تاریخ

داستان مسلمان شدن یکی از نگهبانان زندان«گوانتانامو»

داستان مسلمان شدن یکی از نگهبانان مخوف ترین زندان های جهان ( گوانتانامو )

  • این داستان مربوط به سال ۲۰۰۵ میلادی می باشد.

به گزارش خبرگزاری شبستان، روزنامه فرانسوی لوموند در مطلبی با اشاره به مسلمان شدن یکی از نگهبانان آمریکایی زندان گوانتانامو نوشت: هولد بروکس، نخستین نگهبان این زندان مخوف است که در زندان مسلمان شد و نام خود را مصطفی عبدالله گذاشت.

«هولد بروکس» یکی از نگهبانان و جلادانِ  ترسناک و مخوف ترین زندان های جهان بود، زندانی که در آن زندانیان با روش های شنیع غیرانسانی، برای بازجویی مورد شکنجه قرار می گرفته  و با آنها برخورد می کردند، این زندان مخوف تحت سلطه کشوری است که به ظاهر مدافع حقوق بشر می باشد و ندای دموکراسی سر می دهد، یعنی آمریکا .

«هولد بروکس» از مافوق و فرماندهان خود دستور گرفته بود که زندانیان را با روش های مختلف و شنیع شکنجه دهد؛ لازم به ذکر است که به نوجوانان و نگهبانان زندان گوانتانامو این‌طور القا شده بود کە این اعمال آنها نه تنها قانونی، بلکه وطن‌پرستانه است و باید از هر گونه برخورد سخت و دشوار و حرکات غیر انسانی علیه زندانیان- مسلمان-  استفاده کنند و همواره این نکته را به نگهبانان زندان گوشزد می کردند که این زندانیان از بدترین و فاسدترین انسان های روی زمین هستند و از اسامه بن لادنِ تروریست فرمان می گیرند، اگر کوچک ترین فرصت برای هر یک از آن ها فراهم شود همه شما را قتل عام می کنند.!

  با وجود این همه تبلیغات ؛ هولد بروکس برخورد حکیمانه ای با زندانیان داشت، با آن ها به نرمی برخورد می کرد و آن ها را دلنوازی می داد و جهت تسکین دردهایی که متحمل می شدند، تلاش می کرد؛  تا جایی که در زندان به افسری مهربان و دلسوز لقب گرفته بود و این در حالی بود که در بین همکاران نگهبان خود به افسری خائن و خیانت کار شناخته شده بود!

آن چه که در این زندان توجه «هولد بروکس» را به خود جلب کرده بود خنده های زیبایی بود که زندانیان هنگام غروب آفتاب در چهره هایشان آشکار می شد و در آن زمان خدای سبحان را شکر می گفتند!

«هولد بروکس» و همکارانش شب که فرا می رسید برای مشروب و قمار و زنا با زنان پی پناهی که در آن جا زندانی بودند به یکی از اتاق ها و سلول های خود می رفتند …..!!

 چگونه شد که او از یک زندگی بی هدف و در عین حال پوچ به یک زندگی هدفمند تغییر مسیر داد؟

داستان از آن شبی شروع می شود که زندانیان زیر آتش شکنجه های وحشیانەی جلادان زندان می سوخت، هولد بروکس طبق معمول برنامه های خود، برای دلنوازی از یکی از زندانیان که به شیوه ی شنیع و غیر انسانی شکنجه شده بود و در بند ۵۹۹ زندانی بود، رفت.

 نام زندانی ” احمد راشدی ” و اهل مراکش و شخصی مسلمان بود. بعد از گفتگو با احمد راشدی، هولد بروکس دچار شوک عجیبی شد؛ زیرا برای اولین بار از زبان احمد راشدی معنی و مفهوم دین اسلام را شنیده بود، اسلامی که احمد راشدی از آن برایش سخن گفته بود با اسلامی که آمریکایی ها و مسؤلان مافوق خودش از آن تعریف می کردند خیلی متفاوت بود .

بعد از این ماجرا هر شب به جای رفتن به مجلس مشروب خواری و زنا، نزد احمد راشدی می رفت تا در مورد دین اسلام بیشتر بداند، او سعی می کرد معنای واقعی دین مبین اسلام را درک کند .

«هولد بروکس» در مورد دین اسلام به تحقیق و پژوهش پرداخت و به دین اسلام علاقەمند شده بود. جستجو را در دین اسلام ادامه داد و در این زمینه کتاب های متعددی را مطالعه کرد .

نقطه تحول :

اما …… پیام اسلام کم کم در وی اثر کرد تا این که در یکی از روزها کاغذ و قلمی آورد و از زیر درب سلول انفرادی ” احمد راشدی ” آن نوشته را به وی رساند و از او درخواست کرد کلمه ورود به اسلام ( شهادتین) با زبان انگلیسی را برایش بنویسد …. هولد بروکس بعد از دریافت جواب نامه از طرف ” احمد راشدی ” همان لحظه با صدای بلند در زندان کلمه شهادتین را بر زبان جاری ستخت و نام خود را هم به ” مصطفیٰ عبدالله ” تغییر داد.

 زندگی مصطفیٰ عبداللہ کاملاً تغییر کرد و از این رو به آن رو شده بود…..

چه زیباست هنگامی که انسان چشمانش به سوی حق روشن می شود و حقیقت را بعد از گمراهی درمی یابد؟

چه زیباست هنگامی که شخص با احساساتی روحانی مواجه می شود و تمام بدنش را در بر می گیرد؟

« هولد بروکس » یا بهتر بگوییم ” مصطفیٰ عبدالله ” در سال ۲۰۰۵ از سیستم نظامی آمریکا استعفا داد.

هولد بروکس  ( مصطفیٰ عبداللہ ) در حال حاضر یکی از مشاوران در مرکز (تمب)  اسلامی کار می کند .

هرچند وی از عضویت تیم شکنجه زندان گوانتانامو بیرون آمد اما تاکنون نتوانسته است خاطره های مربوط به شکنجه زندانیانی که مرتکب هیچ جرم و جنایت و گناهی نشده بودند و بخش قابل توجهی از آن ها به عنوان طعمه یا گروگان در زندان نگهداری می شدند، فراموش کند.

لازم به ذکر است که مسلمان شدن هولد بروکس داستان مسلمان شدن یکی از نامدارترین کسانی است که در اروپا از آن سخن می گویند .

(إنک لا تهدی من أحببت و لکن الله یهدی من یشاء و هو أعلم بالمهتدین ) در حقیقت، تو هر که را دوست دارى نمى توانى راهنمایى کنى، لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایى مى کند و او به راه یافتگان داناتر است.

( سوره القصص آیه ۵۶).

حقانیت اسلام و مظلومیت مسلمانان دربند گوانتانامو باعث شد که ” مصطفیٰ عبدالله ” جهت زندگیش را تغییر و علیرغم تهدیدهای فراوان و تطمیع های مکرر نتوانستند او را از تصمیم جدیدش همانا مسلمان شدن باز دارند .

به امید آن روزی که حقایق و راستی های برای مردم غرب که در عصر ارتباطات در اوج بی خبری و غفلت به سر می برند؛ روشن و روش تر شود.

انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا. چه بسا آنان این روز را دست نیافتنی می پندارند ولی ما آن را بسیار نزدیک می بینیم.

مصطفی عبدالله در حال حاضر کتابی را با کمک یکی از نویسندگان درباره تجربه مسلمان شدن و تغییر زندگی خود می نویسد.

ترجمه به زبان کردی: فردوس یاسین قرداغی

ترجمه به فارسی: عبدالله علی پور

منبع؛ گاهنامه “هه یڤ”

 

نمایش بیشتر

عبدالله علی پور

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - نقده @ شغل : دعوتگر دینی و فعال اجتماعی - مدیر کانال تلگرامی @sozimihrab

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا