✍ احمد عباسی- کنشگر دینی – بانه
تحلیلی کوتاه پیرامون چیستی و چگونگی تبرک جستن به آثار پیامبر خدا
بدون تردید کسانی که تاریخساز بودهاند و در زمان حیات خویش تحولی ایجاد کردهاند پس از مرگ جسمی نیز از طریق آثار برجای ماندهشان نور و نیروی روح بزرگ و شخصیتشان همچنان تاریکیها را درنوردیده و میتوانند در کالبد بیرمق پیروانشان جانی تازه دمیده و خیزشی عمومی بیافرینند.
از میان رهبران و تحول آفرینان معنوی، پیامبران و حاملان پیام هدایت الهی برای بشریت بیش از سایرین در سرزمین قلوب پیروان و هوادارانشان از جایگاه و منزلت ویژهای برخوردار بوده و هستند، به طوری که حتی پس از گذشت سالها و قرنها از فوتشان کما کان زندهاند و هرگز ایستایی و میرایی ندارند.
برای ما پیروان و طرفداران آخرین پیامآور نور و رحمت، محمد بن عبدالله ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ به عنوان معمار حرم ـ به تعبیر مرحوم اقبال ـ که حیات آدمیان را از شر شرک نظری و عملی پیرایش و به زیور توحید و دخالت دادن یک فرمانروا و فریادرس در زندگی روزمره آرایش نمود، از منزلت خاصی بهرهمند و بر مسند حکومت دلها تکیه زده است.
ناگفته پیداست که پیامبر خدا نیز همچون سایر رهبران و به ویژه پیامبران دو گونه آثار دارد:
۱ـ آثار معنوی، مهمترین و ماندگارترین اثر معنوی پیامبر اسلام کتاب جامعی است که خداوند به وسیله آن آخرین پیام و برنامه هدایت خود را برای همه بشریت تا پایان تاریخ این جهان فروفرستاد تا زیر چتر و سایه حیات بخش آن همه ابعاد زندگی خویش را تنظیم و برنامهریزی نموده و در نتیجه بهرهمند از سعادت دارین گردند.
سنت قولی، عملی و تقریری ایشان نیز در راستای تبیین و تطبیق عملی همین کتاب است تا سیره و روش و رفتار فردی، خانوادگی و اجتماعیشان به عنوان بهترین نمونه و الگو برای مسلمانان قرار گرفته و حضور معنوی این ابرمرد تاریخ بشریت همچنان مستدام و پیروانشان بدان متمسک و متبرک شوند و از این طریق خیر الهی و رحمانی خداوند متعال ثابت و بدون تبدیل و تحریف باقی بماند.
۲ـ آثار مادی، هر انسانی و به ویژه رهبران ممکن است آثاری مادی از جمله وسایل شخصی مورد استفاده خویش را برجای بگذارند، ولی این دسته از آثار با نوع نخست تفاوت ماهوی دارند، زیرا آثار معنوی ماندگار و حیات بخشاند و تا خون در رگها جریان یابد کتاب هدایت الهی و سیره مبارک رسول محبوب و گرامی مسیر درست زندگی آدمیان را ترسیم و تعیین خواهد نمود.
هر از گاهی به خصوص در ایام یاد بود ولادت مبارک رسول رحمة
للعالمین عدهای از خطبا و سخنرانان به جای توجه و تكیه بر جانب نخست، با آب و تاب فراوان به پارهای موارد بسیار حاشیهای از زندگی ایشان پرداخته و تبرک جستن بدانها را پر رنگ و با اهمیت جلوه میدهند، ولی این طرز تفکر از دو جهت قابل نقد است:
الف) ذکر این گونه موارد از جمله لباس، مو، ظروف، ابزار جنگی و … هیچ گونه ارتباطی با بعد وحیانی سیره پیامبر بزرگوار اسلام (ص) ندارد، بلکه در چارچوب زندگی و خصوصیات شخصی و تجارب بشری میگنجند، و چه بسا زمینههای شخص پرستی و انسان محوری به جای خدا محوری را نیز فراهم سازند؛ لذا میبینیم فاروق اسلام و دومین جانشین و پیرو راستین پیامبر گرامی، عمر بن خطاب (رض) که از ژرفای هدایت قرآنی آگاهی کامل داشت دستور داد درختی که پیامبر خدا و یاران گرانقدرش در جریان صلح حدیبیه زیر سایهاش نشسته بودند و به تدریج عدهای آن را مورد احترام ویژه قرار میدادند، قطع کنند تا مبادا مردم بدان دل بسته و تبرک جویند و آنچه پیامبر خدا بخاطر خشکانیدن ریشههایش برخاسته بود مجددا سربرآورد.
به بیانی دیگر: بکارگیری وسایل شخصی و مورد استفاده روزمره ایشان هیچ تاثیر و انعکاسی بر روند رشد و پیشرفت معنوی آدمی و حرکتش در رکاب پیامبر و یاران بزرگوارش نمیگذارد، حال آنکه هدف و مقصد اساسی هدایت الهی نیز همین بعد است نه اینکه تلاش نماییم خود را به شکل و قیافه ایشان درآوریم.
ب) بقاء و ماندگاری این گونه موارد محدود و موقتی است و بالاخره پس از مدت زمانی از بین رفته و یا در خوشبیانهترین حالت در موزهها نگهداری شده و در دسترس عموم پیروان و شیفتگان قرار نخواهد گرفت، پس دستیابی به خیرات و برکات آنها ـ به فرض محال وجود و پذیرش آن ـ تنها برای عدهای مقدور و بقیه از آن محروم میگردند، ولی موجبات بهرهگیری از آثار معنوی برای همگان فراهم و میسر است و هر که خواستار هدایت باشد میتواند زندگی خویش را با استشمام بوی خوش و روحافزای دنبالهروی از کتاب و سنت، عطرآگین و مبارک نماید.
خلاصه کلام اینکه: اگر میخواهیم در رکاب پیامبر نور و رحمت حرکت نموده و پا جای پای ایشان قرار دهیم، باید بعد رسالت زندگیشان را برجسته و بدان تبرک و تمسک جوییم تا از خیر و سعادت ثابت و همیشگی دین خدا بهرهمند و پیامبرانه زیست نماییم که لبلباب سیره رنگین و خوشبوی ایشان تنها همین است و بس؛ سایر موارد جز دل خ
وش کردن ظاهری و سرگرم شدن به قشر و پوسته و غفلت از محتوا و هسته، هیچ تاثیری بر متبرک و نورانی ساختن زندگیمان نخواهد داشت. لذا شاعر و عارف نامی و حامی ارزشهای ماندگار “سعدی شیرازی” ـ علیه الرحمة و الرضوان ـ چه زیبا سروده است:
كه عشق من ای خواجه به خوی اوست
نه به قـــد و بـــالای نـــــکـــــوی اوست
به امید اینکه ارزشهای ثابت و فرازمانی و فرامکانی زندگانی حضرت رحمة للعالمین چراغ فروزان فرارویمان باشد تا به سعادت و کامیابی دنیا و آخرت دست یابیم.
بانه ـ ٨ آبان ۱۴۰۰
تبرک به آثار باقی مانده از نبی مکرم اسلام منافاتی با تبرک و اهتمام به آثار معنوی ندارد و در واقع توجه و تبرک به آثار مادی برگزفته از هان قرآنی است که بزرگترین اثر معنوی آنحضرت می شمارید. در سوره یوسف می خوانیم: «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً وَ أْتُونِی بِأَهْلِکُمْ أَجْمَعِینَ. وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ. قالُوا تَاللَّهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلالِکَ الْقَدِیمِ. فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً»
حضرت یوسف با تبرک پیراهن یوسف بینا شد و اگر فرمایش شما درست باشد خداوند متعال این فعل حضرت یوسف و یعقوب را باید رد می کرد در حالی که چنین نیست.