همه چیز را از محمد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ بیاموزیم
نسرین حسن زاده – ارومیه
در روزگاران گذشته همواره مردانی زیسته اند که به وسیله تاریخ و کتب، شمایل و خصایل و خصوصیات روحی و اخلاقی آنان بطور متواتر به ما رسیده است. اما صورت و تمثال هیچکس بسان حضرت محمد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ که در روایات یاران و معاصرانش منعکس است تمام و کمال نیست، بطوریکه او را بوسیله وصف ، بهتر از کسانی میشناسیم که از راه صورت و تمثال در تاریخ زنده اند ؛ زیرا صورت تمثال، ظاهر و قیافه را حکایت میکند و اگر نیز برخی از مفسران از ظاهر آن قیافه ها به بعضی از خصال و سجایا صاحبش پی میبرند ممکن نیست که همه ملکات و سجایایشان را از مطالعه مجسمه و تصویر در یابند.
اما روایات متواتر همه اوصاف و سجایای نبی اکرم را در هر حال از حالاتش ودر هر لحظه از لحظاتش برای ما حفظ کرده اند. صورت و اندام ، نوشیدن و خوردن ، نماز و روزه، سکوت و کلام، و خلاصه کوچکترین خصوصیت زندگانی و بزرگترین خصال او را دقیقا توصیف کرده اند و برای هیچ یک از فرزندان تاریخ چنین اتفاقی نیفتاده است و بی شک این ثبت دقایق از روی نهایت صحت و کمال امانت داری بوده است. زیرا اغلب این توصیف کنندگان دوستداران و یاران شفیق او بوده اند و نزد آنان امانت در توصیف برابر عاطفت و آیین شمرده میشد و مکلف بوده اند که در گفتار، طریق مبالغه نپیمایند و امانت در نقل سجایا و خصایص نبی مکرم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ از واجبات آنان بوده است. و عدم وجود اختلافات عمده در بیان این روایات در طی سالیان طولانی بعد از زندگی ایشان نشان میدهد که حد واقع گفتار و خصال را ترسیم نموده اند.
در محمد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ شمایل زیبایی و محبت و سجایای عاطفت و محبت جمع شده بود. چنان بود که دوستداران و وصف کنندگانش میپسندیدند و چه مناسب و بجا بود که برگزیده مختار نامیده شود. وقتی بیننده به او نظر میکرد؛ مردی میدید با رنگی صاف و روش، سری بزرگ، پیشانی گشاده، مویی بیتاب و ابروانی کشیده و باریک که به هنگام غضبب بین آنها عرق مینشست. سیاه چشم با مژگانی شبرنگ، گوئی سرمه کشیده شده اند، محاسن بزرگ، گردن متناسب، دهان گوشه دار، سینه گشاد، چهار شانه، بازوانی دراز و کف دستی گشاده و مفاصلی درشت با دست و پائی نه کوتاه و نه بلند ، با قامتی معتدل ویا کمی بالاتر ، دارای حرکتی زنده و پویا، محکم و جدی راه میرفت با گام های بلند واستوار با تمام بدن حرکت میکرد و اگر اشاره میکرد با تمام دست اشاره مینمود. جویده و نارسا سخن نمیگفت، به هنگام سخن غالبا سر را حرکت می داد. در اثنای کلام دندان بر لب میگذاشت و با این حرکت شاده و زنده ، کثیر الحیاء و پر شرم بود.
کسی را دوست میداشت با او به تفریح و مسابقه میپرداخت. با مردم حقیر و بی قدر (در دید مردم) چندان گرمی و دوستی داشت که هیچکس از آنان نمیپنداشت که گرامی تر از او نزد محمد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ وجود دارد. هنگامی که به مجلسی وارد میشد در آخر مجلس مینشست. از خشم و غضب پرهیز میکرد و هنگام غضب آن را با داروی روحی، نماز یا تسبیح، علاج مینمود. اگر ایستاده بود مینشست و اگر نشسته بود برمی خواست. در آداب اجتماعی سر آمد مردم، مؤدب و مهذب همه زمانها بود. هرگز در جمع اصحاب پای خود را دراز نمیکرد. قبل از کسب اجازه از مجلسی بر نمیخواست. پیوسته مسواک میکرد و سفارش مینمود که قبل از خواب و به هنگام بر خواستن از خواب مسواک کنند. پیوسته بوی خوش استعمال مینمود و به نظافت علاقه فراوان داشت.
به مساکین سر می زد و با فقرا مینشست و دعوت همه، از جمله بردگان را میپذیرفت و به این گفته ی خداوند ((و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنين)) عمل می نمود. شعراء25″
پیامبر روزش را به سه بخش تقسیم کرده بود: بخشی برای عبادت و بندگی ، بخشی برای خانواده ، و بخشی برای رفع نیازهای شخصی. سپس وقت مختص خویش را میان خود و مردم تقسیم مینمود و از وقت مختص خویش برای رفع حاجات مردم استفاده میکرد. هرگز کسی را بخاطر گناه دیگری مجازات نمیکرد و کسی را بر علیه دیگری تصدیق نمیکرد.
در مجلس با وقارترین بود. هرگز چیزی از آلودگی های بدن یا چیزی از ناخن ، آب دهان یا بینی را به اطراف نمیانداخت. بیشتر ساکت بود. بی نیاز سخن نمیگفت. بیشتر چهار زانو و گاهی هم دو زانو مینشست. از کسی که در مورد چیزی ناپسند سخن میگفت اعراض مینمود. خنده اش به صورت لبخند بود. سخنش فصل میان حق و باطل و حلال و حرام بود. سخنانش نه بیشتر از حد لازم و نه کمتر از آن بود.
پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ در دنیا زاهد بود. به دنیا میل نمینمود و به خاطر تسلیم شدن به امر خداوند از زرق و برق دنیا روی گردان بود؛ ” وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى” [طه131]
پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ بعد از رحلت هم چیزی از مال دنیا بر جا نگذاشت. از عایشه رَضِیَ اللهُ عَنها روایت است که گفت: پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ وفات نمود در حالی که در منزل من جز مقداری جو بر بالای طاقچه (چیزی که گرسنه ای بخورد) وجود نداشت. و این در حالی بود که پیامبر به عایشه فرمودند: به من پیشنهاد شده که کوه بطحاء مکه برایم تبدیل به طلا شود. گفتم: که نه ای پروردگار دوست دارم روزی گرسنه باشم و بر آن صبر کنم و روزی سیر باشم و تو را سپاس گویم و ثنایت کنم.
و این مقام انبیاء و اولیاء و اهل کمال است. زیرا ایمان دو بخش است. نصف آن صبر و نصف دیگرش شکر است؛ ((إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ)) [سباء19]
« بيگمان در اين كار ( كه بيان سرگذشت نيكان و بدان پيشين است ) براي هر شكيباي ( بر مصائب و بلاياي آسماني و ) سپاسگزار ( بر انعام و عطاياي الهي ) ، دلائل بزرگي ( و نشانههاي سترگي بر وحدانيّت خدا ) است . »
پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ در جواب جبرئیل علیه السلام که خبر آورد پروردگار فرموده است: سلام مرا به محمد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ برسان و بگو اگر مایل باشد کوه های مکه را برایش تبدیل به طلا میکنم، فرمود: “«الدُّنْيَا دَارُ مَنْ لَا دَارَ لَهُ، وَمَالُ مَنْ لَا مَالَ لَهُ، وَلَهَا يَجْمَعُ مَنْ لَا عَقْلَ لَهُ»: دنیا سرای کسی است که سرایی ندارد و مال و دارایی کسی است که هیچ مال و دارایی ای ندارد و کسی که از خرد برخوردار نیست آن را جمع آوری می کند. [مسند احمد24419 ]
در عبادت بی نظیر بود و خشیت همراه با تعظیم داشت. بیشتر از همه خود را ملزم به عبادت و بندگی خدا می دانست.
کمتر میخندید و بیشتر میگریست (در خشیت از عظمت خداوند) . روایت شده که پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ به اندازه ای به نماز می ایستاد که دو پایش ورم مینمودند. پیامبر فرمود: إنی لاستغفر الله فی الیوم مأه مره. من در روز صد مرتبه ازخداوند طلب بخشش گناهان می کنم و در روایتی هفتاد بار آمده است.
بسیار وفادار به وعده بود و این را از جدش اسمائیل علیه السلام به ارث برده بود. ”وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا”[مریم54 ].
« در كتاب ( آسماني قرآن ) از اسماعيل بگو . آن كسي كه در وعدههايش راست بود ، و پيغمبر والا مقامي بود . »
از خصایل و نیکی های پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ هر چقدر بنگاریم وبگوییم باز هم کم است. کتابها باید نگاشت و مقاله باید نوشت. اما رجوع به مراجع این متن می تواند مفید واقع شود.
بسیاری از مطالب را مختصر ارائه کردیم تا گوشه ای از شمایل زندگی و خصایل او را بازگو کنیم، کوتاه و مختصر.
بسیار بجاست که گاهی مقایسهای باشد بین زندگی و خصلتهای مسلمانان و ناخدای کشتی رسالت. تا شاید اندکی از این روزمرگیها و تکرارها بگریزیم و خود را محک زده شاید مشکلی از هزاران مشکل خود ساخته را حل نماییم.
در بخشی از مطالب گفته شد که پیامبر اعظم صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ روز خود را به سه قسمت تقسیم مینمود: بخشی برای رفع نیازهای شخصی، بخشی را برای خانواده و بخشی را برای عبادت و بندگی.
شاید بیشترین و اساسی ترین مشکل ما در قرن حاصر کمبود وقت و گلایه از نبود آن است. در اینکه هر مسلمان باید اوقات خاصی را به عبادت اختصاص دهد شکی نیست شاید بجا آوردن نمازهای یومیه و گرفتن روزه آنهم بصورتی که اکثر اوقات زمانی صورت می گیرند که شایسته نیست مسلمان آنقدر کوتاهی و قصور کند که نمازش در تنگنای قضا و وقت کم قرار گیرد. روزه را هم با هزاران آه و ناله و ناشکیبائی خلاصه می کنیم و نهایت پروردگار راشاکریم که قادر بودیم این مشقت را به جان بخریم!!. حال اگر با دیدی بازتر نگاه کنیم میبینیم که افرادی هستند که سر وقت عبادات را انجام داده، به سایر امور رسیده، نماز شب وروزه های سنت را هم با کمال میل بجا میآورند و خوشا به حالشان. ولی نکته اصلی این است که عبادات در دوره ما تأثیری را که انتظار داریم ندارد. امر به معروف و نهی از منکر کردنهایمان چندان مثمر ثمر نیست، فرزندان خودمان هم ما را قبول ندارند و حتی از شیوه زندگی و عبادت ما گریزانند. اما علت چیست؟ مشکل عمده ای که اکثر مامسلمانان با آن روبرو هستیم و متأسفانه کمتر راه چاره ای اندیشیده ایم که مفید واقع شود.
شاید اگر عشق و عاشقی سرلوحه عباداتمان بود نه بردگی و گدائی، نه سستی و کاهلی، نه زور و اجبار و. . . بلکه عشق و عشق و عشق، میشد اندیشه ای کرد و راهروی شد راهبر. خداوند متعال میفرماید«ادعونی استجب لکم » پس چرا اکثر اوقات اجابت نمیشویم؟ چون بیشتر از آنچه که در دل داریم میخواهیم، چون فقط می خواهیم و می خواهیم و . . .
ای کاش خود نیزاندکی میبودیم و وجودی داشتیم و روزی نه صد بار و هفتاد، حداقل چند بار استغفار عاشقانه میداشتیم. ای کاش سر سجاده عشق عاشقانه وصالش را و مهرش را و مغفرتش را میطلبیدیم نه نعمتش را، بهشتش را، فراوانی برکات مادی را. اگر میخواستیم بیشتر به خاطر رسیدن به خودش میخواستیم نه رسیدن به بیشترین مادیات و نعماتی که ای کاش گاهی هرگز نمیبودند. ای کاش این همه گلایه نبود از عدم استجابت و اندکی گلایه بوده از قطره اشکی که به خاطر او نمیچکد بلکه به خاطر برکات اوست. ما محتاج اوییم اما مهم تر از آن محتاج خود او. اول او را بخواهیم و لقایش را با رضایش بعد برکات و انثارش.
پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ زمانی از روز را برای خانواده در نظر گرفته بود: مهمترین مشکلی که در خانواده ها وجود دارد کار فراوان پدر و حتی مادر در بیرون از خانه است و نبود وقت کافی برای رسیدگی به مسائل فرزندان ، همسر و امور خانواده است. شاید فراموش کرده ایم که مهمتر از جسم ، روح است. و مهمتر از تغذیه ، تربیت. ابوبکر صدیق رضی الله عنه ، خدیجه رضی الله عنها جزو ثروتمندان مکه بودند، اما در راه دین و ارتقای روح و تربیت نسل همه چیزخود را بخشیدند. چرا که به غنای ذهنی و فکری رسیده بودند. مادام که ما هم به این نیاندیشیم که ریشه مشکلات چیست نمیتوانیم مشکلی را حل کنیم. چگونه است که برای تغذیه و پوشاک و منزل و ظاهر همسر و فرزندان و زندگی آن چنان تلاش می کنیم که گویی تمام خوبی ها و هنجارها در آنها جمع شده است. که از 24ساعت گاهی اوقات وقت کم میآوریم؟ حتی در خواب ، غذا خوردن ، نشستن در جمع خانواده، هیچ اندیشه و حرکت و گفتاری جز مادیات و مشکلات روز مره نیست. چگونه است که گاهی مشکلات خانواده و فرزندان آن چنان ما را مبهوت میسازد و آنچنان لب به دندان ندامت میگزیم که پروردگارا چرا من؟چرا فرزندان من؟پس چه کسی؟ چرا ما نه؟چقدر برای فرزندان و همسر خود وقت میگذاریم؟چقدر به نیازهای ذهنی و روحی آنها توجه می کنیم؟ چقدر از مسائل و مشکلاتشان مطلعیم و چقدر در دنیای پر طلاطم و بی محابای بیرون، فرزندان مان را حمایت و دلداری می دهیم تا خوب بیمه شوند؟ چقدر با نیازهای جدید روحی و فکری آنها هماهنگی داریم؟ راستی در شبانه روز چند دقیقه یا احیاناً چند ساعت را با آنها درد دل و صحبت میکنیم و از مسائل روزمره و تفکرات آنها میپرسیم؟
بیشتر ناراحتی ها و مشکلات خانوادگی در حال حاضر به نبودن وقت و اهمیت ندادن به حضور جسمی و فکری ما در خانواده است. اگر چند دقیقه و یا چند ساعت را بتوانیم با همسر یا فرزندانمان حرف بزنیم، تفریح کنیم و دغدغه های فکری و روحیشان را بشنویم ، بسیاری از فاصله ها از بین برود. هر چقدر هم که تلاش کنیم چشم و دل از مادیات سیر نمیشوند هرقدر مالیات به قول معروف پول پارو کنیم باز یک جای کار می لنگد چرا؟ چون جایی دیگر خالیست و آن جای همیشه خالی همدلی و همدردی روحی و عاطفی است. شاید نتوان با خریدهای آنچنانی مشکلی از نوجوانان را حل کرد. اما با یک ساعت نوجوان شدن خود را همانند او نمودن و با او همراه شدن بشود کاری کرد که هرگز با مادیات حل نمیشود.
راستی چند بار همسر مان را بخاطر مشکلات مادی دلداری داده ایم؟ چند بار او را بخاطر معنویات و تلاش زیاد برای بدست آوردن پول سرزنش کرده ایم؟ وقتی که پای مقایسه و چشم هم چشمی در میان باشد همیشه محکوم می کنیم. اما اگر لحظه ای خود را در دوران محمد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ و خدیجه ی کبری رَضِیَ اللهُ عَنها و عایشه ی صدیقه رَضِیَ اللهُ عَنها قرار دهیم که چگونه خدیجه همه داراییش را در راه خدا و اعتلای دین خرج کرد و عایشه زندگی با محمدصَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ را برگزید و حتی نداشتن نفقه که قوت و غذای روزانه اش بود، راضی شد احساس گناه میکنیم. چگونه است که ما اینقدر بی رحم و زیاده خواه شده ایم؟ چگونه است که از خانواده، تربیت فرزندان ، آسایش زندگی مشترک و راحتی روح بخاطر آرامش به ظاهر جسم گذشته ایم؟ هر چند که هرگز روی آرامش را نخواهیم دید مادام که نتوانیم همدیگر را خوب بشناسیم و برای اعتلای فکر و روح و ایمان همدیگر بکوشیم.
در روزگاری که نسل انسان با یک یا دو فرزند ادامه مییابد چه نیکوست که به جای فربه کردن جسم کودک و فریفتن او با مادیات چاره دیگر بیاندیشیم و روح ذهنش را غنی و بی نیاز سازیم.
پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ با عایشه رَضِیَ اللهُ عَنها مسابقه دو می داد. اما آیا شده که ما مسلمانان آنقدر با همسرمان همسو و دوست باشیم که حتی یک بار در دل طبیعت این رفتار حسنه پیامبر را عملی سازیم؟ پیامبر همسرانش را همواره راضی نگه میداشت پس همه اگر راه محمد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ را میجوئیم باید محمدگونه زندگی کنیم.
پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ مدتی از اوقات روز را به رفع نیازهای شخصی اختصاص می داد. راستی که همنوایی با عشق محبت الهی جز در خلوت دل و جسم نیست. ساعاتی اندیشه در عظمت او ، دقیقه ای اندیشه در رفع عیوب خود و نواقص فکر و روح خود، باعث فراغت انسان شده و روح را جلا میبخشد. چه خوب است که در هیاهوی این دنیای پهناور و این زندگی روزمره گاهی خود را هم فراموش کنیم، لحظه ای با خود باشیم و نیازهای معنوی و روحی خود را بجوئیم تا در کوره راه های زندگی گم نشویم. و مهمتر از همه الطاف الهی را راحت فراموش ننمائیم . راستی چند روز را بخاطر دوری از مسائل دنیا و راحتی روح و جسم خود، بخاطر تذکره و تفکر روزه میگیریم؟ چند ساعت را در ماه یا سال با خود و خدا خلوت مینمائیم و عاشقانه و دردمندانه به درگاهش پناه میبریم؟ چند لحظه در روز را به این فکر می کنیم که چرا مشکلات حل ناشدنی گریبان ما و زندگی مان را گرفته است؟ چرا فرزندان، ما را آنگونه که باید نمیشناسند؟ و آنها را گویا هنوز نشناخته ایم؟ فکر می کنیم که چرا هر چه میدویم باز کم میآوریم؟ و کمرمان زیر بار مسائل دست و پاگیر خم میشود؟ آنگونه که به حالت سجده میافتیم و تسلیم میگردیم تا زیر بار سنگین آنها خورد و خمیر شویم؟
شاید لحظه ای خلوت با خود و صادقانه اندیشه کردن بسیاری از مشکلاتمان را حل کند و روحمان را تسلی دهد.
اگر پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ و راه و روش او را و اندیشه های او را میپسندیم باید روزهایمان را برای رب تعالی، خانواده و خود صرف کنیم.
عایشه رضی الله عنها میگوید: هر آیینه برای رسول خدا میگریستم، که او را گرسنه یافتم . و این با اندکی تحمل در زندگی عاشقانه و رابطه عاشقانه با خدا میسر می شود نه چیز دیگر.
محمد صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ با هر مقیاسی از مقیاسهایبشری سنجیده شود رتبه برتر دارد چرا که مقیاس خود اوست. برتر از او نمیتوان یافت . او از هر خوشی و عیشی و لذت مادی گذشته بود و این با دنیای ما بی گانه است.
منابع
- قرآن کریم
- محمد . انسان . پیامبر . تالیف عادل صالحی . ترجمه دکتر سید محمد صالحی . تهران 1381نشر آبفام
- سیمای پیامبر اسلام . تالیف دکتر وهبه الزحبلی . ترجمه . خالد ایوبی نیا . ارومیه 1381 انتشارات حسینی
- راه محمد . تالیف عباس محمود العقاد . ترجمه دکتر یداله مبشری . تهران 1366 نشر امیر کبیر