وظیفه امر بمعروف و نهی از منکر در آینه قرآن و سنت(2-1)
نویسنده: دکتر محمد راتب نابلسی
ترجمه: خالد ایوبینیا
الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام على سیدنا محمد الصادق الوعد الأمین.
مبنای دوتایی:
برادران گرامی! یکی از ثوابت زندگی دنیا چیزی به نام دوگانگی (ضد و نقیض) وجود دارد؛ از جمله: حق و باطل، خیر و شر، درست و اشتباه، رحمت و بیرحمی، انصاف و ظلم، هر یک از این موارد صورتی مثبت و صورتی منفی دارد، سبب این امر هم به این دلیل است که انسان با توجه به اختلاف شکل و طبیعت خود دو نوع است:
«فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى* وصَدَّقَ بِالْحُسْنَى»
«وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى * وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى» (سورة اللیل)
اما کسی که بخشایش و پرهیزگاری کرد، وآن بهترین را تصدیق کرد، [پس برای بهشت آمادهاش می-کنیم] و اما آن کس که بخل و بینیازی ورزید، و آن بهترین را تکذیب کرد، [او را برای دوزخ آماده میسازیم].
حکمت خداوند چنین اقتضا نمود که مردم دارای اختیار باشند، چنانکه میبینیم هنگامی که در ازل خداوند امانت را بر او عرضه نمود، با اختیار خود آن را پذیرفت. خداوند در این خصوص میفرماید: «فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ (سورة الأحزاب الآیة: ۷۲» «[ما این امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم،] از تحمل آن سرباز زدند و از آن ترسیدند انسان آن امانت بر دوش گرفت.»
نمونههایی از حق و باطل:
۱ – انسان ترکیبی از خاک زمینی و روح خدایی است:
بشر موجودی منحصر بفرد است؛ در وجود او قبضهای از خاک زمین، و نفخهای از روح خداوند است، در ذات انسان هم عقل و هم شهوت موجود است.
۲ – اجتماع دو صنف متناقض همزمان بر روی زمین:
همچنان که در بین دو چیز متناقض مبارزهای ازلی و ابدی وجود دارد در میان انسانها هم مبارزهای ازلی و ابدی وجود دارد، خداوند این چنین اراده کرده است. انسان مؤمن به تعبیر معاصر، به حکم خداوند احترام میگذارد؛ زیرا ممکن بود مسلمانان در سیارهای و کفار در سیارهای دیگر زندگی کنند. ممکن بود کفار در قارهای و مسلمانان در قارهای دیگر باشند ولی خداوند چنین اراده نمود که با هم و در یک زمان زندگی کنیم.
۳ – مبارزه بین حق و باطل، از جمله نیازهای جامعه بشری است:
بنابراین از جمله نیازهای جامعه مبارزه است، از زمان حضرت آدم مبارزه بین حق و باطل شروع شده و تا روز قیامت ادامه خواهد داشت. این یک حقیقت مسلّم است. ما که در مقابل این واقعیت قرار گرفتهایم باید چکار کنیم؟
امر به معروف ونهی از منکر یکی از ارکان اسلام
انسان برای بهشت آفریده شده است. رفتن به بهشت نیز به عمل نیاز دارد. یکی از بزرگترین اعمال این است که از حق دفاع کرده و باطل را تضعیف نماییم. امر به معروف و نهی از منکر بنماییم. لذا نزدیک است که امر به معروف و نهی از منکر رکن ششم اسلام باشد، حتی دلیل بهتر بودن این امّت همان امر به معروف و نهی از منکر است چنانکه خداوند میفرماید: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» [آل عمران: ۱۱۰] «شما بهترین امتی هستید که از میان مردم پدید آمده است….» شما با این رسالت به بهترین امّت تبدیل شدهاید. که «تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَر» که امر به معروف و نهی از منکر میکنید.
ترک امر به معروف و نهی از منکر نتایج زیر را در بر خواهد داشت:
۱ – به وجود آمدن نقصی بزرگ در ایمان:
با اطمینان و بدون شک به شما میگویم: کسی که به طور کلی امر به معروف و نهی از منکر را در زندگی خود تعطیل میکند، ایمانش دارای نقص بزرگی است.
۲ – گسترش دائرههای باطل و رشد و نمو آن:
یک مثال میزنم:
خواهرزادهات به خانهات میآید در حالی لباسی نامناسب در تنش است، این وضعیت نامعقولانه برایت مهم نیست، برایت این مهم است که ارتباطت با برادرت سرد نشود، پس به او خوشآمد میگویی، زیبایی او را میستایی، او را به خاطر درسهایش تشویق میکنی اما برایت مهم نیست که او را به طرز لباس پوشیدنش متوجه نمایی، این وضعیت در جامعهی ما فراگیر شده است، این وضعیت دائرهی باطل را روز به روز گستردهتر و دائرهی حق را تنگتر میکند.
لازم است راه حق ادامه داشته باشد، و برای ادامه پیدا کردن این حق باید امر به معروف و نهی از منکر بنماییم. کسی که هیچگاه برای اجرای نصیحت و متوجه کردن دیگران نمیاندیشد، ایمان او نقص و خلل دارد.
۳ – سبب هلاکت جامعهها:
ترک امر به معروف و نهی از منکر یکی از اسباب هلاکت جامعههاست، چنانکه خداوند میفرماید:
«کَانُوا لَا یَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْکَرٍ فَعَلُوهُ» [مائدة: ۷۹]
«از کار زشتی که میکردند باز نمیایستادند و هر آینه بدکاری میکردند.»
ترک امر به معروف و نهی از منکر، یکی از اسباب هلاکت امتهاست زیرا پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم می-فرماید: «إنّمَا أَهْلَکَ الّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ أَنّهُمْ کَانُوا إذَا سَرَقَ فِیهِمُ الشّرِیفُ تَرَکُوهُ، وإذَا سَرَقَ فِیهِمُ الضّعِیفُ أَقَامُوا عَلَیْهِ الحَدّ، وایْمُ الله، لَوْ أنّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمّدٍ سَرَقَتْ لَقَطَعْتُ یَدَهَا» [متفق علیه]
جز این نیست که این امر گذشتگان را از بین برد که هرگاه شخص شریفی دزدی میکرد، او را آزاد میگذاشتند، و اگر ضعیفی دزدی میکرد، بر او حد جاری میکردند، قسم به خدا اگر فاطمه دختر محمد (العیاذ بالله) دزدی بکند، دست او را قطع خواهم کرد. «
لذا گاهی مسلمانان از واجب ششم غفلت میورزند، یا به تعبیری دیگر رکن ششم از ارکان ایمان را، – امر به معروف و نهی از منکر - رها میکنند. هنگامی که مسلمانان امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند، یا بدتر از آن، هنگامی که امر به منکر و نهی از معروف کردند، یا بدتر و بدتر از آن، زمانی که معروف در نزد آنان به منکر و منکر به معروف تبدیل شد، در حقیقت جای امیدی از آنان باقی نمانده است.
یکی از نشانهی قیامت دروغگو پنداشتن راستگو و راستگو پنداشتن دروغگو است:
برادرانم! از جمله نشانههای قیامت این است که انسان راستگو، دروغگو پنداشته شود، و انسان دروغگو، راستگو!، اما دلیل این امر چیست؟
جواب: به دلیل ترک امر به معروف و نهی از منکر است. [زمانی فرا میرسد که] مردم در مقابل انسانهای قوی و ثروتمند چاپلوسی میکنند لذا خطا و اشتاهات آنان را توجیه میکنند. روزی پیامبر اسلام صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم [که در میانش یارانش نشسته بود از آنان پرسید: «کیف بکم إذا لم تأمروا بالمعروف، ولم تنهوا عن المنکر، قالوا: أوکائن ذلک ـ کاد الصحابة یصعقون ـ قال: وأشد منه سیکون، قالوا: وما أشد منه؟ قال: کیف بکم إذا أمرتم بالمنکر ونهیتم عن المعروف، قالوا: أوکائن ذلک یا رسول الله؟ قال: وأشد منه سیکون، قالوا: وما أشد منه؟ قال: کیف بکم إذا أصبح المعروف منکراً والمنکر معروفاً» [علل ابن أبی حاتم]
حال شما چگونه خواهد بود زمانی که امر به معروف و نهی از منکر ننمودید؟ پرسیدند: آیا چنین چیزی امکان دارد؟ – نزدیک بود یاران پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم بیهوش شوند- پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم فرمود: بدتر از این هم اتفاق میافتد، پرسیدند: بدتر از این چیست؟ فرمود: «زمانی که امر به منکر و نهی از معروف بنمایید» یاران پرسیدند:ای رسول خدا! آیا چنین چیزی امکان خواهد داشت؟ پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم فرمود: «آری! و بدتر از این هم اتفاق خواهد افتاد» یاران پرسیدند:ای رسول خدا بدتر از این چیسیت؟ پیامبرصَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم فرمود: «زمانی خواهد آمد که [در دید مردم آن زمان] معروف به منکر، و منکر به معروف تبدیل میشود.»
شعار جاهلی قدیم برای مسلمانان عصر جدید:
من بیت شعری را برای شما یادآور میشوم که گویندهی آن در زمان حضرت عمر به زندان رفت و این بیت در ادبیات عربی یکی از بدترین نوع هجو به حساب آمد. این شاعر به مردی گفته بود:
دع المکارم لا ترحل لبغیتها واقعد فإنک أنت الطاعم الکاسی
اخلاقهای نیک را رها کن و در پی آن مباش، و بنشین، بدون شک تو دارای غذا و لباس هستی.
این بیت که گویندهی آن به خاطر سرودنش به زندان رفت، شعار هر مسلمانی شده است، چنان که به یکدیگر میگویند: این را رها کن، به فکر خودت باش، خودت را نجات بده، در چیزی که به تو مربوط نیست دخالت نکن. اما هنگامی که باطل نیرو گرفت و نیرومندِ غیر مؤمن هرگونه منکری را انجام داد، مردم در ستایش از او، از یکدیگر سبقت میگیرند و ثروتمند غیر مؤمن هرگونه گناهی را مرتکب شود، مردم در ستایش از او به مسابقه میپردازند.
شخصی در این شهر استخری دارد که مردان و زنان با لباس شنا در یک زمان با هم به شنا میپردازند، صاحب این استخر جشن تولدی را برپا کرده و مردم را به شرکت در آن دعوت مینماید در حالی که بسیاری از مردم از او تشکر و قدردانی میکنند و او را میستایند.
جشن ازدواجی که برگزار میشود، خوانندگان زن را برای آوازخوانی دعوت میکنند. مردی میگفت: به زیرکی و هوشیاری توانستم زن آوازخوانی را که به کمتر از صد هزار دلار حاضر نمیشد در مراسمی آوازخوانی کند، با شصت هزار دلار برای آوازخوانی در جشن عروسی پسرم به کار بگیرم. زن آوازخوانی که در مقابل شصت هزار دلار حاضر به آوازخوانی میشود و صدها جوان در پای آوازخوانیاش مینشینند! این داستانی واقعی است که در زندگی یک مسلمان اتفاق میافتد و واقعیت دارد. به این خاطر است که پیامبر صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّم با الهام از علم و دانشی که خداوند به او عطا کرده و برخی از واقعیتهای آینده را به وی الهام نموده، میفرماید: «حال شما چگونه خواهد بود زمانی که معروف در نظر شما منکر، و منکر به معروف تبدیل شود؟».
اگر ما امر به معروف و نهی از منکر ننماییم باید بدانیم که به درجهای رسیدهایم که امیدی از ما باقی نمانده است. خداوند در مورد دلیل هلالت امتهای پیشین میفرماید: «کَانُوا لَا یَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ» [المائدةلإ الآیة: ۷۹] «از کار زشتی که میکردند باز نمیایستادند و هر آینه بدکاری میکردند.»
۴ – سبب عقب ماندگی مسلمانان:
به این دلیل است هنگامی که مسلمانان امر به معروف و نهی از منکر را ترک نمودند، چیزی بر سرشان آمد که شما میبینید، بلکه مانند امت دیگری در آمد که خداوند آن را آفریده و کمترین خاصیتی ندارد. دلیل این مدعا آیهی قرآن است که خداوند میفرماید: «وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ «[مائده: ۱۸]
«یهودیان و مسیحیان میگویند: ما پسران و عزیزان خداییم! بگو: پس چرا شما را در برابر گناهانتان عذاب میدهد؟ بلکه شما انسانهایی همچون سایر انسانهایی هستید که خدا آنان را آفریده است.»
شما [که امر به معروف و نهی از منکر نمینمایید] جزو این امتی هستید که از خداوند عز و جلّ فرار کرده و دور شدهاند.
ادامه دارد