در محضر پیامبر صلی الله علیه و سلم (1)

مترجم : سردار شمامی
مادر ای چشم و چراغ زندگی
قلب رنجور تو شد دریای زندگی
در صحیح بخاری و مسلم آمدە کە رسول اکرم ص فرمودند:
جریج نام عابدی است کە عبادتخانەای ویژە برای خود تهیە کردە بود. یک روز کە مشغول عبادت بود، مادرش نزد وی آمد و او را صدا زد: جریج! فرزندم! جریج گفت: پروردگارا! نمازم [ را ادامە دهم یا اینکە به ندای] مادرم [پاسخ بدهم]؟ پس نمازش را ادامه داد. لذا مادرش بازگشت. روز بعد، در حالی کە نماز میخواند، مادرش باز نزد او رسید و ندا سر داد: جریج! فرزندم! جریج گفت: پروردگارا! نمازم [را ادامە دهم یا اینکە به ندای] مادرم [پاسخ بدهم]؟ پس نمازش را ادامه داد. لذا مادرش بازگشت. برای بار سوم، در حالی کە نماز میخواند، مادرش نزد او رسید و ندا سر داد: جریج! جریج گفت: پروردگارا! نمازم [را ادامە دهم یا اینکە به ندای] مادرم [پاسخ بدهم]؟ پس نمازش را ادامه داد. مادر این بار دعا سر داد و گفت: خداوندا! او را زندە نگە دار تا زمانی کە بە صورت و سیمای زنان تباهکار نگاە بیاندازد.
عبادت جریج زبان زد بنی اسرائیل قرار گرفت.
زنی تبهکار کە سیمای زیبای او چون ضربالمثلی شدە بود، گفت: اگر بخواهید او را در دام میاندازم.
پس نزد او رفت، اما جریج رویی برتافت و بە او توجهی نکرد.
لذا نزد چوپانی رفت کە میخواست بە عبادتخانە سربزند؛ با وی همبستری کرد و از وی حاملە شد. وقتی وضع حمل کرد، گفت: بچە از آنِ جریج است.
مردم بە معبدش رویی آوردند و با ضرب و شتم او را بیرون آوردە و عبادتخانەاش را خراب کردند.
جریج گفت: شما را چە شدە؟
گفتند: شما با آن زن تبهکار زنا کردەاید و اینک بچەای بە دنیا آوردە است.
جریج گفت: بچە کجاست؟
پس بچە را آوردند. گفت: اجازە فرمایید تا نمازم را برگزارم. نمازش خواند و پس از نماز، نزد نوزاد آمد و دست روی شکمش گذاشت و گفت: ای کودک! پدر شما کیست؟
پاسخ داد: فلان چوپان است.
مردم پوزشکنان نزد جریج آمدند و او را بوسیدە و خویشتن را بە عنوان تبرک بە او میمالیدند و گفتند: عبادتخانە را از طلا برایت بنیان مینهیم.
جریج گفت: لازم نیست، آن را چون قبل از گِل بسازید. پس معبد را بازساختند.
آموزەی نخست:
سخن و کلمات در تغییر سرنوشت نقش آفرین هستند؛ لذا هرگز نباید دعا و کلماتی تند در حق فرزندانمان ابراز داریم، مبادا با زمان و موقعیت استجابت دعا درآمیزد.
حضرت عمر رض مردی را دید کە دستش خوشیدە و خشک شدە بود. پس وضعیتش را جویا شد کە چگونە بدان دچار شدە است؟ گفت: در عصر جاهلیت بود کە پدرم دعای خوشیدن دستم را سر داد، پس بدان گرفتار آمدم.
عمر گفت: دعای پدرِ عصر جاهلیت چنین تاثیری گذاشتە، باید در عصر اسلام، چە پیامدی در پی داشتە باشد؟
چقدر لازم است کە بە دعای خیر عادت گیریم و از دعای شر دوری گزینیم.
وقتی دخترت بشقابی را میشکند، از شدت ناراحتی، دعا سرمیدهید: وای دستت بشکند.
چە خواهی گفت اگر دعایت با لحظەی استجابت دعا همسو درآید؟
آیا بشقابی ارزش آن را دارد کە دستی بە خاطر آن بشکند؟
چرا جای آن دعای شر، گفتە نشود: خداوند شما را اصلاح و نیکو گرداند.
توجە فرمایید: وقتی خواهر و برادری بە مشاجرە و منازعەای میپردازند، مادر غضبناک شدە و میگوید: دیگر بس کنید، خداوند از شما درنگذرد و انتقام بگیرد.
چە خواهی کرد، اگر با لحظەی استجابت دعا مطابقت نماید؟ کدام یک از ما تاب و توان انتقام الهی را دارد؟
چە میشد اگر دعا میکردیم: خداوند شما دو نفر را نیکو گرداند؟
بیایید جای اینکە دعا سردهیم: کور و نابینا شوید؛ طلب نماییم: خداوند سینەای فراخناک را نصیبت گرداند.
جای غضب خداوند بر تو ببارد، بگوییم: هدایتِ خداوند نصیب شما درآید.
لازم است قبل از اینکە فرزندانمان را بە مصایب و مشکلاتی گرفتار نماییم، کلمات و گفتار خود را اصلاح گردانیم.
آموزەی دوم:
افراد فاسد و زناکار دوست دارند همەی اعضای جامعە چون وی بە فساد و زنا رویی آورند.
زنی کە در پوشش مرد ظاهر میگردد، آرزو مینماید همەی زنان چون او سر بر آورند.
آن شخصی کە دزدی میکند، دزدها را میپسندد.
پوچگراها چنین هستند کە هرگز افراد صالح و نیکو را تایید نمینمایند.
انسان امین و درستکار چون یک سیلی بر صورت انسان دزد و بدکار است.
شخصیت پاکدامن چون ضربەای مهلک بر پیشانی زناکاران بروز مییابد.
کارمند تلاشگر و مسئولیت شناس ضربەای جانکاە است کە کارمند رشوەگیر را دردمند کردە است.
سالکان حقیقت، نواقص و کمکاریها را بە پیروان باطل گوشزد مینمایند، بر این اساس از آنان میخواهند بدیشان بپیوندند.
گناهکاران بنی اسرائیل از عبادت و بندگی جریج بە تنگ آمدە بودند، پس زنی بدکارە را سوی او فرستادند تا وی را بە میانشان بازگرداند.
مشرکین از توحید و یکتاپرستی ابراهیم بە ستوە آمدند و چون نتوانستند او را همرنگ خود گردانند، در آتشش افکندند.
بدخویان چون حضرت لوط را دیدند کە فردی درستکار و پاک سرشت است، گفتند:
اخرجوا آل لوط من …
آموزهی سوم:
مٶمن وقتی با مشکلی مواجه میشود، بە نماز رویی میآورد، زیرا باور دارد کە کلید گشودن هر مشکلی در دستان خداوند است.
جریج را بنگرید کە مشکلاتی دامنگیرش شدە است: تهمت زنا و انتساب کودکی کە هیچگونە ارتباطی با وی ندارد.
میگوید: بگذارید کە نمازم را برگزارم.
دو رکعت نماز، دسیسە را بر هم زد و نوزادِ نورسیدە بە پاکی و درستکاری جریج خبر میدهد.
خبیب بن عدی رض را بنگرید کە قریش دستگیرش کردەاند و وقتی میخواهند وی را بە قتل برسانند، میگوید: میخواهم نمازی بخوانم. زیرا نیک میداند بهترین عملی کە پایانپذیر زندگی باشد، نماز است.
وقتی زمان نماز فرا میرسید، نبی اکرم ص بلال را فرا میخواند و میفرمود:
ارحنا بها یا بلال…
ای بلال! ما را بە فراخواندن نماز، شاد و خرم گردان.
همانا کسی کە با فرارسیدن موقع نماز شادی سرمیدهد متفاوت از کسی است کە از سپری کردن نماز شاد میشود.
آموزەی چهارم:
بدون دلیل و سندی معتبر تهمت و بهتانی را باور نکن، زیرا مردم پیوستە بر یکدیگر بهتان میبندند و نسبت ناروا میدهند؛ نباید بدون آگاهی، به حرمت و آبروی کسی لطمه وارد نماییم؛ چگونە تنها بنا به گفتەی دیگری شخصیت فردی را لکەدار مینمایید؟ همین، گناهِ انسان را بس است کە هر آنچە میشنود، بازگو نماید و منعکس کند.
انسان یعنی شخصیت؛ پس پایمال کردن شخصیت کسی مساوی است با هدر دادن خون او؛
لذا اگر تهمتی هم نزد شما انکارناپذیر از آب درآمد، فراموش نکن کە خداوند متعال پوشندە است و کتمان گناە را میپذیرد.
اگر در افشای عیب کسی سودی وجود نداشت، هرگز آن را فاش مکن؛ اما اگر از جهت تحقیق و تفحص روی اخلاق شخصی، مورد پرس و جو قرار گرفتید، عدم توضیح آنچە میدانید، خیانت محسوب میشود، زیرا پوشانیدن عیب کسی چیزی است و اینکە زمینەی گرفتار آمدن شخصی نیکو سرشت در دام فردی بدطینت را فراهم آورید، چیزی دیگر است.
آموزەی پنجم:
خدا را همراە باش کە او شما را همراهی میکند.
پیامبر اکرم ص در دل تاریکی و در کمال پنهانی از مکە گریخت، اما در روز روشن و از درهای چهارگانە آن بازگشت.
یوسف را از روی ستمگری و بی عدالتی بە زندان انداختند؛ اما ایشان در مقام عزیز مصر سر بر آورد.
یاران غار برای محافظت از باورشان بە کوه پناه جستند، پس خداوند متعال آنان را مدت زمانی خوابانید و سپس در حالی بیدار شدند کە مردم شهر همگی بە آیین آنها پیوستە بودند.
مردم ناتوانتر از آن هستند کە بتوانند زیانی وارد کنند و یا سودی عاید کسی گردانند کە دستور خداوند بر آن صادر نشدە است.
کسی کە برای تهیەی روزی خود ناتوان باشد، لابد برای تهیەی غذای دیگری ناتوانتر پدیدار میگردد.
کسی کە مالک مرگ خود نیست، ناتوانتر از آن است کە حیات و زندگانی را بە کسی ببخشد.
پس ضرورت دارد کە قلب و جان خود را بە خداوند واگذاریم.
والسلام