اصول

تو مسلمانی یا میهن دوست ؟!

عدم تعارض بین مسلمان بودن و وطن دوستی و خدمت به وطن

بعضی بر این باورند که نمی توان در آن واحد هم مسلمان بود و هم وطن دوستی دلسوز؛ و به عبارت دیگر این دو، قابل جمع نیستند و وجود یکی از آن ها مستلزم نفی دیگری است!

محبت نسبت به میهن و ملت امری است فطری که در قلب تمام انسان ها – به جز در موارد نادر – وجود دارد؛ فرد، به ویژه آنگاه که از وطن و ملتش دور شده و در دیار غربت باشد، این محبت و علاقه را در خود بیشتر و بهتر می بیند، به عبارت دیگر، وطن دوستی احساس و عاطفه ای درونی و فطری می باشد.

وطن دوستی در ذات خود، حامل عقیده ای معین نمی باشد که منادیانش ناچار به پذیرش آن باشند. اگر محبت به وطن و ملت مشخصی، مستلزم پذیرش عقیده ی مخصوص به آن می بود، بین ملت های مختلف نوعی مرزبندی عقیدتی به وجود می آمد که گذر از آن غیر ممکن بود. هیچ ملتی نمی توانست از عقیده ی خود دست برداشته وعقیده ی مختص به ملت دیگری را بپذیرد، چرا که این امر مستلزم نفی محبت وطن و ملت بود.

با مطالعه ی تاریخ؛ خلاف این گفته، به وضوح مشاهده می شود؛ ملت ها بارها عقیده ی خود را تغییر داده اند، بدون اینکه ملیت آن ها دچار تغییر و تحول شده باشد. در طول تاریخ ، ملیت ثابت بوده ولی عقیده دچار تغییر و تحول شده است.

فرد، جهان بینی و روش زندگیش را در زمینه های مختلف سیاسی، اجتماعی و از عقیده اش فرا می گیرد، نه از ملیت و علاقه به آن.

محبت وطن و ملت به فرد نمی آموزد که دیدگاهش نسبت به هستی چگونه باشد و در زمینه های مختلف سیاسی، اجتماعی و … چگونه موضعی داشته باشد؟

اگر فردی – بدون در نظر گرفتن عقیده اش – بخواهد فرزندانش را بر اساس محبت به وطن و ملت تربیت کند، تنها چیزی که می تواند به او بیاموزد، این است که وطن و ملت خود را دوست داشته است. این که رابطه اش با خدا چگونه باشد و در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی چگونه برخوردی داشته باشد را نمی تواند به او بیاموزد.

چگونگی رابطه با خدا، جهان هستی و همنوعان اموری هستند که نمی توان آن ها را از دل محبت به وطن و ملت – بدون داشتن عقیده ای مشخص – استنباط کرد.

مشاهده ی اختلاف، نزاع و درگیری بین منادیان وطن دوستی در میان یک ملت واحد، ناشی از اختلاف دیدگاه و عقیده ی آن ها می باشد.

این ادعا که مبنای خدمت به وطن و ملت، تفکری واحد و مختص به آن ملت می باشد – به عنوان نمونه سکولاریسم – بسیار غیرمنطقی و نادرست می باشد.

پذیرش چنین ادعایی مستلزم انکار و چشم پوشی از خدمت دلسوزانه افراد غیر سکولار به وطن و ملت می باشد؛ در حالی که عملاً دیده و می بینیم که افراد با عقاید و دیدگاه های متفاوت به وطن و ملت خود خدمت می کنند.

وطن دوستی (محبت نسبت به وطن و ملت) بسان جسد و کالبدی است که می توان با ارواح مختلف، آن را به حرکت درآورد ، ظرفی است که می تواند پذیرای مظروف های متفاوتی باشد و به همین دلیل است که در عمل می بینیم، افراد بر اساس عقاید خود (اسلام، لیبرالیسم و …) به وطن و ملت خدمت می کنند.

 با توجه به آنچه ذکر شد، درمی یابیم که وطن دوستی احساس و عاطفه ای است فطری و درونی؛ و مسلمان بودن، پذیرش آگاهانه و اختیاری برنامه ی اسلام، به عنوان یک عقیده می باشد.

@اسلام، احساس و عاطفه نیست تا وجودش مستلزم نفی احساس و عاطفه ی وطن دوستی باشد؛ و محبت نسبت به وطن و ملت هم عقیده نیست تا وجودش مستلزم نفی هر عقیده ی دیگر از جمله عقیده ی اسلامی باشد.

مسلمانان بر اساس آموزه های قرآن و سنت، خدمت دلسوزانه به وطن و ملت را – در حد توان و وسع – واجب و تکلیفی الهی می دانند که شانه خالی کردن از آن، گناه بزرگی محسوب می شود.

بنابراین می توان گفت: مسلمانان از وطن دوست ترین افراد جامعه می باشند.

منبع : نوگرا

نمایش بیشتر

ســــۆزی میــــحڕاب

سایت ســــۆزی میــــحڕاب در آذرماه 1392 با همت جمعی از اهل قلم خوشنام و گمنام تاسیس شد ســــۆزی میــــحڕاب بدون جنجال و در اوج عملگرایی به ترویج مبانی میانه روی می پردازد ســــۆزی میــــحڕاب با هیچ جریان و هیچ احدی درگیری ندارد ســــۆزی میــــحڕاب رسالتی جز همزیستی و دگرپذیری ندارد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا