گوشه ای از زندگانی پر برکت شیخ عبدالقادر گیلانی:
عبدالقادر گیلانی یا جیلانی یا جنگی دوست، عارف، صوفی، محدث و شاعر قرن پنجم و ششم قمری بود که دیوان شعر او به دیوان غوث اعظم معروف است و در شاعری متخلص به محی الدین است.
ایشان در (گه یلان غرب کرمانشاه) یا گیلان شمال در ایران و در رمضان ۴۷۱ قمری بدنیا آمد و در بغداد دار فانی را وداع گفت و آرامگاهش در مدرسه ی خود، در بغداد میباشد.
پدرش سید موسی جنگی دوست و مادرش ام خیر بود که از نظر نسب به حضرت حسن بن علی می رسند؛گ.
لقبش: غوث گیلانی، شیخ مشرق، شیخ کل، محی الدین، غوث اعظم و جنگی دوست بود.
از جمله آثار ایشان
۱- بشائر الخیرات
۲- فتح الباری
۳-الفیض الرحمانی
۴-جلاء الخاطر فی الباطن و الظاهر
و بسیاری دیگر است.
در سن ۱۸ سالگی به بغداد که مرکز علم و ثقافت و مجالس تدریس بود و علم و عالمی بی اندازه رایج بود رفت و در آنجا نشو و نما یافت در ابتدا علوم ادبی را یاد گرفت و بعد علم حدیث و فقه را آموخت و بر مذهب امام شافعی و حنبلی فتوا می داد و لباس روحانیت را از دست ابو سعید مخرمی پوشید و سیزده شاخه از علوم دینی را در مدرسه تدریس می کرد.
و بعد فنون طریقت را آموخت و از رفتن طریقت به سوی انحراف جلوگیری کرد و آن را در مسیر صحیح اولیه خویش قرار داد و همیشه می فرمود: «از قرآن و روش حضرت محمد(صلی الله علیه و سلم) پیروی کنید، از پیش خود قانون و برنامه درست ننمائید، از مخالفت با قرآن و سنت پرهیز کنید و مطیع و فرمانبردار آن باشید.»
همچنین شعرانی می گوید: اساس طریقت او بر توحید و ظاهر و باطن راهش با شریعت مطابقت داشت.
و او از کوشاترین تلاشگران، در جهت تطبیق و تسلیم طریقت در مقابل شریعت بود و اطاعت و پیروی از قرآن و سنت و حاکمیت بخشیدن آن را در همه ی شئون زندگی، اساس همه ی امور می دانست.
او تقریباً ۷۰ سال از زندگی خود را در بغداد گذرانید و با کلام شیرین و بیان شیوای خود مردم بسیار زیادی را مسلمان کردند و آنان را به وحدانیت پروردگار و سیره عملی پیامبر دعوت می نمودند.
نسبت به مسلمانان و دیگر اقشار مردم بسیار مهربان بود و در هر حال ارشاد و راهنمائیشان می کرد، حتی به کسانی که به فکر دین و قیامتشان نبودند و همواره می فرمود: «چگونه به گناهکاران و منحرفان توجه نکرده و نسبت به آنان ترحم و مهربانی نشان نمی دهید؟ در حالیکه آنان بیشتر مستحق یاری و ترحمند و بیشتر نیازمند هدایت به طرف توبه و پشیمانی هستند.»
و هیچ وقت از تلاش و مجاهدت دست برنداشت و با سرمایه ی ایمانی و عملی بسیار زیاد و تبلیغ و ارشاد خستگی ناپذیر و روشی اخلاقی که از اخلاق پروردگارش ریشه می گرفت، در عصری که می توان آن را عصر غفلت و انحطاط دانست، دست از دعوت و تبلیغ دین اسلام بر نداشت و همواره در تلاش و مجاهدت بود.
همیشه با روش و شیوه ای حکیمانه و بیانی شیوا مردم را به توجه بخدای واحد و تنها استعانت از او تشویق و ترغیب می کرد و می فرمودند: «تا کی خو گرفتن به عادات؟ تا کی مخلوق پرستی و انسان پرستی؟ تا کی بی فکری و سبک مغزی و دنیا پرستی؟ تا کی توجه به غیر خدا؟ آیا تو مسولیت و موقعیت خود را در برابر پروردگار و بوجود آورنده ات می دانی و می شناسی؟ ذاتی که اول است و آخر، باطن است و ظاهر و برای کلیه ی اشیا مرجع است و مصدر مالک قلبها و آرامبخش روانها، آسایش دهنده ی خسته گان و بخشنده ای بی امتنان»
و باز می فرماید: «متوجه و ناظر کسی باش که در همه حال تو را زیر نظر دارد و دست خود را در دست کسی بگذار که می تواند از افتادنت جلو گیری کند.»
وفات این بزرگوار و گرانقدر در سال (۵۶۱ هجری قمری) در بغداد بود که واقعا جهان امروز ما هم نیازمند و تشنه ی همچین بزرگمردان توحید و تلاشگر و خداپرست است…
یادش همیشه در دلها زنده و پاینده باد و راهش پر دوام و مستدام باد
تهیه کنده: ساجده اسمعیلی – سردشت