راههای مقابلهی اسلام با ترور و خشونت(۴-۳)
ج) دعوت از پیروان خود به تسامح وتساهل با مخالفان فکری و عقیدتی
هرچند آزاد گذاشتن آدمیان در انتخاب عقیده و باور و به رسمیت شناختن این آزادی از سوی مکتب آسمانی که خود را حق مطلق از سوی خداوند میداند، میتواند جلوی بسیاری از خشونتها و درگیریها را بگیرد؛ ولی بعد از این که قدم دوم در راستای نفی خشونت با قبول تکثر برون دینی تثبیت شد و آدمیان در انتخاب عقاید آزاد گذاشته شدند و قضاوت در مورد نجات و گمراهی آنها و سرانجام بهشتی و دوزخی ایشان به فردای قیامت موکول شد. جامعه اسلامی نه تنها از مخالفان فکری خود فاصله نمیگیرد بلکه سعی می نماید از طریق قوانین و احکامی که از سوی خداوند تشریع شده است ارتباطی مسالمتآمیز با آنها داشته و با مخالفان عقیدتی خود نوعی تساهل و تسامح نشان دهد.(۱)
حال قبل از آنکه شیوه برخورد اسلام با مخالفان فکری خود رامورد بررسی قرار دهیم تسامح و تساهل را در مکتب لیبرالیسمی و از نظر متفکران و فیلسوفان این مکتب مطرح میکنیم.
افرادی که در جوامع معتقد به تساهل و تسامح هستند دلایل مختلفی را برای باور خود مطرح میکنند عدهای به دلیل نسبینگریی که امروزه بر جوامع غربی حاکم است، حقیقت را دست نیافتنی میدانند و به دلیل اینکه عقل بشر را خطا پذیر میدانند و نقش وحی را کمرنگ و یا نادیده میانگارند با اعتقاد به پلورالیسم نوعی حق بودن را برای تمام افکار و عقاید متصور میشوند. از سویی عدهای هم بر این باورند که تحمیل عقیده باعث پرورش افراد ریاکار شده و تظاهر و عوام فریبی را در جوامع افزایش میدهد به همین دلیل آنها هم معتقد به تسامح و تساهل هستند و در نهایت گروهی هم بر این باورند که تحمیل عقیده بر جامعه پرهزینه بوده و کمترین هزینه آن انفجارات و ناهنجاریهای اجتماعی است که ممکن است بنیان یک جامعه را سست نماید به همین دلیل آنها هم به نوعی تساهل و تسامح جهت کمکردن هزینه برای اجتماع روی آوردهاند.
اکثر متفکران، تساهل را نسبی میدانند نه مطلق. و آنها معتقدند اگر افرادی بخواهند با عمل یا حتی اظهار عقیدهی خود به دیگران آسیب برسانند نباید با تساهل و تسامح با آنها رفتار کرد. جان لاک که از طرفداران تسامح است و در چند مورد از عدم تسامح جانبداری میکند:
الف) ترویج عقاید و اصولی که جامعه را به خطر میاندازد.
ب) ترویج الحاد.
ج) اعمال کسانی که درصدد نفی حکومت یا تصرف اموال دیگران هستند.
د) اطاعت افراد یک ملت از حکام خارجی. (دولت عقل، ص ۷۹)
پیر بیل هم که در باب تسامح کتاب نوشته دربارهی الحاد موضع عدم تساهل را دارد. جان استوارت میل نیز معتقد است که اگر کسی آزادی دیگران را به خطر بیندازد نباید با وی با مدارا رفتار کرد از نظر وی دین ودولت میتوانند محدودیتهایی را برای تساهل بهوجود آورند.(۲)
مدارا با غیر مسلمانان در اسلام
یکی از اصول و ارزشهایی که اسلام مسلمانان را به آن فرا میخواند، تسامح و مدارا با غیر مسلمانان و تعامل با آنان با طبع بلند انسانی و روحیهای بدون تعصّب و کینه نسبت به مخالفین است این رفتار در ارتباط با همه غیر مسلمانانی که با اسلام مخالفت فکری و عقیدتی دارند وجود دارد، ولی در مورد اهل کتاب مورد تأکید قرار گرفته است.
لا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ممتحنه/۸
«خداوند شما را باز نمی دارد از اینکه نیکی و بخشش کنید با کسانی که به سبب دین با شما نجنگیدهاند و از شهر و دیارتان شما را بیرون نراندهاند. خداوند نیکوکاران را دوست میدارد.»
پس نیکوکاری و عدالت دو چیزی هستند که به شخص مسلمان سفارش شده که آن را در برخورد با تمام اقشارجامعه جهانی مورد اجرا قرار دهد.
وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلا تَعَاوَنُوا عَلَى الإثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ مائده/۲
«در راه نیکی و پرهیزکاری همدیگر را یاری و پشتیبانی نمایید و همدیگر را در راه تجاوز و ستمکاری یاری و پشتیبانی نکنید از خدا بترسید بیگمان خداوند دارای مجازات شدیدی است.»
البته چنانکه بیان شد در مورد اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) با توجه به منزلت اصلی برخورداری از دین آسمانی و انتسابشان به ابراهیم u تساهل و تسامح مورد تاکید قرآنی قرار گرفته است. بر این اساس اسلام آنها را اهل کتاب نامیده و خوردن گوشتی که آنها ذبح کردهاند و ازدواج با زنان اهل کتاب را مباح نموده است.
الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حِلٌّ لَکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَلا مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ وَمَنْ یَکْفُرْ بِالإیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ مائده/۵
«امروزه (با نزول این آیه)برای شما همهی چیزهای پاکیزه حلال گردید، و طعام اهل کتاب برای شما حلال و طعام شما برای ایشان رواست و ازدواج با زنان پاکدامن اهل ایمان و زنان پاکدامن اهل کتاب برای شما مسلمانان جایز است، هرگاه که مهریهی آنان را بپردازید و قصد ازدواج داشته باشید و منظورتان زناکاری و یا انتخاب دوست نباشد. هرکس انکار کند آنچه را که باید بدان ایمان داشته باشد اعمال او باطل و بیفایده می گردد و در آخرت از زمرهی زیانکاران خواهد بود.»
خویشاوندی سببی از طریق ازدواج یکی از دو رابطه اصلی است که خداوند انسانها را به وسیله آن پیوند می دهد، همانگونه که میفرماید:
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیرًا فرقان/۵۴
«او خداوندی است که از (قطره)آب انسان را آفریده از طریق نسب و سبب آنان را خویشاوند گردانیده است.»
و همچنین از نظر قرآن ازدواج بر پایه آرامش و عشق و محبت استوار است.
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ روم/۲۱
«یکی از آیات خداوند این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی را قرار داده است تا در کنار آنان آرامش پیدا کنید و میان شما رابطه عشق و محبت قرار داده است.»
براین اساس معنای ازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب این است که آن خانم سبب آرامش و طرف عشق و محبت و مودت شریک زندگی و خانم خانه و مادر فرزندان او شود و همچنین باجناق و پدر و مادر و دایی و خاله و فرزندان ایشان اهل کتاب باشند. کسانی که بر آن مسلمان حق صلهی رحم و رفت و آمد که فریضهای اسلامی است پیدا میکنند و چنین روحیهی تسامح و روح تفاهم و همزیستی گسترده و ارزشمند را که در شریعت اسلامی سراغ داریم در هیچ یک از مکاتب بشری و غیر بشری دیگر نمیتوان یافت. اسلام حتی در زمینه گفتگو با مخالفان فکری خود نیز نهایت تسامح و تساهل را به خرج میدهد و میفرماید:
وَلا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَأُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ عنکبوت/۴۶
«و با اهل کتاب جز با (روشی) که آن بهتر است مجادله نکنید مگر با کسانی از ایشان که ستم کردهاند و بگوئید به آنچه بر ما فرو فرستاد شده و آنچه بر شما فرو فرستاده شده ایمان آوردهایم و معبود ما و شما یکی است و ما فرمانبردار اوییم.»
پس قرآن کریم از مجادله با غیر مسلمانان در مورد دین جز با روشی بهتر و زیباتر نهی کرده است.تا این که سبب فوران خشم و غضب نشود و آتش تعصب و حقد و کینه را در دل ها شعلهور نسازد و از سویی مسلمانانی را هدایت یافته و خردمند ترسیم میکند که به سخنان مخالفین خود گوش فرا میدهند.
فَبَشِّرْ عِبَادِی×الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الألْبَابِ زمر/۱۸ـ۱۷
«مژده به بندگانم آن کسانی که به همهی سخنان گوش فرا میدهند و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی میکنند، آنان کسانیاند که خدا هدایتشان بخشیده است و ایشان واقعاً خردمندند.»
و همچنین قرآن کریم افترا و دشنام و توهین به عقاید مخالف خود را جایز نمیداند.
وَلا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ انعام/۱۰۸
«و آنانی را که (مشرکان) بجای خدا میخوانند دشنام ندهید که آنان از روی دشمنی و نادانی خداوند را دشنام خواهند داد این گونه برای هر امتی کردارشان را آراستیم. آنگاه بازگشت آنان بسوی پروردگارشان خواهد بود و آنان را از آنچه انجام میدادهاند،آگاه خواهیم کرد.»
همچنین مسلمانان را موظف ساخته است که پیوسته به داد برخیزند حتی اگر دادگری به سود دشمنان و به زیان نزدیکان، یاران و دوستان آنها تمام شود و اختلاف عقیدتی نبایستی باعث عدول ایشان از عدالت شود همچنین اسلام در کنار آزاد نهادن آنان به مرافعه و رجوع به آیینها و قوانین خود، در دستیابی به عدالت هنگام مرافعه به شریعت اسلام بر برابری میان آنان و مسلمانان تأکید ورزیده است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ مائده/۸
«ای مؤمنان! برای خدا (به داد) برخیزید (و) گواهان به داد باشید و دشمنی گروهی شما را بر آن ندارد که عدالت نورزید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا پروا دارید بیگمان خداوند به آنچه میکنید آگاه است.»
سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئًا وَإِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَمائده/۴۲
«آنان بسی دروغ را میشنوند و میپذیرند و بسیار مال حرام را میخورند، پس اگر به نزد تو آمدند، میانشان داوری کن یا از آنان روی برتاب و اگر از آنان روی برتابی هیچ زیانی به تو نمیرسانند و اگر داوری کردی پس میانشان به عدالت داوری کن. بیگمان خداوند دادگران را دوست دارد.»
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا نساء/۱۳۵
«ای مؤمنان پیوسته به داد بپردازید و برای خدا گواهی دهید حتی اگر به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندانتان باشد اگر (آنکس) توانگر یا نیازمند باشد باز خدا به آندو سزاوارتر است پس در پی هوس نروید که (از حق) عدول کنید. و اگر به انحراف گرایید و روی برتابید پس خدا به آنچه انجام میدهد آگاه است.»
همچنین اسلام به مخالفان فکری خود این اجازه را میدهد که در کمال امنیت و آرامش و تحت حمایت سپاهیان اسلام کلام خداوند را بشنود و در صورت عدم اقناع و قبول عقیده اسلام، مسلمانان وظیفه دارند او را به محل امنی برسانند.
وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ توبه/۶
«(ای پیامبر) اگر یکی از مشرکان (و کافرانی که به شما دستور جنگ با آنان داده شده است) از تو پناهندگی طلبید او را پناه بده تا کلام خدا (یعنی قرآن) را بشنود (و از دین آگاه شود و راجع بدان بیاندیشد اگر آیین اسلام را پذیرفت از زمرهی شماست و اگر اسلام را نپذیرفت) پس از آن، او را به محل امن (و مأوی و منزل قوم) خودش برسان (تا از خطرات راه برهد و بدون هیچگونه اذیت و آزاری به میان اهل و عیال خویشتن رود) این (پناه دادن) بدان خاطر است که مشرکان مردان نادان و (ناآگاه از حقیقت اسلام) هستند.»
این شیوه برخورد با مشرکان که جزء سر سختترین دشمنان حکومت نوپای اسلامی بودهاند آن هم در سوره توبه که برخی عالمان معتقدند که آیه سیف در آن سوره قرار گرفته است، اوج تسامح و تساهل را با مخالفان فکری در اسلام نشان میدهد و بر تمامی یاوهسراییهایی که در راستای جبر عقیدتی مسلمانان بر غیر مسلمین سر داده میشود، مهر ابطال مینهد. این مطالب اشارهای مختصر و قرآنی به شیوه برخورد مسلمانان با غیر مسلمین بوده و گوشهی ناچیزی از تساهل و تسامح اسلامی را با مخالفان فکری نشان میدهد با نگاهی به سیره پیامبر h و جانشینان و همچنین با مراجعه به کتابهای تاریخی مسلمین و غیر مسلمانان و شیوه برخورد حکومت اسلامی در دوران شکوفایی تمدن اسلامی و فتوحات صورت گرفته توسط سپاهیان اسلام با مخالفان عقیدتی خود بخصوص با اهل ذمه(۳) نهایت تسامح و تساهل را با آنها خواهید دید، به گونهایی که تا به حال در هیچ آیینی مصداق آن مشاهده نشده است.(۴)
خلاصه اینکه تسامح دینی و فکری دارای مراحل و مراتبی است که پایینترین مرحلهی آن عبارت از واگذاری و اعطای آزادی دینی و عقیدتی به مخالفان به گونهای که با اهرم قدرت و خشونت، آزادی دینی یا مذهبی را از مخالفان سلب نکرده و به خاطر انجام تکالیف و فرایض دینی که عقیدهاش ایجاب میکند مورد انواع و اقسام شکنجهها و آزار و اذیت قرار نگیرد. مرتبه میانی تسامح، شامل حق واگذاری و اعطای اعتقاد دینی و مذهبی هر شخص بنا بر تفسیر و برداشت خود شخص از آن، بطوری که هیچ کس را به ترک عملی که اعتقاد به وجود آن دارد، یا به انجام کاری که معتقد به حرمت آن است در تنگنا و فشار قرار ندهیم و مرتبهی رفیع تساهل این است که در احکامی که مخالفان انجام آن را در دین و مذهب خویش حلال میدانند آنان را در فشار قرار ندهیم با اینکه ما معتقد به حرام بودن این اعمال باشیم مسلمانان ملزم هستند به تمامی احکام و مسایل دینی که غیر مسلمانان و دگراندیشان آن را در دین خود جایز میدانند احترام بگذارند و میبایستی برای اجرای آن احکام به آنان آزادی عمل دهند.
………………………………………………………………………………..
۱ـ تسامح عبارت است از تحمل عقیده و اندیشه و رفتاری که از نظر تو غلط و نامطلوب است.تسامح به معنای تحمل شنیدن عقاید دیگران و نقد و بررسی آنهاست و گاه به معنای بیتفاوتی نسبت به بیان و تبلیغ عقاید گوناگون است و اینکه هر کس بتواند طبق عقیدهی خود دست به عمل بزند و کسی مزاحم او نشود در تسامح فرد نسبت به عقیده و رفتار مخالف خود بیتفاوت نیست بلکه با وجود اعتراض بر آن از روی اکراه آن را تحمل میکند. (گفتمان مدرنیته، ص.۵۰)
۲ـ گفتمان مدرنیته صص۵۴ـ ۵۵٫
۳ـ بنا به عرف اسلامی، شهروندان غیر مسلمانی را که در جامعه اسلامی اقامت دارند به نام اهل ذمه یا ذمیان نامگذاری کردهاند. ذمه کلمهای است به معنای عهد و پیمان، ضمانت و امان، و علت نامگذاری این است که آنان طرف عهد و پیمان با خداوند، پیامبر خدا و گروه مسلمانان میباشند و به آنان تعهّد داده میشود که تحت حمایت اسلام و در سایه جامعه اسلامی با آرامش و امنیت زندگی کنند ذمی بودن چیزی شبیه آنچه که در عصر مابه آن تابعیت سیاسی میگویند، میباشد. البته وقتیکه ادغام کاملی میان شهروندان وجود دارد و حکومت بر پایهی اصل شهروندی یعنی برابری در حقوق و تکالیف استوار شده است، بکارگیری اصطلاح ذمه دراندیشه سیاسی اسلام لزومی ندارد. زیدان و عوا به این نتیجه رسیدهاند که با توجه به این حقیقت که در زمان حاضر و جوامع ما همهی شهروندان به رغم تفاوت در ادیانشان با همدیگر به طور کامل ادغام شدهاند و حکومت برپایهی اصل شهروندی استوار شده است دیگر هیچ نیازی به مفهوم اهل ذمه و حتی به اصل این اصطلاح وجود ندارد، زیرا مبنای همه چیز برابری میان شهروندان است. در ضمن فقیهان بر سر این که ذمه یا حق شهروندی در حکومت اسلامی به کدام دسته از غیر مسلمانان اعطا میشود، دچار اختلاف شدهاند برخی آن را بهیهودیان و مسیحیان محدوددانسته گروهی دیگر صابئیان و مجوس را نیز بر آنها افزودهاند و عدّهای مانند فقهای مالکیه بدان گرائیدهاند کهï ðاین قاعده عمومیت دارد و هرکس را که خواستار آن باشد هر چند بت پرست، در برمی گیرد.
۴ـ برای آگاهی بیشتر به کتابهای غیر مسلمانان در جامعه اسلامی نوشته دکتر یوسف قرضاوی و حقوق غیرمسلمانان در کشورهای اسلامی نوشته دکتر صالح بن حسین العاید مراجعه شود.
*یوسف سلیمان زاده
ادامه دارد
برای مشاهده بخش اول این جا را کلیک کنید
برای مشاهده بخش دوم این جا را کلیک کنید