مهم ترین پیام سیرهی نبوی
مهم ترین پیام سیرهی نبوی به مردم جهان و مسلمانان در قرن بیست و یکم
@ بخش اصلی پیام سیرهی نبوی ، به مردم جهان :
ای کسانی که از الله دوری جستهاید به سوی او باز گردید و به جز او دیگری را معبود قرار ندهید و خود را به پیشگاه او تسلیم کنید همانگونه که غلام مطیع و فرمانبردار ، تسلیم فرمان مولایش میباشد و به آغوش رحمت حق در آیید همانگونه که کودک در آغوش گرم مادرش در میآید.
خداوند میفرماید: فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ * وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ إِنِّی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ.
ترجمه:بگو ای پیامبر از زشتی های جهل و تاریکیهای شرک و کفر بگریزید و بسوی خدا پناه ببرید و معبود دیگری با خدا قرار ندهید که م برای شما از سوی او بیم دهندهی آشکاری هستم »ذاریات 50-51
این پیامی است که هر ساله سیرهی نبوی همهی جهان بشری را مخاطب قرار میدهد و بادها و امواج دریاها این پیام را به گوشههای جهان و اقوام و ملل دور دست میرسانند
اگر این سرو صداها که صفای زندگی را تیره ساخته اند اندکی آرام و ساکت میشدند و حجابها برداشته میشد و هر آینه ما نیز ندایی را میشنیدیم که اهل کتاب در قرون اول و صدر اسلام شنیدند که عبارت است از : قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ # یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ
از طرف الله نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد ، نوری که خداوند به وسیلهی آن کسانی را که در پی کسب خشنودی او باشند به راههای سلامت هدایت میکند و از تاریکیها به سوی روشنایی میبرد و آنها را به راه راست رهبری مینماید. »مائده 15-16
همانا انبیاء هدایت کنندگان کشتی بشری هستند و هم آناناند که در طول تاریخ آنرا به ساحل نجات رهبری نموده اند و هر کس در هر زمان خود را از این کشتی نجات بی نیاز بداند سرنوشت حتمی او سرنوشت فرزند نابکار و نافرمان نوح خواهد بود که از سوار شدن بر کشتی نوح سر باز زد و گفت: «به کوهی پناه میبرم که مرا در خود پناه خواهد داد .» هود 43
حضرت نوح در پاسخ گفت امروز هیچ قدرتی در برابر فرمان خدا پناه نخواهد داد خداوند متعال پس از اینکه حضرت محمد (ص)را به پیامبری مبعوث فرمود سعادت ملتهای شرق و غرب و اولین و آخرین را وابسته به ایمان به آن حضرت و پیروی از سنت و سیرهی او قرار داد هر که از راه او سرپیچی کند و به سوی شرق یا غرب روی آورد بر خود ظلم کرده و فرجامی جز سرگشتگی و هلاک و بدبختی نخواهد داشت
به گفتهی شاعر:
محمد عربی که آبروی هر دو سراست کسی که خاک درش نیست خاک بر سر اوست.
یا به گفته سعدی:
کسانی کزین راه برگشته اند برفتند و بسیار سرگشتهاند.
@ بخش دوم پیام سیره ی نبوی ، ویژهی مسلمین
بخش دوم این پیام مخصوص مسلمین است ، همه میدانند هنگامیکه رسول الله (ص)به پیامبری مبعوث شد دنیا ویران و بسان قبرستان نبود ؛ بلکه چرخ زندگی همانند امروز با اندک تفاوتی در گردش بود ؛ تجارت و بازرگانی صنعت و حکومت و کشورداری مانند امروز وجود داشت ، مردم آن روزگار از زندگی خشنود و راضی بودند و نیازی به اصلاح و تغییر نظام زندگی احساس نمیکردند ؛ اما خداوند وضع و حالت جهان و سرزمین خویش را اینگونه نپسندید و آن را تغییر داد .
در حدیث نبوی نسبت به آن زمان چنین آمده است:
«خداوند نگاهی به مردم روی زمین انداخت و وضع بد آنها را نپسندید و از همهی آنها اعم از عرب و عجم بی زار گشت بجز عده ای از اهل کتاب که بر دین آسمانی باقی مانده بودند»
در چنین حالی خداوند حضرت محمد (ص) را فرستاد و ظهور ملتی جدید را به همراه او پدید آورد ، بدیهی است که ایجاد ملتی جدید برای تحقق هدفی بود که آن هدف از ملل دیگر حاصل نمیشد و اگرانجام هدف مذکور از دست ملت و مردم قدیم و موجود ساخته بود به ایجاد ملت جدید نبود و ضرورتی احساس نمیشد که مسلمین با ظهور خویش در دریای زندگی بشر موجود تازه ای بیافرینند و مسیر تاریخ را عوض کنند.
هنگامیکه خداوند حضرت آدم را آفرید فرشتگان گفتند ما برای پرستش شما کافی بودیم و برای این منظور نیازی به آفریده شدن بشر خاکی نبود خداوند خطاب به آنان فرمود:«آنچه را من میدانم شما نمیدانید » و سپس راز آفرینش بشر را توضیح داد که آدم فقط برای کاری که فرشتگان انجام میدادند آفریده نشده ؛ بلکه خداوند میخواهد بدست بشر کارهای دیگری نیز انجام یابد ؛ اگر مسلمین فقط برای تجارت آفریده میشدند تاجران بین المللی مکه که با بازرگانان شام و یمن در ارتباط بودند و همچنین بازرگانان بزرگ یهود مدینه حق داشتند که بپرسند مگر تعداد ما برای انجام این خدمت کم بود که ملتی جدید ایجاد و آفریده میشود؟
و اگر هدف کشاورزی میبود کشاورزان مدینه و خیبر و طائف و نجد، و شام و یمن و عراق حق داشتند که بگویند آیا ما برای خدمت کشاورزی از هیچ کوششی دریغ ورزیده ایم که ملتی جدید برای این کار آفریده میشود؟
اگر هدف آفرینش ،کشورداری و ادارهی نظام حکومت و داشتن شغل اداری بود و بس ، پادشاهان و مسؤلان دولتی روم و ایران حق داشتند که بگویند: ما برای انجام این خدمت کافی هستیم و هنوز عدهی زیادی از دوستان ما بیکارند! پس چه نیازی به تربیت نسل جدید و کاندیداهای نوین وجود دارد؟
امت ممتاز و جهانی
در حقیقت مسلمین برای انجام کار نوینی آفریده گردیده اند که در دنیای آنروز نه کسی انجامش میداد و نه توان انجام آن را داشت ؛ لذا برای اینکار نیاز بود که امتی ممتاز آفریده شود چنانکه خداوند میفرماید: کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ
شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شده اید زیرا امر به معروف میکنید و نهی از منکر و به خدا ایمان دارید. » آل عمران 110
مسلمین به خاطر همین هدف خانه و کاشانه خود را ترک کرده و جان بر کف به دیار غربت سفر نمودند همهی دارایی خود را که در طول عمر به دست آورده بودند در این راه صرف کردند از پست و مقام خویش کناره گیری کردند ، تجارت و کشاورزی و زندگی مرفه خویش را رها کردند و به خاطر اصلاح جامعه از همهی لذتها و خوبیهای دنیا گذشتند و فرصتهای طلایی را از دست دادند ، خون خود را مانند آب بر زمین جاری ساختند ، فرزندان خود را یتیم و زنان خود را بیوه کردند .
– برای حصول اهداف و مشاغلی که امروزه مسلمین به آنها دل بسته اند نیازی به رقابت و این همه گیر و دار نبوده و راه رسیدن به این اهداف کاملاً هموار و بی خطر بود و آنان در این راستا با دنیای معاصر خود هیچگونه مشکل و مزاحمتی نداشتند ، ملت عرب و اقوام دیگر نیز از این بابت هیچگونه نگرانی و ناراحتی نداشتند ؛ بلکه آنها بارها پذیرفتن این چیزها را که امروزه به هدف نهایی عموم مسلمین تبدیل شده ! به دعوت گر اسلام پیشنهاد میکردند اما او هر بار آنها را رد میکرد و از پذیرفتن آنها امتناع میورزید ؛ پیشنهاد میشد تا حکومت، ثروت، زندگی مرفه را قبول کند ولی او به همهی اینها پشت پا میزد!
حال اگر مسلمین می خواهند خود را به سطحی برسانند که کافران زمان بعثت و غیر مسلمان ها ، عربها و اهل روم و ایران آن چیزها را هدف نهایی خود قرار داده بودند ، شرایطی که پیامبرشان در بهترین موقعیتها آن را رد کرد ، بی شک این کار به معنای خط بطلان کشیدن بر تاریخ نخستین اسلام می باشد! و اعلان آشکاری است مبنی بر این که خون گرانبهای شهدای بدر، حنین، احزاب ، قادسیه، یرموک و …. بیجهت ریخته شده و به هدر رفته است!
اگر امروز سرداران قریش توان گفتگو داشتند و زنده می بودند خطاب به مسلمانان حاضر می گفتند : ای مسلمانان جهان! چیزهایی را که شما عاشقانه به دنبال آن افتادهاید و اشیایی را که شما حاصل زندگی خود میدانید همان چیزهایی هستند که ما بیچارگان به پیامبر شما تقدیم نموده بودیم ولی او نپذیرفت! این چیزهایی که اکنون به آن دل بسته اید بدون ریختن یک قطره خون هم به دست میآمد! پس مجاهدتهای آن حضرت (ص)به چه معنا است؟ آیا ثمرهی آن همه فعالیت و فداکاری و بهای خونهای ریخته شده همین شیوهی زندگی است که شما اختیار کرده اید؟
آیا سطح عالی زندگی و اخلاق نبوی همین است که شما انتخاب نموده اید ؟
اگر فردی از آن سرداران قریش که عمری را در مبارزه با اسلام صرف کرده اند فرصت انتقاد و اعتراض بیابد هیچ یک از وکلای بلند پایهی ما نمیتواند جواب قانع کننده ای داشته باشد و جز شرمندگی برای امت چاره ای نخواهد بود ، رسول خدا نسبت به آینده مسلمین همین نگرانی را داشت که آنان در دام دنیا اسیر گردند و هدف خویش را فراموش کنند آن حضرت در خطبه ای که پیش از وفات ایراد نمود خطاب به مسلمین فرمود:
(من نسبت به آینده شما از فقر و تنگدستی نگران نیستم ؛ بلکه میترسم درهای دنیا به روی شما گشوده شود همان گونه که بر امتهای پیشین گشوده شد وانگهی شما نیز همانند آنها به مظاهر دنیا دل ببندید و در این میدان از یکدیگر سبقت جوئید و در نتیجه شما را نیز همانند گذشتگان هلاک کند) {صحیح بخاری و مسلم}
هنگامیکه انصار مدینه (پس از بارور شدن نهال اسلام )تصمیم گرفتند که موقتاً برای چند روزی فعالیتهای جهادی را متوقف سازند تا برای انجام کارهای شخصی و بهبود وضع اقتصادی خویش فراغت یابند و خواستند در این باره از پیامبر (ص)کسب اجازه کنند اگر چه در خیال آنان هم خطور نمیکرد که در این مدت از ارکان دین (نماز و روزه و حج و زکات ) دست کشیده و فقط به امور دنیوی بپردازند ؛ باز هم همین توقف کوتاه مدت فعالیتهای عملی برای گسترش اسلام و اصلاح جامعه ، به معنای خود کشی قلمدادشده و خداوند طی آیه ای چنین فرمود: وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.
در راه خدا انفاق کنید و خود را به دست خود به هلاکت نیفکنید و نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد. بقره 195
حضرت ابو ایوب انصاری تفسیر و شأن نزول آیهی فوق را بگونه ای که گذشت بیان نموده است.
تک تک افراد مسلمین وظیفه دارند که در فعالیتهای عملی اسلام و برنامههای دعوت و اصلاح جامعه شرکت کنند یا حامی و مددکار دعوت گران اسلامی باشند و در عین حال برای شرکت در این فعالیتها اراده و علاقه داشته باشند!
-خوشگذرانی و فقط برای زندگی دنیا کوشیدن ، زندگی اسلامی نیست و به هیچ وجه نمیتواند هدف زندگی یک مسلمان باشد ، داشتن اسباب زندگی و مشاغل جائز هرگز ممنوع نبوده ؛ تازه اگر با نیت صحیح و طلب پاداش اخروی همراه باشد نوعی عبادت و قرب الهی محسوب می شود ، ولی تا زمانی که در سایهی و چهار چوب دین مورد بهرهداری قرار گیرد وو سیله باشد برای اهداف نیکو نه اینکه خود هدف زندگی پنداشته شوند اشکالی نخواهد داشت.
این بزرگترین پیام سیرهی نبوی است که ویژهی مسلمین است ، عدم توجه به این پیام ، به معنای بر باد دادن آرمانها و نادیده گرفتن گذشته دیرین و طلایی است که سیرهی نبوی برای مسلمین تقدیم میکند.
سید ابوالحسن علی ندوی
ترجمه: عبدالقادر دهقان
اصلاح وب