آیا جنّ توانایی وارد شدن به بدن انسان را دارد؟(۳-۲)
جنّ زدگی حقیقت یا توهّم؟!
دلائل مخالفان
۱ـ عدم تسلّط شیطان بر بندگان خدا، بجز از طریق وسوسه
خداوند متعال در آیات متعدد قرآن کریم هر گونه سلطه و سیطرهای از شیطان بر انسانها، بجز وسوسه و فریب، را نفی میکند: «وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ وَشَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا * إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَکَفَى بِرَبِّکَ وَکِیلًا»[الإسراء/۶۴ ، ۶۵] و بترسان و خوار گردان با ندای (دعوت به معصیّت و وسوسهی) خود هرکسی از ایشان را که توانستی، و لشکر سواره و پیادهی خود را بر سرشان بشوران و بتازان (و همهی تلاش خویش را برای شکست دادن و گول زدن ایشان به کار گیر) و در اموال آنان (با تشویق و تحریکشان برای کسب آن از حرام و صرف آن در حرام) و در اولاد ایشان (با گول زدن اولیاء و رهنمود فرزندانشان به کفر و فساد در پرتو تربیت نادرستشان) شرکت جوی، و آنان را (به نبودن حساب و کتاب و بهشت و دوزخ، یا به شفاعت خدایان و بتان و بزرگواری خاندان و غیره) وعده بده (و بفریب)، و وعدهی شیطان به مردمان جز نیرنگ و گول نیست. بیگمان سلطهای بر بندگان (مخلص و مؤمن) من نخواهی داشت، و همین کافی است که (ایشان در پناه خدایند و) پروردگارت حافظ و پشتیبان (این چنین بندگان) است.
سیاق آیات بیانگر این هستند که کینه و دشمنی شیطان و نسل او نسبت به آدم و فرزندانش از مرز وسوسه و نیرنگ فراتر نمیرود.
۲ـ منافات این ادّعا با حقایق قرآنی
ادّعای وارد شدن جنّ به بدن انسان با حقائقی قرآنی و یا به تعبیری دیگر با چند اصل اساسی قرآن کریم منافات دارد؛که آن اصول عبارتند از:
الف: ارج نهادن و تکریم خداوند متعال از انسان: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ»[الإسراء/۷۰] ما آدمیزادگان را (با اعطاء عقل ، اراده ، اختیار ، نیروی پندار و گفتار و نوشتار ، قامت راست، و غیره) گرامی داشتهایم.
ب: خلافت آدم و ذرّیهی او در سرزمین: «اِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً»[البقره/۳۰] من در زمین جانشینی بیافرینم.
ج: مسخّر شدن جهان هستی برای منفعت انسان: «أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَهً وَبَاطِنَهً»[لقمان/۲۰] آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را که در آسمانها و زمین است مسخّر شما کرده است(و درمسیر منافع شما به حرکت انداخته است)، و نعمتهای خود را – چه نعمتهای ظاهر و چه نعمتهای باطن – بر شما گسترده و افزون ساخته است.
د : آزاد نمودن انسان از تسلّط شیطان، مگر انسانهایی که از روی گمراهی از شیطان پیروی کنند: «إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ»[الحجر/۴۲] بیگمان تو هیچ گونه تسلّط و قدرتی بر بندگان من نداری، مگر آن گمراهانی که ( به وسوسهی تو گوش فرا بدهند و ) به دنبال تو راه بیفتند .
هـ: فرمودهی خداوند متعال از زبان شیطان در روز آخرت: «وَمَاکَانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّاأَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ»[إبراهیم/۲۲] و من بر شما تسلّطی نداشتم (و کاری نکردم) جز این که شما را دعوت (به گناه و گمراهی) نمودم و شما هم (گول وسوسهی مرا خوردید و) دعوتم را پذیرفتید. پس مرا سرزنش نکنید و بلکه خویشتن را سرزنش بکنید .
امام فخر رازی در تفسیر این آیه به نقل از «جبائی» میگوید: «وَهَذا صَرِیحٌ فِی أَنَّهُ لَیْسَ لِلشَّیْطانِ قُدْرَهٌ عَلَى الصَّرْعِ وَالْقَتْلِ وَالْإِیذاءِ»[i] این آیه صریح است در اینکه شیطان قدرتی برای صرع وکشتن و اذیّت نمودن انسانها ندارد. واقعاً اگر قائل به دخول جنّ به بدن انسان شویم این حقیقتهای قرآنی را زیر سؤال بردهایم.
۳ـ تسخیر جن از جانب انسان
با توجّه به نصوص شرعی، انسان در گذشته جنّ را تسخیر کرده است و هیچ گونه نصّی که دلیل بر مسخّر شدن انسان برای جنّ باشد، وجود ندارد. همچنانکه در قصّهی سلیمان (ص) وجود دارد: «فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ (۳۶) وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ (۳۷) وَآخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ (۳۸) هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسَابٍ»[ص/۳۶ـ ۳۹] پس ما (دعای سلیمان را برآورده کردیم و) باد را به زیر فرمان او درآوردیم. باد برابر فرمانش به هر کجا که میخواست، آرام حرکت میکرد. و به زیر فرمان او در آوردیم همهی بنّاها و غوّاصان دیو را. و گروه دیگری از دیوها را در غل و زنجیر به زیر فرمان او کشیدیم (تا از فساد و اذیّت و آزارشان به مردم جلوگیری نماید). (ما بدو وحی کردیم که) این (چیزهائی که به تو دادهایم) عطاء ما است، پس (به هر کس که میخواهی) ببخش یا (آن را از هر کس که میخواهی) بازدار، بدون هیچ گونه حساب و کتابی (که در برابر دادن یا ندادن، از تو کشیده شود).
در جایی دیگر قرآن این گونه بیان میکند: «وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ (۱۲) یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاءُ مِنْ مَحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِیَاتٍ»[سبأ/۱۲ ، ۱۳] و پروردگارش گروهی از جنّیان را رام او کرده و در پیش او کار میکردند و اگر یکی از آنها از فرمان ما سرپیچی میکرد (و به سخن سلیمان گوش نمیداد،کیفرش میدادیم و) از آتش سوزان بدو میچشاندیم. آنان هر چه سلیمان میخواست برایش درست میکردند، از قبیل: پرستشگاههای عظیم ، مجسّمهها، ظرفهای بزرگ غذاخوری همانند حوضها، و دیگهای ثابت (که از بزرگی قابل جابه جائی نبود).
۴ـ خدمت جنّیان به انسان
طبق آیات قرآن، جنّیان به سلیمان خدمت میکردند، تا جایی که او مرده بود ولی چون جنّیان نیز مانند انسان غیب نمیدانند، از مرگ او مطّلع نبودند و همچنان به خدمت گذاری ادامه میدادند: «فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّهُ الْأَرْضِ تَأْکُلُ مِنْسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَنْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ»[سبأ/۱۴] زمانی که بر سلیمان (که سمبل قدرت و عظمت بود) مرگ مقرّر داشتیم، جنّیان را از مرگ او نیاگاهانید مگر موریانههائی که (مدّتها بود به عصای سلیمان رخنه کرده بودند و) عصای وی را میخوردند. هنگامی که سلیمان (که در میان جنّیان بر عصای خود تکیه زده بود و کارهای ایشان را میپائید) فرو افتاد، فهمیدند که اگر آنان از غیب مطّلع میبودند، در عذاب خوار کننده (ی بیگاری و اسارت) باقی نمیماندند (و راه خود را در پیش میگرفتند).
۵ـ نیرومندتر بودن انسان از جنّ
با توجه به قصّهی سلیمان و ملکهی سبأ که خداوند متعال آن را در سوره ی نمل بازگو میکند؛ بعضی از انسان ها به دلیل ویژگیهایی که خداوند به آنها بخشیده است، از عفریتهای جنّ قوی تر و نیرومندتر هستند: «قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ * قَالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ (۳۹) قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی»[النمل/۳۸ – ۴۰] (سلیمان خطاب به حاضران ) گفت: ای بزرگان، کدام یک از شما میتواند تخت او را پیش من حاضر آورد، قبل از آن که آنان نزد من بیایند و تسلیم شوند (تا بدین وسیله با قدرت شگرفی رویاروی گردند و دعوت ما را بپذیرند). عفریتی از جنّیان گفت: من آن را برای تو حاضر میآورم پیش از این که (مجلس به پایان برسد و) تو از جای برخیزی و من بر آن توانا و امین هستم. کسی که علم و دانشی از کتاب داشت گفت: من تخت (بلقیس) را پیش از آن که چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد. هنگامی که سلیمان تخت را پیش خود آماده دید، گفت: این از فضل و لطف پروردگار من است.
امکان ندارد که این شخصِ صاحب علم و دانش ملائکه باشد؛ چون گفتگوی سلیمان با کسانی بود که در آن مجلس حضور داشتند و آنان جنّیان و انسانها بودند و خداوند متعال ملائکه را برای سلیمان مسخّر نکرده بود؛ «وَ حُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ»[النمل/۱۷] لشکریان سلیمان از جنّ و انس و پرنده، برای او گردآوری گشتند، و همهی آنان به یکدیگر ملحق و در نزد هم نگاه داشته شدند.
امام ابن کثیر میگوید: « وَ قالَ قَتادَهُ:«کانَ مُؤْمِناً مِنَ الْإِنْسِ، وَ اسْمُهُ آصِفُ وَ کَذا قَالَ اَبُوصالِح، وَالضَّحَاکُ»[ii] قتاده و ابوصالح و ضحاک میگویند: این شخص، که تخت ملکه را پیش سلیمان آورد، انسانی ایماندار به اسم «آصف» بود.
۶ـ استفادهی جنّیان از پس ماندهی انسانها
در احادیث نبوی وارد شده است، که جنّ از بقایای خوراک بنیآدم میخورند، بنیآدم گوشت میخورند و جنّ استخوان میخورند و همچنین مدفوع حیوانات بنیآدم، خوراک حیوانات جنّیان هستند. در سنن ترمذی به سند صحیح از ابن مسعود-رضی الله عنه-روایت شده که رسول الله-صلى الله علیه وسلم – فرمود: «لَا تَسْتَنْجُوا بِالرَّوْثِ وَ لَا بِالْعِظَامِ فَإِنَّهُ زَادُ إِخْوَانِکُمْ مِنْ الْجِنِّ »[iii] با استخوان و مدفوع حیوانات استنجاء نکنید، همانا آن (استخوان) توشه برادران جنّی شما هستند.
پس چگونه خداوند انسانها را با این کرامت و منزلت محکوم به قوانینی میکند که جنّیها آنها را تسخیر کنند و به بدن آنان داخل شوند و بر سر زبان آنان سخن بگویند؟!
۷ـ حفاظت ملائکه از انسانها
در مقابل جنّیها و شیاطین که عزم بر مخالفت انسان ها جزم نموده اند، خداوند موجوداتی به نام ملائکه آفریده که پشتیبان و یار و یاور بنیآدم هستند. پس آن نیرو به وسیلهی این نیرو خنثی میگردد، خداوند متعال میفرماید: «وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَهً …» [الأنعام : ۶۱] خداوند بر بندگان خود کاملاً چیره است . او مراقبانی ( از فرشتگان را برای حسابرسی و نگارش اعمال شما ) بر شما میفرستد و میگمارد.
امام ابن کثیر در تفسیر آیهی{وَیُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَهً} میگوید: «اَی مِنَ الْمَلائِکَهِ یَحْفَظُونَ بَدَنَ الْإِنسانِ»[iv] یعنی مراقبان از فرشتگان هستند و بدن انسان را حفظ میکنند.
مخالفان در این زمینه دلائلی عقلی هم ذکر کرده اند که به خاطر اجتناب از اطناب و پرهیز از اطالهی کلام، از ایراد آن صرف نظر می کنیم و به انتقاداتی که مخالفان بر دلائل موافقان وارد نموده اند، میپردازیم:
۱۹ ـ تفسیر ابن کثیر – (۶ / ۱۹۲).
۲۰ـ سنن الترمذی – (۱ / ۳۳)،رقم حدیث:۱۸٫
۲۱ـ تفسیر ابن کثیر – (۳ / ۲۶۷).
ادامه دارد
پژوهش و نگارش: رحمن جعفری