اصول

زحمات و خدمات صحابه ( رضوان الله علیهم) به سنت نبوی( ۱۵-۱۴ )

صحابه ی بزرگوار (رض) جایگاه مطهر و شریف سنت نبوی را فهمیدند و ارزش آن را دانستند و نصوص امر کننده به تبلیغ علم را فراگرفتند و رسول الله (ص) را بسیار دوست داشتند؛ از این رو به پیامبر(ص) بسیار نزدیک شدند و به گوش دادن به احادیث ایشان و اجرای آن افزودند و به بهترین روش ممکن آن را به نسل های پس از خود انتقال دادند.
خوانندگان کتب علم به روشنی می فهمند که صحابه (رض) زحمات و کوشش های فراوانی برای خدمت به حدیث نبوی انجام داده اند و از همین راه توانسته اند که سنت رسول الله (ص) را حفظ نمایند و آن را با همان لطافت و طراوات خود به نسل های بعدی؛ آن چنان که خدای عزَّ و جلَّ خواسته بود؛ انتقال دهند. آنان توانستند که از راه تلاش های فراوان به این نتیجه برسند و همین زحمات و کوشش ها موجب حفظ سنت در دل ها و فهم آن با خردها و تدوین آن در کتاب ها و نشر و پخش آن در بین مردم و اجرا و عملی نمودن آن در تمامی زمینه های زندگی گردید.
در این جا بارزترین زحمات و خدماتی را بیان خواهم کرد که از راه آن ها روشن می شود که اصحاب به خاطر خدمت به سنت، رنج و زحمت کشیده اند و راه و روشی را که در پیش گرفته اند؛ تنها به خاطر صیانت و حفاظت از آن بوده است:
چهاردهم: نقد روایت ها یا متون
طولانی بودن عمر بزرگان و نخبگان صحابه ( رضوان الله علیهم ) مانند ابن عباس و أنس بن مالک و عبدالله بن عمر؛ یکی از مواردی است که خداوند عزّ و جلّ برای حفظ سنت پیامبرش (ص) تقدیر نمود؛ تا آنان مرجعی باشند که مردم با ارشاد آنها، هدایت شوند، پس وقتی که در حدیث اشتباهی یا سهل انگاری در روایت و نقل از پیامبر (ص) روی می داد، تابعین به آنها پناه می بردند تا این روایات را برایشان بازگو نمایند و گزارش دهند و در باره ی احادیثی که شنیده بودند از آنها فتوا بخواهند، پس صحابه ( رضوان الله علیهم ) به نقد و تصحیح متونی پرداختند که آن را مخالف اصول شرعی و اصول ثابت و دلایل قطعی و معلوم از کتاب و سنت، می دیدند یا آن را با عقلی مخالف می دانستند که شرع آن را در کنترل خود داشت؛ زیرا آنها مطلع بودند که محال است که حدیث رسول خدا (ص) به خاطر وحدت منبع با قرآن کریم یا بخشی از آن با بخشی دیگر در تعارض باشد.
صحابه ( رضوان الله علیهم ) وقتی این اصول را به کار می گرفتند که در صحت حدیث یا در سالم بودن منبعش شک داشتند؛ زیرا اصل نزد آنها قبول حدیث بود، پس زمانی که نشانه یا قرینه ای پیدا می شد که مانع حصول یقین در صحت حدیث می گردید، این متن را با اصول و قواعد علمی خود در تضاد می دیدند.
این بزرگان حدیثی را که مخالف کتاب خدای عزّ و جلّ یا با سنت مشهور رسول خدا (ص) و یا امری معلوم و ضروری از دین متضاد بود، نمی پذیرفتند، پس هرگاه تعارضی حقیقی بین روایت ها به وجود آید و پیوند میان آن ها غیر ممکن باشد؛ حتماً چنین امری به موضوعی خارج از متن برمی گردد؛ گاهی اشتباه یا فراموش کردن از راوی رخ می دهد یا وی معنا و مفهوم حدیث را بیان می کند و در آن دچار اشتباه می شود، یا این که بیان حدیث سبب خاصی دارد که راوی از آن بی خبر بوده است یا راوی به بیان بخشی از حدیث اکتفا نموده و همین بخش از حدیث با بخشی که آن را ترک کرده، مرتبط بوده است ( یا چیزی مانند این ) از این رو از راوی حدیث، دلیل روشنی برای اثبات چیزی خواسته اند که نمی دانستند و صاحب واقعه یا کسی را که قضیه به او مربوط می شد به داوری می طلبیدند و سخنش را می پذیرفتند؛ زیرا او در این امر از دیگران داناتر بود. صحابه ( رضوان الله علیهم ) همچنین به یکدیگر مراجعه می کردند و از صحت حدیث اطمینان بدست می آوردند. آنها روایت کسی را مقدم می شمردند که روایتش بیشتر مورد اتفاق بود. آنان برای پروردگار جهانیان و حق مورد نظرشان خود را خالص کرده بودند و هیچ یک از آنها به خاطر منافع شخصی خود کار نمی کرد و برای امری که به طور قطعی برایشان ثابت می شد که مخالف حق است، تعصب نمی ورزید. [۱]
صحابه ( رضوان الله علیهم ) در پذیرش اخبار و روایات از اصول علمی پیروی نمودند؛ هرچند بسیاری از آن اصول و قواعد را ننوشته بودند، بلکه علما آن را از منهج و روششان و مقیاس و ملاک هایی که در نقد و ارزیابی متون سنت به کار می گرفتند، استنباط کرده اند. مثال ها و نمونه هایی که دلالت بر اقدام صحابه ( رضوان الله علیهم ) به این امر دارد، بسیار فراوان است. مشهورترین آن ها عبارت هستند از:
۱- از أبی ملیکه روایت می شود که گفت: نامه ای به ابن عباس ( رض ) نوشتم و از او خواستم که نوشته ای را برایم بنویسد،اما او موضوعاتی را از من پنهان می کرد و آن را نمی نوشت. ابن عباس در جواب گفت: فرزندی نصیحت گرهستم و من اموری را برایش برمی گزینم و چیزهایی را از او پنهان می کنم. ابن ابی مُلیکه می گوید: ابن عباس از علی (رض) داوری خواست، علی شروع به نوشتن موضوعاتی کرد درحالی که چیزی از کنارش می گذشت، پس ابن عباس می گوید: سوگند به خدا، علی (رض) در این مورد داوری نکرد؛ مگر این که دچار اشتباه شد[۳]
قضیه تنها به چنین موردی محدود نمی شود؛ بلکه صحابه (رضوان الله علیهم) در مورد روایاتی که می دیدند که با نصی نزدشان یا با برداشتشان مغایرت دارد، بدون شرم یا خجالت کشیدن با یکدیگر به مناقشه و گفتگو می پرداختند.
۲- از مجاهد روایت شده که گفت: من و عروه بن زبیر وارد مسجد شدیم، ناگهان دیدیم عبدالله بن عمر (رض) کنار حجره ی عائشه (رض) بود. عروه به او گفت: رسول خدا (ص) چند عمره به جا آورد؟ وی گفت: ۴ عمره، یکی از آن ها در ماه رجب بود. ما دوست نداشتیم که به او جواب دهیم. در این زمان ما صدای مسواک زدن ام المؤمنین؛ عائشه (رض) را شنیدیم، پس عروه گفت: مادرجان، ای ام المؤمنین، آیا آنچه ابو عبدالرحمن می گوید، شنیدی؟ گفت: چه می گوید: گفت: می گوید: رسول خدا (ص) ۴ عمره به جای آوردند، یکی از آن ها در ماه رجب بود. عائشه (رض) فرمود: خدا ابوعبدالرحمن را رحمت کند، پیامبر (ص) هیچ عمره ای را به جا نیاورده؛ مگر این که او شاهد آن عمره بود و هرگز در ماه رجب عمر انجام نداده اند.[۴]
۳- ابن عباس از عمر (رض) روایت می کند که وی فرمود: پیامبر (ص) فرمود: «مرده با گریه ی برخی از خانواده اش برای او، عذاب می بیند.» ابن عباس گفت: وقتی که عمر وفات کرد، آن را برای عائشه (رض) بازگو کردم، پس فرمود: خدا عمر را رحمت کند، سوگند به خدا رسول خدا (ص) چنین حدیثی را نفرموده اند؛ بلکه ایشان می فرماید:« قطعاً خدا عذاب کافر را با گریه ی خانواده اش به خاطر او، زیاد می کند.» این آیه ی قرآن برایتان کافی است که می فرماید: ﴿ وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى ﴾ [فاطر: ۱۸][۵].« هیچ گناهکاری بارگناه دیگری را به دوش نمی کشد.»
۴- از عمره بنت عبدالرحمن روایت شده که عائشه (رض) نقل می کند که عبدالله بن عمر (رض) می گوید: « قطعاً مرده با گریه ی زنده عذاب می بیند.» پس عائشه فرمود: خداوند ابوعبدالرحمن را بیامرزد، او دروغ نمی گوید؛ بلکه وی فراموش کرده یا اشتباه کرده است، رسول الله (ص) گذارش به یک زن یهودی افتاد که برایش گریه می کردند، پس ایشان (ص) فرمودند: « آنان برایش گریه می کنند؛ در حالی که او اکنون در قبرش عذاب می بیند.« [۶] حضرت عائشه (رض) گمان کرد که عمر بن خطاب و پسرش ( رضی الله عنهما )دچار اشتباه شده اند و آنها از خطا مصون نیستند.
در روایتی مسلم از قاسم بن محمد نقل می کند که گفت: هنگامی که سخن عمر و پسرش (رضی الله عنهما) به گوش عائشه رسید، فرمود: شما از کسانی برایم حدیث نقل می کنید که دروغگو و یا تکذیب کننده نیستند؛ بلکه گوش اشتباه می کند.[۷]
شکی نیست که صحابه (رضوان الله علیهم ) در مورد موضوعاتی که فهم و درکش برای آنان مشکل بود به همدیگر مراجعه می کردند و پس از بحث و بررسی و تصحیح، آنچه حق و درست بود، می پذیرفتند و هدف آنان رسیدن به حقیقت بدون تعصب بود:
۱- از ابوبکر بن عبدالرحمن روایت شده که گفت: از ابوهریره شنیدم که در میان سخنانش می گوید: هرکس در حالت جنب به سپیده دم برسد، روزه نگیرد، این سخن را برای عبدالرحمن بن حارث ( برای پدرش ) نقل کردم، آن را انکار نمود، من به همراه عبدالرحمن به راه افتادیم و نزد عائشه و ام سلمه (رضی الله عنهما ) وارد شدیم، عبدالرحمن سوال را از آن دو بزرگوار پرسید، هردو گفتند: پیامبر (ص) در حالت جنب بدون احتلام وارد صبح می شد و روزه می گرفت، ما به راه افتادیم تا این که بر مروان وارد شدیم، عبدالرحمن ماجرا را برایش بازگو کرد، مروان گفت: از تو می خواهم که پیش ابوهریره (رض) بروی و آنچه می گویی برایش بازگو نمایی، راوی می گوید: نزد ابوهریره (رض) آمدیم و ابوبکر نیز نزد وی بود، عبدالرحمن ماجرا را برایش نقل نمود، ابوهریره (رض) گفت: آیا عائشه و ام سلمه آن را به تو گفته اند؟ گفت : آری، ابوهریره گفت: آنها داناترند، سپس ابوهریره (رض) آنچه را که در این باره گفته بود به فضل بن عباس (رض) نسبت داد و گفت: آن را از فضل (رض) شنیده بودم و مستقیماً از پیامبر (ص) نشنیده ام. ابوهریره از این پس از آنچه در این باره می گفت، دست کشید.[۸]
در این حدیث اشاره ی روشنی به روش و سبک نقد احادیث از دیدگاه صحابه ( رضوان الله علیهم ) وجود دارد، وقتی که عبدالرحمن گفته ی ابوهریره (رض) را انکار نمود و دلیلی نداشت که با آن مخالف باشد، در پی بررسی و تحقیق برآمد و به امهات المؤمنین اعتماد و اطمینان کرد؛ زیرا آنها در مورد زندگی و سیره ی شخصی رسول الله (ص) از صحابه داناتر بودند. از این رو ابوهریره (رض) به حدیث عائشه و ام سلمه ( رضی الله عنهما) متوسل شد و آن را تصدیق نمود و از سخنش دست کشید؛ زیرا مطابق گفته ی خودش، آن دو بزرگوار در این مورد داناتر بودند و این بیانگر انصاف و عدالت ابوهریره (رض) است.
۲- از نافع روایت شده که گفت: به ابن عمر (رض) گفته شد: ابوهریره (رض) می گوید: از رسول الله (ص) شنیدم که می فرماید: « هر کس جنازه ای را بدرقه کند، به اندازه ی یک قیراط پاداش دارد.» پس ابن عمر (رض) گفت: ابوهریره (رض) یک قیراط را زیاد می شمارد! ( برای روشن شدن حقیقت، ابن عمر ) کسی را نزد عائشه (رض) فرستاد و از او پرسید، پس وی گفته ی ابوهریره را تایید نمود، پس ابن عمر (رض) گفت: قیراط های زیادی را از دست دادیم و از آن غفلت کردیم. [۹]
امام نووی می گوید: مفهوم حدیث این است که ابن عمر ترسید که ابوهریره به خاطر زیاد روایت کردن حدیث در این مورد اشتباه کند و حدیث را با حدیثی دیگر آمیخته باشد، نه این که روایتی را به پیامبر (ص) نسبت دهد که نشنیده است؛ زیرا جایگاه ابن عمر (رض) و ابوهریره (رض) بزرگتر از این است.[۱۰]
۳- از طاوس روایت شده که گفت: با ابن عباس (رض) بودم که ناگهان زید بن ثابت (رض) گفت: آیا فتوا می دهی که زن حائض قبل از این که دوره اش را به پایان برساند از خانه خارج شود؟ ابن عباس (رض) به او گفت: اگر چنین نیست، از فلان زن انصاری بپرس، آیا پیامبر (ص) در این مورد، چنین به او امر فرمود یا نه؟ طاوس می گوید: پس زید بن ثابت، خندان به سوی ابن عباس (رض) برگشت و گفت: تو را تنها راستگو می بینم. [۱۱]
با این مثال ها و موارد زیاد دیگری از احادیث، برای ما روشن می شود که: صحابه ی بزرگوار( رضوان الله علیهم ) اولین کسانی بودند که اصول قواعد علم جرح و تعدیل در حدیث را به طور خاص و علم مصطلح الحدیث را به طور عام بینان نهادند، سپس کسانی که بعد از آنها آمدند از روششان پیروی کردند و ردپای آنان را دنبال نمودند تا این که قواعد این علم استوار گردید.
[۱] مراجعه کن به کتاب: اهتمام المحدثین بالسُّنه؛ دکتر الخشوعی الخشوعی، صـ: ۶۹٫
[۲] یُخفی به معنی: وقتی که در آن سخنی از گروه های مختلف و آشوبگران و اهل فتنه وجود داشت، چیزهایی را ازمن مخفی می کرد و آن را نمی نوشت؛ زیرا اگر آن را می نوشت، آشکار می شد و در این صورت با آن ها مخالفت می شد و بگو و مگو بر سر آن بوجود می آمد، بنا بر این ضروری نبود که چنین موضوعی برای ابن ملیکه بیان گردد و اگر ضرورت داشت، با صحبت کردن هم امکان بیانش بود نه با ننوشتن.گفتن « فرزندی نصیحت گر» به چنین امری اشاره دارد؛ مراجعه کن به: شرح النووی على صحیح مسلم ۱/ ۸۲٫
[۳] مسلم آن را در مقدمه ی صحیحش، باب النهی عن الروایه عن الضعفاء، والاحتیاط فی تحملها، ۱/ ۱۳ با اسناد صحیح روایت کرده است.
[۴] بخاری آن را در صحیحش با همین لفظ، کتاب الحج، باب کم اعتمر النبی صلى الله علیه وسلم؟ ۳/ ۷۰۱، شماره ی: ۱۷۵۵، ومسلم آن را در صحیحش به همین شکل، کتاب الحج، باب بیان عدد عُمَر النبی صلى الله علیه وسلم وزمانهن، ۲/ ۹۱۷، شماره ی: ۱۲۵۵ با اسناد صحیح بیان کرده اند.
[۵] بخاری آن را در صحیحش، کتاب الجنائز، باب قول النبی صلى الله علیه وسلم: ((ویعذب المیِّت ببعض بکاء أهله علیه))، ۳/ ۱۸۰، شماره ی: ۱۲۸۵، ۱۲۸۶ با اسناد صحیح بیان کرده است.
[۶] مسلم آن را در صحیحش با همین لفظ، کتاب الجنائز، باب المیت یُعذَّب ببکاء أهله علیه ۲/ ۶۴۳، شماره ی: ۹۳۲، وبخاری آن را در صحیحش به همین شکل، کتاب الجنائز، باب قول النبی صلى الله علیه وسلم: ((یعذب المیت ببعض بکاء أهله علیه))، ۳/ ۱۸۱، شماره ی: ۱۲۸۹ با اسناد صحیح روایت کرده اند.
[۷] مسلم آن را در صحیحش، کتاب الجنائز، باب المیت یُعذَّب ببکاء أهله علیه، ۲/ ۶۴۱، شماره ی: ۹۲۹ با اسناد صحیح بیان کرده است.
[۸] مسلم آن را در صحیحش، کتاب الصیام، باب صحه صوم من طلع علیه الفجر وهو جنب، ۲/ ۷۷۹، شماره ی: ۱۱۰۹ با اسناد صحیح بیان کرده است.
[۹] مسلم آن را در صحیحش، کتاب الجنائز، باب فضل الصلاه على الجنازه واتباعها ۲/ ۶۵۳، شماره ی: ۹۴۵ با اسناد صحیح روایت نموده است.
[۱۰] شرح صحیح مسلم؛ نووی ۷/ ۱۵، ۱۶٫
[۱۱] مسلم آن را در صحیحش، کتاب الحج، باب وجوب طواف الوداع وسقوطه عن الحائض، ۲/ ۹۶۳، شماره ی: ۱۳۲۸ با اسناد صحیح روایت کرده است.

ترجمه: حمید محمودپور – مهاباد

http://www.alukah.net/sharia/0/112956/#ixzz4aHoZuxgi

نمایش بیشتر

حمید محمودپور

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا