسی قهر کند. جای تأسف است که برخی از مسلمانان از کنار یکدیگر عبور میکنند و خود را به راه دیگری میزنند که گویا یکدیگر را ندیده یا اینکه گویا از کنار یک یهودی یا مسیحی عبور کرده است حال آنکه هر دو مسلمان و برادر یکدیگر هستند و اگر به او سلام میکرد ده حسنه به دست میآورد و سبب رسوخ ایمان در دل و الفت در بین آنان و دخول در بهشت میشد. پیامبر صلی الله علیه و سلم میفرماید: « والله لا تدخلوا الجنه حتى تؤمنوا ولا تؤمنوا حتى تحابوا، أفلا أخبرکم بشیء إذا فعلتموه تحاببتم، أفشوا السلام بینکم.»[vii] سوگند به الله، به بهشت وارد نمی شوید، تا ایمان آورید و مؤمن بشمار نمی روید تا با هم دوستی کنید. آیا شما را به کاری راهنمایی نکنم که چون آن را عملی کنید با هم محبت و دوستی می نمایید؟ سلام را در میان تان پخش کنید.
این حدیث بیانگر این است که سلام کردن یکی از اسباب محبت است و محبت علامت و نشانهی ایمان است و ایمان سبب داخل شدن در بهشت است. پس جای تأسف است که دو مسلمانی که یکدیگر را میشناسند از کنار یکدیگر عبور کنند و سلام نکنند با وجود اینکه قبلاً در مدرسه، مسجد یا دانشگاه با یکدیگر دوست و رفیق بودهاند. اگر طالبان علم، مطابق مقتضای علم و دانشی که کسب کردهاند خوب تربیت نشوند، آن علم و دانش و تلاش در راستای به دست آوردن آن، چه فایدهای برایشان خواهد داشت؟ در این صورت انسان بی سواد و با سواد با هم مساوی خواهند بود حتی شاید آن انسان بی سواد به مراتب از او بهتر خواهد بود. به این خاطر است که شما را به سلام کردن به یکدیگر تشویق مینمایم چرا که فواید زیادی در بر دارد، زیرا کاری است که به زبان بستگی دارد و اگر زبان از صبح تا شام در حال گفتن و فعالیت باشد، خسته نمیشود.[viii]
[i] . راجع: إصلاح المجتمع للبیحانی ص(۲۹-۳۰).
[ii] . رواه أبو داود وصححه الألبانی فی صحیح الجامع رقم (۷۶۵۹).
[iii] . رواه أبو داود وحسنه الألبانی فی صحیح الجامع رقم (۷۷۷۵).
[iv] . راجع: نزهه المتقین (۲/۱۰۹۵).
[v] . تحفه الأحوذی.
[vi] . راجع: التوقیف على مهمات التعاریف(۲۴۲).
[vii] – صحیح البخاری(۴۴۱۸)، ومسلم(۲۷۶۹) من حدیث کعب بن مالک –رضی الله عنه-.
[viii] – راجع : شرح ریاض الصالحین، ص(۱۳۸-۱۴۰)، الشیخ ابن عثیمین.
خالد ایوبی نیا
ادامه دارد