یوسف سلیمان زاده
یکی از معلمان دوران دانش آموزی ام همیشه داستان معلم دیگری را برایمان تعریف می کرد که تحت تاثیر افکار کومونیستی درصدد نفی و انکار خداوند بود؛ معلمی که ندیدن را دلیل بر نبودن می دانست؛ همیشه به دانش آموزان توصیه می کرد که چون خدایی که می پرستید را نمی توان دید پس وجود ندارد؛ هر چند تمام دستاوردها و تلاش های این معلم با سخنان یکی از دانش آموزان تیزبین کلاس مبنی بر این که چون عقل آقا معلم را نمی توان دید پس وجود ندارد نقش بر آب شد ؛ ولی این رویه برای انکار متافیزیک تفکر غالب الان و گذشته در میان جمع کثیری از افراد علم زده است تا هر آن چه متافیزیک را خرافات و واپس گرایی قلمداد کنند.
تلاش های اعضای”حلقه ی وین” جمعی از دانشمندان علوم تجربی در قرن نوزدهم با تشکیل جلسات هفتگی برای حذف متافیزیک نمونه ی کوچکی از این دست و‌پا زدن ها بود تا شاید به کلی خداوند را از این کره خاکی اخراج نمایند، تلاش هایی نافرجام که با اقرار “ایر” یکی از دانشمندان مبنی بر این که هر کاری کردیم متافیزیک را حذف کنیم نتوانستیم بسان تلاش های همان معلم کمونیست منطقه ی خودمان نقش بر آب شد!!
بی شک این تلاش ها از سوی جمعی ادامه داشته و خواهد داشت و در عصر حاضر هم‌جمعی با پیش کشیدن برهان شر و براهین دیگر تمام سعی و تلاش شان این است که بسان همان معلم و اعضای حلقه ی وین کارت قرمزی در برابر خداوند برای اخراجش از این کره ی خاکی قرار دهند!
حال نمی دانم از این‌اخراج خدا چه سودی عاید این افراد می شود؟! ولی مطمئن هستم خداوند یگانه بازیگر این کره ی خاکی و کل هستی است که اخراج شدنی نیست!
داستان دیگری برایتان تعریف کنم، یک دوستی دانشجویی داشتم که از جمعی از رفقایش می گفت که شب و روز ورد زبانشان انکار خداوند و آوردن دلایل و براهین در نفی پروردگار بود تا یک روز پس از وقوع یک زلزله الله گویان این جمع دانشجویی از خوابگاه به طرف محوطه ی بیرون فرار می کنند!!
خلاصه این ویروس و مهمان ناخوانده که این روزها مهمان شهرها و روستاهایمان شده و مهمانی ها را با حضور خویش بر هم زده هر دو ویژگی منکرین را در خویش دارد؛ موجودی میکروسکوپی بدون ساختار سلولی و با داشتن تعدادی مواد آلی چنان ما را درگیر خویش نموده که احساس می کنیم از پس و پیش، راست و چپ به ما حمله می شود، موجودی که با چشم غیر مسلح نمی توان آن را دید ولی با وجود آثار و نشانه هایش نمی توان انکارش هم‌کرد!
در کنار این ویژگی نمی توان هول و هراسی را هم که این ویروس در قلب ها ایجاد کرده نادیده گرفت؛ هراسی که اگر منجر به پیشگیری و رعایت اصول و موازین بهداشتی و همچنین نوعی بازنگری در رفتار و کردار آدمی و به تبع بازاندیشی آدمی در این حیات خاکی انسان ها شود، بسیار مفید خواهد بود.
این که از کجا آمده ایم، آمدن مان بهر چه بود، این همه خوردن و خوابیدن ها تا کی و چرا؟ خلاصه اگر سبب یک‌نوع بازنگری در آدمی به جهت تامل در خویش و جهان پیرامونش گردد و او را از این خواب و غفلت مقلدانه و عادت گونه بیدار کند و وادار به تحقیق و مطالعه نماید بی شک ثمرات مفید و فراوانی برای این آدم خاکی خواهد داشت.
لازم به ذکر است متاسفانه هنوز اون تئوری شکست خورده آن معلم در جامعه ی ما هوادارانی دارد که دل در گرو همان چکش و داس برای نجات بشریت دارند!!
یوسف سلیمان زاده …… شهرستان سقز
