گفتگو

مهدیه


تعریف :
مهدیه یکی از بارز ترین حرکات اصلاحی است که درجهان عرب واسلام، در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم میلادی قدم به ظهور نهاد، این حرکت دارای برنامه دینی وسیاسی می باشد ولی در آن بعضی انحرافات عقیدتی وفکری خلط شده است، انصار مهدی همیشه می کوشند که در زندگی دینی وسیاسی سودان نقشی داشته باشند۰

سعد اشعری با اشاره به این فرقه آن ها را گروهی از مغیریه برشمرده و می نویسد: «ایشان منسوب به ابن حنفیه بوده و مدعی بودند که وی مهدی است و بعضی هم می گویند: که موسس این فرقه از نوادگان فاطمیه مصر می باشدتأسیس وافراد برجسته :

اول: مؤسس :
محمد احمد المهدی بن عبدالله ، وی در جزیرهء لبب جنوب شهر (دنقله )متولد شده، و گفته می شود که نسب وی به اشراف می رسد ، قرآن کریم را درکودکی حفظ کرد، نشأت دینی نموده نزد شیخ محمود شنقیطی شاگردی اختیار کرد، و به طریقه سمانیه  قادریه صوفیه سلوک اختیار کرد و از شیخ طریقه خود محمد شریف همیشه نور حاصل می کرد.
وی در سال ۱۲۵۹ هجری قمری به دنیا آمده است. پدرش تجارت دریایی داشته است. او به خارطوم رفته، به فراگیری فقه و تفسیر می پردازد. المهدی سودانی مدت پانزده سال در جزیره ای واقع در رود نیل مشغول عبادت و تدریس می شود و پس از آن که به شهرت می رسد، با هوادارانش بیعت کرده و در سال ۱۲۹۸ هجری قمری با لقب مهدی منتظر برای تطهیر جامعه از مفاسد حکّام قیام می کند.

 وی که به واسطه وصلت با قبیله بقّاره از پشتیبانی اعراب برخوردار شده بود، در مقابل لشکریان حاکم وقت سودان رؤوف پاشا مصری – و پس از چندی لشکریان مصر-، به پیروزی دست یافته و در سال ۱۳۰۰ هجری قمری، پیروان مهدی، بر کل سودان مسلط می شوند وی را دارای بیان قوی و باهوش توصیف کرده اند.
محمد از شیخ خود بخاطر تهاون وتنبلی شیخ در بعضی امور، جدائی اختیار نموده به نزد شیخ قریشی و دالزین، در جزیره رفت وبیعت خود را باوی تجدید نمود، شیخ اول وشیخ دومش یعنی هر دوشیخش مشهور ترین شیخ های طرق صوفیه در آنوقت بودند۰
درسال ۱۸۷۰م درجزیرهء (آبا) مستقر شد، فامیلش نیز در آنجا بودند، و در یکی از مغاره ها رفته غرق در تأمل وتفکر گردید۰
درسال۱۲۹۷هـ/۱۸۸۰م شیخ قریشی اش وفات نموده مهدی قبرش را پخته کاری وگچکاری کرده گنبدی بر آن بناکرد و جانشین وی گردیده بیعت کنندگان نزدش آمدند و بیعت خویش را در طریقه به شخص وی تجدید نمودند۰
درسال۱۸۸۱م فتوای جهاد را درمقابل کفار و استعمارگران انگلیس اعلان نموده در راه گسترش نفوذ جهاد درتمام اطراف غرب سودان شروع به فعالیت نمود۰
چهل روز درمغاره خود درجزیرهء (آبا) به اعتکاف نشست، و دراول شعبان ۱۲۹۸هـ/۲۹یونیو۱۸۸۱م برای فقهاء، مشائخ و اعیان اعلان نمود که وی همان مهدی منتظری است که زمین را بعد از آنکه پر از ظلم وستم شده بود، مالامال از عدل وانصاف خواهد نمود۰
پیروان محمد احمد از گروه های مختلف اجتماعی و بیشتر از دهقانان، چادرنشینان، بردگان و پیشه وران بودند که مشخصاً سه گروه عمده در میان آنها وجود داشت:
۱٫ پارسیان واقعی وشاگردان محمد احمد
۲٫ مردمان ساکن در حاشیه جنوبی بخش عربی سودان که به کارهای قایقرانی، سرگرم بودند.
۳چادرنشینان “بقاره” و قبایلی چون قبیله (فر)
سلطان عبدالحمید عثمانی علیه مهدی اعلامیه هایی در همه جا صادر کرد و علماء الازهر نیز علیه او اعلامیه دادند. برخی علماء سودان نیز در رد او رسائلی نوشتند.

در۱۶رمضان ۱۲۹۸هـ/ اغسطس ۱۸۸۱م محمد احمد باقوای حکومتی روبروی شد که برای خاموش ساختن حرکتش ارسال شده بود، و درمقابل آن پیروزیی بدست آورد که موقف وادعایش را تقویت بخشید۰
به طرف کوه ماسه هجرت نموده در آنجا پرچم های خویش را برافراشت، وبرایش چهار خلیفه تعین گردید که عبارت اند از:
۱عبدالله تعایشی: صاحب پرچم کبود، که لقبش را ابوبکر گذاشت۰
۲علی ود حلو: صاحب پرچم سبز، که لقبش را عمر بن الخطاب گذاشته بود۰
۳محمد مهدی سنوسی: رئیس طریقهء سنوسیه که نفوذ بزرگی درلیبیا داشت، مهدی به وی لقب عثمان ابن عفان را پیشکش نمود ولی سنوسی خود را غافل گرفته به وی چیزی جواب نداد۰
۴محمدشریف: پسرکاکای مهدی که برای وی پرچم سرخ را داده لقب علی بن ابی طالب را برایش اعطاء کرد۰
در ۳ نومبر۱۸۸۳م با(هکس) رو برو گردید که وی نیز بعد از دو روز شروع معرکه به قتل رسید۰
لشکر مهدی بالشکر غور دون، درخرطوم روی بروی گردیده در۲۶ ینایر ۱۸۸۵م جنگ میان طرفین شدت گرفت، و غور دون گشته شد، سرش بریده شده به مهدی فرستاده شد، ولی وی میخواست که او زنده گرفته شود تا با احمد عرابی تبادله گردد، احمد عرابی کسی بود که مجبور به ترک مصر به سوی منفی شده بود، سقوط خرطوم به دست مهدی در آنوقت زنگ خطری بر سقوط سلطهء عثمانی بر سودان بود.
بعد از آن روز، دیگر کسی در مقابل مهدی باقی نماند، و به تأسیس دولت خویش پرداخت و در ابتداء بناء مسجد خاص خودش را آغاز نموده محکم کاری آن در ۱۷جمادی الاولی ۱۳۰۵هـ تکمیل گردید.
قضاء را به شیخ محمد احمد جباره سپرده وی را قاضی اسلام لقب نهاد.
در ۹ رمضان ۱۳۰۲هـ/۲۲ یونیو ۱۸۸۵م. مهدی، بعد از آنکه پایه ها و ارکان دولت نو پای خود را گذاشت، وفات نمود، و در همان جائی که قبض روح شده بود دفن گردید، ولی مناسب است که گفته شود: این دولت دیر دوام نکرد، بلکه در سال ۱۸۹۶م. لورد کتشنر که سردار مصر بود، این دولت را سقوط داد، کنبد مهدی را تخریب نمود ، قبرش را باز نموده هیکلش را پراکنده کرد و جمجمهء سرش را به موزیم بریطانیا فرستاد، این همه بخاطر انتقام کشته شدن غوردون بود.
دوم : شخصیات دیگر :
عبد الله تعایشی : در دار التعایشه، در دارفور تولد شده بود، نزد مهدی در حلاویین جزیره در حالی آمد که وی بر قبر شیخ قریشی خود کنبد درست می کرد، و با وی بیعت نمود، همین عبد الله بود که مهدی را به ادعا کردن مهدی بودن تشویق نمود، در زندگی مهدی عبد الله مقام اول را اشغال کرده بود، زیرا مردی با اراده و تطبیق بود.
بعد از مرگ مهدی بنابر وصیت خود مهدی عبد الله جانشین وخلیفهء اول گشت، مهدی در بارهء وی میگفت:«وی از من است و من از او».
بعد از آنکه منصب خلافت را اشغال نمود، خود را برای نشر دعوت فارغ گردانیده برادر خود امیر یعقوب را در محل خود که قبلا نزد مهدی در آن مقام بود قرار داد.
به سلطان عبد الحمید مکتوب روان کرد، و آرزو داشت که دعوت مهدیه به نجد، حجاز و غرب سودان گسترش یابد.
عبد الرحمن ستاره شناس از فرماندهان نظامی بود، وی به حیث فرمانده با لشکر بزرگی در سوم رمضان ۱۳۰۶هـ سوم مایو ۱۸۸۹م به طرف شمال پیش رفت تا بالشکر مصر مقابله کند، ولی بدون هیچ پیشرفتی و یا پیروزیی باز گشت نمود.
شاعر صوفی حسین زهراء ( ۱۸۳۳-۱۸۹۵م) نیز از شخصیات مهدیه میباشد، وی میخواست بین فلسفهء اشراقی ابن سینا و بین عقیدهء مهدیه موافقت وارتباط بر قرار نماید.
حمدان ابو عنجه: وی رهبر لشکر مهدی در مقابل هکس بود که در خارج ابیض باوی روی بروی گردیده بود.
سوم : نواسه های مهدی :
عبد الرحمن بن محمد احمد مهدی ( ۱۸۸۵- ۱۹۵۶م) در ام درمان تولد شد، تربیه و تعلیم دینی یافت، وقتی جوان شد، بخاطر منظم ساختن مهدیه، بعد از آنکه پاشان شده بود، سعی و تلاش نمود، در سال ۱۹۱۴م رهبر روحی برای انصارش تعیین گردید. در سال ۱۹۱۹م حکومت وی را برای تبریکی پادشاه بریطانیا بخاطر پیروزی همپیمانان، ارسال نمود، در آنجا شمشیر پدر خود را برای پادشاه تحفه داد، پادشاه آنرا پذیرفته دوباره به عبدالرحمن داد و از او خواست که آنرا از طرف پادشاه حفظ نموده توسط آن از امپراطوری دفاع نماید، این کار ضمنا اعتراف پادشاه را به این گروه واعتراف به رهبری عبد الرحمن بالای آن گروه را در برداشت، در ایام استعمار انگلیس بر سودان، عبدالرحمن (حزب الامه) را تأسیس نمود که آن همان حزب مهدی سیاسی است.
صدیق عبد الرحمن : وفات سال ۱۹۶۱م .
هادی پسر عبد الرحمن : در سال ۱۹۷۱م کشته شد.
حزب الامه به سه بخش تقسیم شد :
۱یک بخش آن به رهبری صدیق بن عبد الرحمن است که این بخش فعلا قویترین بخشها یش در سودان میباشد.
۲بخش دوم به رهبری احمد بن عبد الرحمن میباشد.
۳بخش سوم هم به رهبری ولی الدین عبد الهادی میباشد.
از ۲۹ نومبر تا ۲ دسمبر ۱۹۸۱م مجلس جهانی برای تاریخ مهدیه ، در خانه مهدی در خرطوم برگذار گردید، و احمد بن عبدالرحمن مهدی در این محفل سخنرانی نمود.
هر چند جنبش مهدی سودانی نقش وتاثیر مهمی در حیات فکری ، دینی و سیاسی مسلمانان سودان آفریقایی مسلمان داشت و نظیر جنبش سنوسیه روح ضد استعماری داشت اما جنبه های اصلاحی و مردمی این جنبش بتدریج به سمت و سویی دیگر سوق یافت.
نقاط ضعف جنبش مهدوی در سودان:
۱ماهیت این جنبش دهقانی بود و تاریخ شاهد شکست جنبش های دهقانی بسیاری بوده است زیرا جنبش دهقانی فاقد برنامه است .
۲این جنبش بیش از هر چیز درگیر مبارزات علمی و سیاسی شد و در معرض انواع و اقسام لغزشها و انحرافات قرار گرفت .
۳مهدی سودانی قائل به اجتهاد هم بود ولی علم اجتهاد نداشت.
۴رهبری جنبش بعد از مهدی سودانی سنتی ، محافظه کار و غیراصلاحی شد و معیارهای اولیه را کنار گذاشت
۵عدم شناخت جانشینان مهدی از مسائل جهانی و موقعیت قدرت دول استعمارگری
۶مهدی سودانی هیچ تغییری در جنبش بوجود نیاورد عدم تغییر در آن باعث فساد در جنبش شد.
عوامل سیاسی و نقش استعمار و فرهنگ غربی
حکومت انگلستان که در ظاهر فرماندهی قشون مخالفان و دشمنان مهدی سودانی را در دست گرفت، در نهان، عامل تجزیه سودان و مصر بود و در واقع مهدی سودانی را هدایت می کرد؛ لذا ژنرال گوردن پاشا از طرف دولت انگلستان، در ژانویه ۱۸۸۴، به سودان فرستاده شد تا مدرن ترین وسایل زندگی را برای مدافعان سودانی یا پیروان مهدی سودانی فراهم آوَرَد این حمایت پنهان استعمار، در گروه های دیگر[ بابیت و بهاییت، قادیانیه و مدعیان اخیر] نیز دیده می شود و مسلماً با توجه به اقلیت بودن مدعیان و کمبود امکانات آن ها، حمایت مادّی و معنوی منابع قدرت و ثروت جهانی از آن ها، می تواند در جذب مردم به آنان کمک کند.
از طرفی استعمارگران از دیرباز به فکر پیدا کردن جای پا در سرزمین های دیگر به خصوص مناطق اسلامی بوده اند تا از سرمایه های انسانی و مادّی آن ها کمال استفاده را ببرند، و یکی از راه ها، ایجاد اختلاف و درگیری بوده است. ضعف حکومت های عربی در مصر و سودان زمینه ای بود تا انگلستان به دنبال پیدا کردن ردپا و تثبیت نفوذ و قدرت خود در آن کشورها باشد. شورش و انقلاب در سودان توانست، عامل دخالت بیش تر در مصر به بهانه حمایت از آن ها در برابر تهدیدهای خارجی در سودان باشد؛ لذا وقوع انقلاب مهدی در سودان از طرفی زمینه جدایی آن کشور از مصر را ایجاد می کرد و از سوی دیگر پس از ایجاد آشفتگی در سودان و شکست نهایی آن ها، باعث می شد که استعمار نفوذ خود را در سودان بیش تر کند. در واقع حمایت انگلیس از مصر، ظاهری بود و در حقیقت: هدف، آزادی سودان از حکومت و نفوذ مصر، بوده، که این جدایی، خود باعث ضعف هر دو کشور و ایجاد حکومت های دست نشانده در آن ها می گشته است

افکار و معتقدات :
یکی از مواردی که توسط مدعی حقیقی نشان داده می شود تأیید و امداد الهی است، ولی مدعیان دروغین با فریب، این مطلب را ادعا می کنند. مهدی سودانی در یکی از آثارش می نگارد:
«
سید وجود صلی الله علیه و آله و سلم به من خبر داد: من مهدی منتظرم. پیامبر چندین بار مرا بر کرسی اش نشانده و خلفای چهارگانه[= ابوبکر، عمر، عثمان و امام علی] و قطب ها[دراویش] و خضر علیه السلام حضور داشتند و مرا با ملائکه مقرّب و اولیای زنده و مرده از فرزندان آدم تا زمان کنونی، و جنّیان مومن، تأیید و یاری کرد.
هنگام جنگ، سید وجود صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان امام و فرمانده سپاه حاضر می شود؛ نیز خلفای چهارگانه و قطب ها و خضر حاضرند. از این رو، یارانم ثابت قدم می شوند و در دل دشمنانم، ترس افکنده می شود، و هرکه با من دشمنی کند، خداوند خوارش می کند. پس: هرکه به راستی سعادت مند باشد، می پذیرد من مهدی منتظرم. سید وجود صلی الله علیه و آله و سلم سه بار به من خبر داد: آن که در مهدویت تو شک کند، به خدا و رسول کافر شده است». منشورات المهدی صـ ۱۱۰
وی در نامه ای دیگر می گوید: اگر من نوری از جانب خدا نداشتم و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تأییدم نکرده بود، توان کاری را نداشتم و روا نبود برای تان سخنی بگویم. باید بدانید جز به دستور پیامبر یا فرشته الهام که از طرف پیامبر اجازه دارد، کاری نمی کنم.
محتوای نامه ها نشان می دهد که دلیل مهدی سودانی بر ادعای مهدویت، فقط گفتارهایی بی اساس است و هیچ دلیلی در تأیید وی یافت نمی شود؛ حتی پیروزی وی- که ادعا داشت با امداد الهی پشتیبانی می شود- نیز تحقق نیافت
عمل به مذاهب مختلف فقهی را منع نموده ، اشتغال به علم کلام را تحریم کرد، دروازهء اجتهاد در دین را باز کرد، همچنان کتاب کشف الغمه شعرانی، سیرت الحلبیه ، تفسیر روح البیان بضاوی، و تفسیر الجلالین سیوطی را اجازه داد .
تمام طرق صوفیه را لغو نموده همهء اوراد را باطل اعلان کرد، و تمام آنان را به دور انداختن اختلافات و جمع شدن به اطراف طریقهء مهدیه خود دعوت نمود، و وردی برای شان تألیف نمود که آنرا هر روز بخوانند.
به نظریهء قطبیه قائل بود، و آن مفکوره ایست که اصحاب آن از جمله صوفیان میگویند که کائنات بر قطب تمرکز دارد، و آن جوهری بوده که بالای آن کائنات میچرخد، و آن اساس سعادت و نیکبختی میباشد.
وقتی حکومت بخاطر درهم کوبیدن مهدیه در جزیرهء آبا حرکت نمود، مهدی پنج پرچم درست نمود که در آنها شعار ( لا إله إلا الله محمد رسول الله ) را بالا نمود، در چهار دانهء آن اسماء چهار قطب صوفیه را نوشت که آنان عبارت اند از : جیلانی، رفاعی، دسوقی، و بدوی، و در پنجم آن اینطور نوشت: ( محمد المهدی خلیفه رسول الله )، وی می پنداشت که او امام، مهدی، و خلیفهء رسول الله – صلى الله علیه وسلم – میباشد.
بارز ترین چیزی که در دعوت وی وجود داشت همانا اصرار و پافشاری شدید وی بر جهاد، قوت، و جوانمردی بود.
.
عصمت را به خود نسبت داده و ذکر کرده است که وی نظر به امتداد نور بزرگی که قبل از پیدایش کاینات تا به روز قیامت به جانب وی متوجه است، معصوم میباشد.
به ضرورت تواضع وعدم تکبر اصرار ورزیده بر فرو رفتن در عیش و لذت وخوشگذرانی شدیدا انکار میکرد، در راه نزدیک سازی میان طبقه های جامعه کار مینمود، وی درطول زندگی خود لباس بسیار ساده و پیوند شده میپوشید، پیروانش نیز همیطور میکردند، ولی نواسه هایش بعد از وی درعیش و نعمت زندگی به سر میبردند.
در عروسی و وقت ختنه از محافلی که در آن مصرف زیاد و اسراف صورت گیرد منع نموده آنرا تحریم کرده بود.
عروسی را توسط کم کردن مهر، ساده ساختن ولیمه [طعامی که در محفل عروسی خورده میشود] و تحریم رقص، ساز، و دائره زدن آسان ساخته بود.
در منطقهء تحت نفوذش نظام اسلامی را پیاده نموده امور مالی را تنظیم کرد و موظفین را برای جمع آوری زکات تعیین نمود.
در دهم ربیع الاول سال ۱۳۰۰هـ مهدی به این فکرگردید که دعوتش جهانی گردد، بناء اعلان نمود که پیامبر – صلى الله علیه وسلم – به وی بشارت داده که در ابیض نماز خواهد خواند بعد از آن در بربر، بعد از آن در مسجد الحرام در مکه، بعدا در مسجد مدینه، بعدا در مسجد قاهره، بیت المقدس، بغداد، ودر کوفه، ( منشورات المهدی دار الوثائق المرکزیه -ص ۴۲۵، ۴۶۶-خرطوم ۱۹۶۹م).
بعضی انتقادات که به اجتهادات مهدی وارد میشود:
۱مهدی هر کسی را که مخالفش بود و یا در مهدیت وی شک نموده به وی ایمان نمی آورد کافر میدانست.
۲زمان قبل از خود را زمان جاهلیت و زمان فترت میگفت.
۳کسی را که در نماز تنبلی میکرد مثل کسی میدانست که نماز را ترک نموده است و جزایش آن بود که حدا کشته شود.
۴فتوی داد هر کسیکه تنباکو نوشی میکند چنان تأدیب و تعزیر کرده شود که یا توبه کند و یا بمیرد.
۵مذاهب فقهی و طریقه های صوفیه را به مثابهء جوی هائی میدانست که در بحر عظیم وی فرو میریزند.
۶احیاء موات را [ آباد کردن زمین ویرانه وتصرف آن] منع نمود، زیرا آن در ملک کسی داخل نمی شود، بخاطر آنکه در تصرف بیت المال قرار دارد.
۷از ازدواج نمودن دختر بالغ بدون ولی و بدون مهر منع نمود.
۸زنان را از پوشیدن زیورات طلائی منع نمود، در حالیکه شرعا برای شان پوشیدن آن جائز است.

سرانجام فرقه مهدویه
به نظر می رسد این جنبش بیش از هر چیز درگیر مبارزات عملی و سیاسی شد و نتوانست در بعد نظری و فکری و فرهنگی در حد کفایت ، پیروانش را تغذیه کند؛ بسیاری از اصول و روشهای احیا گرانه مهدی در زمان جانشینش نادیده گرفته شد و روح معنوی اصلاحی و انقلابی حکومت و دولت مهدی از آن جدا شدو جنبش در معرض انواع و اقسام لغزشها و انحرافات قرار گرفت به طوری که معیارهای اولیه را کنار گذاشته و امتیازات قبیله ای و قومی و طبقاتی احیا شد و زمینه شکست نهایی آن را فراهم آورد

ریشه های فکری و اعتقادی :
مهدی در ادعای مهدیت خود که زمین را پر از عدل وعدالت مینماید بعد از آن که پر از ظلم وستم شده بود، و در تاکیدش براهمیت رسیدن نسبش به حسن بن علی رضی الله عنهما، و در مفکورهء عصمت و امام معصوم، از شیعه متأثر بود.
از دعوت محمد ابن عبد الوهاب نیز اشیاء ذیل را اخذ نموده بود: ضرورت اخذ مستقیم از قرآن و سنت، باز کردن دروازهء اجتهاد ، و مبارزه در مقابل آبادی های قبرها.
مفکورهء تصوف نقش مهمی در شخصیت و طریقهء مهدی داشت.
از جمال الدین افغانی و از محمد عبده که با افکار دعوتگرانه اش به سوی آزاد سازی کشورهای اسلامی از استعمار اروپائی و وحدت آنان و ضرورت تطبیق شریعت در زندگی مسلمانان، اتصال و ارتباط داشت، نیز اشیائی را اخذ نموده است.
مهدی به حادثات و واقعات جاری در مصر نیز نزدیک بود، خصوصا به حرکت احمد عرابی که به سوی آزادی و استقلال از سیطرهء انگلیس دعوت مینمود.
انتشار و جاهای نفوذ :
مهدی دعوت خود را از جزیرهء (آبا) شروع نمود، جائیکه تاحال مرکز قوی مهدیه میباشد، وی ارتباط خود را بااقوام مختلف در اطراف سودان محکم کرده بود.
جنبهء مالی دولترا آنچه تشکیل میداد که از زکاه، محصولات تجارتی، مالیات بازار، غنایم جنگی، حاصلات زراعتی، حیوانات و مواشی، بدست میامد.
مهدی و جانشینش تعایشی آرزو داشتند که مهدیت خارج سودان نیز انتقال نماید، ولی این آرزو با سقوط طوکر ، سال ۱۸۹۱م از بین رفت.
همیشه برای مهدیت انصار و پیروان زیادی بوده که آنان را ( حزب الامه) جمع نموده است، حزبی که در واقعات سیاسی فعلی سودان سهم میگیرد، ایشان همچنان در امریکا و بریطانیا تجمعات و پیروانی دارند که در راه نشر افکار و عقاید خویش، در میان جوانان مسلمان مسافر به طور عموم و در میان سودانی ها به طور خصوص کار میکنند.

تحقیق و جمع آوری: اسماعیل امینی(شوی) امام وخطیب روستای کانی زرد سردشت

 

نمایش بیشتر

اسماعیل امینی

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - سردشت @ شغل : امام جماعت و خطیب

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا