مادر مشغول است! به چه چیزی مشغول است؟ پدر سرگرم کار است! کجاست مسئولیت؟ کجاست رعایت امانت و امانتداری؟ این است یتیم حقیقی! خدا بیامرزد شاعر نامدار شوقی را که می گفت:
لَیْسَ الْیَتِیمُ مَنِ انْتَهَى أَبَوَاهُ مِنْ هَمِّ الْحَیَاهِ و خَلَّفََاهُ ذَلِیلاَ
إِنّ الْیَتِیمَ هُوَ الَّذِی تَلْقَى لَهُ أُمَّاَ تَخَلَّتْ أَوْ أَباًً مَشْغُولاَ
یتیم آن نیست که پدر و مادرش در قید حیات نباشند و او را در صغیری و ناتوانی جا گذاشته باشند ـ یتیم و اقعی آنست که مادرش در حق او کوتاهی کند و یا پدرش از او بی خبر باشد.
کسی که مادرش با او فاصله دارد و یا پدرش از او بی خبر است یتیم حقیقی است.
چون یتیمی که پدرش مرده است عمو و یا یکی از خویشاوندان او را سر پرستس میکند، امّا این یکی پدرش زنده و مادرش حی و حاضر و جود دارد پس چه کسی او را سرپرستی کند؟
برادران و خواهران! به درستی که مسئولیتی بزرگ است.
بسیاری از پدران و مادران با الگوپردازی بد نسبت به فرزندانشان بدی میکنند و بهترین چیزی که کودک را خوب پرورش میدهد و خوب تربیت میکند الگوی خوب و حسنه است.
کودک به چه کسی اقتدا کند هنگامی که پدرش را در حال سیگار کشیدن میبیند؟به چه کسی اقتدا کند هنگامی که پدرش نماز نمیخواند؟ به چه کسی اقتدا کند در حالی که پدرش مشروبات الکلی مینوشد و به دنبال منکرات است؟ به چه کسی اقتدا کند هنگامی که مادرش عریان و یا نیمه عریان با لباسی مبتذل از منزل خارج میشود؟ دختر و پسر به چه کسی اقتدا کنند درحالی که در خانوادهای زندگی میکنند که حلال را حلال و حرام را حرام نمیدانند و شعایر و برنامهی خدا را محترم نمیشمارند و پایبند به دستورات و اوامر خداوند نیستند؟ اینست الگوی بد.
خداوند حافظ ابراهیم را بیامرزد که میگفت:
الأم مدرسه إذا أعددتها أعددت شعبًا طیب الأعراق
مادر مدرسهای است که اگر خوب او را آماده و مهیّا کنی ملتی اصیل و با اصل و تبار به بار میآورد.
آموزش و پرورش ابتدایی از منزل شروع میشود، از پدر و مادر شروع میشود، آیا پدر و مادر به خوبی انجام و ظیفه میکنند؟
کودکان نیازمند تربیت مستمر و مداوم هستند، تربیت جسم با تغذیهی خوب، تربیت عقل و خرد با شناخت و معرفتی نیکو، تربیت قلب با احساسات و عواطف به جا و ارزشمند.
باید این بذر در موقع خود کاشته شود، به همین دلیل است که اسلام به ما دستور می دهد که: فرزندانتان را در سن هفت سالگی، به خواندن نماز و ادار کنید و در ده سالگی، آنها را بخاطر ترک نماز، تنبیه کنید [۱۹] تا از همان دوران کودکی به خیر و نیکی و عبادت خدا خو بگیرند و بزرگ شوند، چون کسی که از کودکی تا آغاز جوانی بر انجام کاری عادت کند بر همین عادت پیر میشود و کسی که بر عادتی پیر شود بر آن عادت میمیرد.
شاعر میگوید:
وینفع الأدب الأحداث فی صغر و لیس ینفع عند الشیبه الأدب
إن الغصون إذا قوَّمتها اعتدلت و لن تلین إذا قومتها الخشب
ادب کردن در کودکی مثمر ثمر است و لی در پیری هیچ نفعی ندارد، شاخهی درخت را اگر بخواهی راست کنی راست میشود، و لی چوب خشک راست نمیشود بلکه میشکند.
بعضی از پدران و مادران با توجه زیاد و یا با سختگیریهای بیش از حد، فرزندان خود را تباه و فاسد میکنند، توجه بیش از حد به اینگونه است که او را رها میکنند تا هر کاری که خواست انجام دهد و تمام خواستههای او را بر آورده میکنند و در جواب خواستههای او، نه نمیگویند، در این حالت کودک پادشاهی است که امر و نهی میکند، دستور میدهد، این کار نشانهی محبت به کودک نیست بلکه او را تباه و نابود میسازد.
کودک علیرغم کم سن بودن، توانایی فهمیدن و قانع شدن دارد به شرطی که خوب تفهیم و اقناع شود. لازم است که بداند بعضی از خواستهها به جا و قابل قبول و بعضیها بیجا و مردود است. پس بر ما لازم است که به او بفهمانیم و قانعش کنیم. اگر به فرزندت در کودکی آموختی که همه چیز را از روی اقناع قبول کند و به او فهماندی که بعضی چیزها لایق و جایز است و بعضی چیزها نه، بر این عادت بزرگ میشود، امّا اگر کودک از در تهدید و گریه و داد و فریاد و ارد شد و تو در مقابل خواستههای او سر تسلیم فرود آوردی، او را خوب تربیت نکردهای!
تربیت نه به معنی لوس کردن و ناز بار آوردن است و نه به معنی سنگدلی و سخت گیری است؛ بعضی از مردم با فرزندانشان با تندی و خشونت رفتار میکنند انگار که دلشان از جنس سنگ است.
ما از پدر چهرهای بشّاش و لبی خندان و قلبی مهربان میخواهیم که با این موجود کوچک مانند موجودی زنده، با شعور، حساس، که هم میفهمد و هم ذوق دارد، رفتار کند، مپندارید که کودک هیچ چیز نمیفمد! نه! او فهمی غریزی دارد که خداوند به او الهام نموده است.
بر این اساس سلف صالح (رضوان الله علیهم اجمعین) حتی در بوسیدن هم در بین فرزندانشان مساوات برقرار میکردند، هرگاه یکی را میبوسیدند دیگری را نیز میبوسیدند. چون اگر به یکی از فرزندان اظهار محبت کنی و دیگری را فراموش کنی حسادت و کینه در دلش ایجاد میشود.
قرآن قصهی یعقوب و فرزندانش را برای ما بازگو میکند که چگونه محبت فراوان او نسبت به یوسف، باعث حسادت برادرانش شد تا جایی که تصمیم گرفتند و برنامه ریزی کردند که او را بکُشند و گفتند: اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا یَخْلُ لَکُمْ و جْهُ أَبِیکُمْ و تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِینَ [۲۰] یوسف را بکشید، یا او را به سرزمینی (دور دست) بیفکنید، تا توجّه پدرتان فقط با شما باشد (و تنها و تنها شما را دوست داشته باشد و به شما مهر و رزد) و بعد از آن (از گناه خود پشیمان میشوید و توبه میکنید و ) افراد صالحی خواهید گشت (چرا که خدا توبهپذیر است و پدر هم عذرتان را قبول مینماید).
کودک از بدو تولد نیازمند است که به طور کامل درک شود و به همین که پدر و مادر باید با او ملاعبه و بازی کنند. در مأثور آمده: «مَن کَانَ لَهُ صَبیٌ فَلْیَتَصَابى له»[۲۱] هر کسی کودکی دارد باید با او کودکانه رفتار کند و تا درجه و مستوای او پایین بیاید. آیا با فضیلتتر و شریفتر از سرور مخلوقات محمد (ص) دیدهاید که چگونه با کودکان بازی و شوخی میکرد؟ هرگاه کودکان را میدید بر آنان سلام میکرد [۲۲]. پیامبر (ص) و ارد منزل ابو طلحه شد در حالی که پسر کوچکش ملقَّب به ابو عمیر نزدش بود، پرسید ای ابا عمیر نغیر چکار میکند؟[۲۳] نغیر پرندهای کوچک بود که این پسر بچه با آن بازی میکرد پس از مدتی این پرندهی کوچک مرد، ابوعمیر برای نغیر محزون و ناراحت بود، پیامبر با این پسر بچه بازی میکرد و او را ابو عمیر نام نهاده بود و او را با این نام صدا میکرد.
داستان پیامبر با نوههای خود زبانزد خاص و عام است در حال اقامهی نماز بود که امامه دختر زینب را در آغوش گرفته بود هرگاه به رکوع و سجده میرفت او را زمین میگذاشت و هر گاه بلند میشد اورا بر میداشت[۲۴]. حسن و حسین در هنگام سجدهی نماز بر دوش ایشان مینشستند و ایشان سجده را طول میداد تا با رضایت خود از دوشش پایین بیایند. باری این و اقعه رخ داد اصحاب به دل شوره افتادند و گفتند فکر کردیم حادثهای رخ داده و یا و حی نازل میشود؟ پیامبر (ص) فرمود هیچ حادثهای رخ نداده و و حی هم نازل نشد، بلکه فرزندم بر دوشم سوار شد ناپسند دانستم عجله کنم تا اینکه با اختیار خود پایین آمد. [۲۵]
روایت شده یکی از اصحاب و ارد منزل پیامبر شد دید که حسن و حسین بر دوش پیامبر سوار شدهاند، گفت: بر بهترین مرکب سوار شدهاید! پیامبر (ص) فرمود: آنان نیز بهترین سوار کاران هستند[۲۶] شوخی و بازی کردن با کودکان عیب نیست، عیب آنست که ادّعای بزرگی و تکبر کنی و مانند سنگ سخت و خشک باشی و درک نکنی که کودکان به بازی و شوخی نیازمندند. همه چیز در پول و لباس و پول تو جیبی، که بسی اوقات عامل فساد هستند، خلاصه نمیشود! نه! عاطفهی پدری مهمتر و گرانبهاتر از مال و درهم و دینار و ریال و دلار است. کودکان به اینگونه رعایت و به اینگونه پرورش و تربیت متعادل نیازمند هستند. یکی از رؤسای عرب بر پیامبر و ارد شد دید که پیامبر حسن و حسین را میبوسد! گفت: من ده فرزند دارم که هرگز هیچکدام از آنها را نبوسیده ام، پیامبر (صلی الله علیه وسلّم) به او نگاه کردند و فرمودند: «مَنْ لا یَرْحَم لا یُرْحَم» [۲۷] «هرکس رحم نکند، به او رحم نمیشود.»
جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وسلّم فَقَالَ تُقَبِّلُونَ الصِّبْیَانَ فَمَا نُقَبِّلُهُمْ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وسلّم أَوَ أَمْلِکُ لَکَ أَنْ نَزَعَ اللَّهُ مِنْ قَلْبِکَ الرَّحْمَهَ[۲۸] مردی بادیه نشین نزد نبی اکرم – صلى الله علیه وسلّم – آمد و گفت: ما کودکان را نمیبوسیم. آیا شما می بوسید؟ ـ بااین سخن، اینطور جلوه میداد که بوسیدن فرزندان شایستهی مردان نیست ـ پیامبر خدا – صلى الله علیه وسلّم – فرمود: «من چکار میتوانم بکنم که خدا رحم و مهربانی را از قلب تو برداشته است» یعنی من نمیتوانم برایت کاری انجام دهم. اگر انسانی بچهی خود را نبوسد آیا مهربانی در قلبش و جود دارد؟
اسلام دلی مهربان برای تعامل با کودکان میخواهد براین اساس است که عنایتی و یژه به کودکان یتیم داده است، چون آنان پدر مهربان خود را، پشتیبان و حامی خود را، از دست دادهاند و بر این اساس است که قرآن و سنت اهتمامی فراوان به یتیمان دادهاند «فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ» [۲۹] حال که چنین است، یتیم را زبون مدار (و اموال و دارائی ایشان را با قهر و زور مگیر و تصرّف مکن).
«أَرَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ * فَذَلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ» [۳۰] کسانی که به دین و آئین، و سزا و جزا (در پیشگاه خدا) ایمان ندارند، میفهمی که چگونه کسانیند ؟ آنان کسانیند که یتیم را سخت از پیش خود میرانند.
از پیامبر (ص) روایت شدده است که: «اتَّقُوا اللهَ فِی الضَّعِیفَیْنِ الْمَرْأَهِ الْأَرْمَلَهِ والصَّبِیِّ الْیَتِیمِ»[۳۱] در مورد دو صنف ضعیف از خدا بترسید: زن بیوه و کودک یتیم. و در حدیث صحیح آمده است که: «أَنَا وکافلُ الْیتِیمِ فی الجنَّهِ هَکَذَا» و أَشَار بِالسَّبَّابَهِ والْوُسْطَى، [۳۲] من و کفیل (عهده دار) یتیم، در بهشت، این چنین هستیم” و به دو انگشت سبابه و میانه اشاره نمود.
دین اسلام در میدان اعتنا و عنایت به کودکان گوی سبقت را از دیگران ربوده و هیچ دین و برنامهای چنین نبوده است. بر ما واجب است که به کودکانمان اهمیت بدهیم و پا به پای آنان مرحله به مرحله حرکت کنیم. بعضی از پیشینیان (سلف صالح) گفتهاند: لاعب ابنک سبعاً، وأدبه سبعاً، وآخه سبعاً یعنی هفت سال با فرزندت بازی کن و هفت سال او را تربیت و ادب کن و سپس کارش را به خودش و اگذار کن. این گفتار حدیثی مرفوع نیست بلکه حکمتی مأثور است.
«لاعب ابنک سبعاًـ هفت سال با فرزندت بازی کن» منظور هفت سال اول زندگی است که طبیعت بازی و ملاعبه بر او غالب است و تحمل و توانایی بازی کردن را دارد خداوند در این ایام علاقه به بازی کردن را در فطرت او نهادینه کرده است، و بازی کردن را نزد او محبوب کرده تا تواناییهای خود را در بازی کردن شکوفا کند پس با او مخالفت نکن بگذار بازی کند و فرصت بازی کردن و اسباب بازی را برای او فراهم کن و امروزه که بازیهای گوناگون و جود دارد، او را توجیه کن که بازیهای صحیح و آموزنده انجام دهد و هنگام بازی حقوق همبازیهایش را رعایت کند، خودخواه و خودپسند نباشد، در همهی این امور مراقبش باش و در حد توان با او بازی کن.
وأدبه سبعاً و هفت سال او را ادب کن یعنی در هفت سال دوم، منظور این نیست که هفت سال اول خالی از ادب کردن باشد، نه، امّا در هفت سال اول همانطور که گفتیم روحیه بازی کردن غالب است و همین طور هفت سال دوم خالی از ملاعبه و بازی کردن نیست بلکه بازی در آن و جود دارد؛ امّا بعد از آنکه کودک به هفت سالگی رسید عقل و و جدان او شروع به کار میکند پس او را ادب کن و او را آموزش بده. به همین خاطر است که در حدیث نبوی شریف و ارد شده که: «مُرُوا أَوْلادکُمْ بِالصَّلاهِ و هُمْ أَبْنَاءُ سبع سِنِین…»[۳۳] اولاد خود را در هفت سالگی به نماز امر نمایید. نماز را به آموزش بده و چیزهای پاک و خوب را به او القا کن و با او هم مجلس شو، همانند صحابه قصههای نیک و داستان دانشمندان و قهرمانان را برایشان روایت کن. سعد بن ابی و قاص میگوید: «کُنّا نروّی ابناءنا مغازی رسول الله (صلّی الله علیه وسلّم) کما نحفظهم السوره من القرآن» یعنی غزوههای پیامبر را برای فرزندانمان روایت میکردیم همچنان که قرآن را به آنان حفظ میکردیم. یعنی و قایع بدر و احد و خندق و حنین و طائف و فتح مکه و خیبر و غیره برای فرزندانشان روایت میکردند. قصههای قهرمانی را برایشان روایت میکردند تا در دل آنان نفوذ کند و در اعماق قلبشان ریشه بدواند و به یک جوان نیرومند تبدیل شوند و از مرگ نترسند و از سختیها نگریزند.
بسیاری از مادران کودکان خود را ترسو با میآورند آنان را از غول و عفریت و اجنّه و غیره میترسانند غافل از اینکه چنین اعمالی تأثیر منفی دارد. نباید فرزندانمان را با هیچ یک از این خزعبلات بترسانیم.
ما محتاج تربیتی نیکو و میا نهرو هستیم که نه در آن نازپروری بیش از حد و جود داشته باشد و نه قهر و خشونت بیش از حد که همچون عبد بدون اراده بار بیایند، ما از نسل آیندهی خود آزادگی و اراده میخواهیم. کودک نعمت و امانت است لازم است که از آن محافظت کنیم و نسبت به او کوتاهی نکنیم این خواستهی دین ما است. تمدّن جدید از جوانب گوناگون به کودکان اهمیت داده است به کودکان استثنایی اهمیت داده است ما باید در این زمینه از هیچ کوششی دریغ نورزیم و مراقب و محافظ اوضاع و احوال این ضعیفان باشیم زیرا که نیازمند رعایت و عنایت و رحمت بیشتری هستند و دین ما در مورد مهر و محبت به ضعیفان توصیههای فراوانی به ما کرده است.
البته نا گفته نماند که تمدن جدید چیزهای دیگری هم همراه خود آورده است:
۱ـ فرزندان غیر شرعی که ثمرهی انتشار زنای آشکار و پنهان است.
۲ـ یکی دیگر از ثمرات مادیگری و خودخواهی و خودپسندی، خرید و فروش کودکان است. در این سالها در یکی از مجلات خواندم که خانوادههای انگلیسی کودکان خود را میفروشند، پدر و مادر دست به دست هم داده و با هم اتفاق دارند که فرزندشان را هنگامی که جنین است و در شکم مادر است و یا در بدو تولدش و بعد از یکی دو ماه بفروشند!! برای چی؟ برای خریدن تلویزیون یا لباسشوئی و یا ماشین سواری و یا چیزهای دیگر از همین قبیل که جزو کمالیات و رفاهیات هستند، آنان فرزندشان را برای چیزی درجه اوّل نمیفروشند بلکه به خاطر چیزی رفاهی و درجه دو میفروشند.
طفل فروخته شده چقدر ارزشمند و لی قیمتش چقدر ناچیز و بی ارزش است!!!
آنان میخواهند که در رفاه و خوشگذارنی به سر ببرند هرچند که به قیمت فروختن فرزندشان باشد. این است تمدن جدید و آنهم اسلام که فرزند را نعمت میشمارد. باید این نعمت و این امانت و این بخشش را که خداوند به ما بخشیده است درک کنیم و ارج نهیم و قدرش را بدانیم، باید این ثروت گرانبها را، که با هیچکدام از معادن زیرزمینی قابل مقایسه نیست، محافظت کنیم. ما باید این حقوق را بشناسیم آنگاه از کودک و روز جهانی کودک دم بزنیم.
از خداوند میخواهیم آنچه را که به نفع ماست را به ما بیاموزد و از دانش و علم ما را بهره مند گرداند و به مافقه و فهم در دینمان عطا کند. زیرا که او شنوای نزدیک است.
أقول قولی هذا ـ ایها الاخوه ـ و أستغفر الله تعالی لی ولکم فاستغفروه إنه هو الغفور الرحیم، وادعوه یستجب لکم.
روز شنبه ۱۶ /۷/۱۳۹۰
نویسنده: دکتر یوسف قرضاوی
ترجمه:عبدالرحمان جعفری، روستای قیلسون
———————————-منابع
[۱۹] -اشاره به حدیث عبدالله بن عمرو بن عاص است که ابوداود و احمد و حاکم آن را روایت کردهاند و آلبانی آنرا در ارواء الغلیل (۲/۷و ۱/۲۶۶) صحیح دانسته است.
[۲۰] – سورهی یوسف /۹٫
[۲۱] – فیض القدیر – (۶ / ۲۷۱) شمارهی ۸۹۷۵٫
[۲۲] -به روایت بخاری از انس همچنانکه در صحیح جامع الصغیر (۵۰۱۴) آمده است.
[۲۳]- بخاری و غیره از انس روایت کردهاند همچنانکه در صحیح جامع الصغیر (۷۵۳۰) آمده است.
[۲۴] – متفق علیه از ابو قتاده. بنگر نیل الوطار شوکانی ج۲/ ۲۲٫
[۲۵] – به روایت احمد از حدیث شدادبن الهاد و همچنین به روایت نسائی.
[۲۶] عَنْ عُمَرَ ، قَالَ: رَأَیْتُ الْحَسَنَ و الْحُسَیْنَ رَحْمَهُ اللهِ عَلَیْهِمَا عَلَى عَاتِقَیِّ النَّبِیِّ صلى الله علیه وسلّم ، فَقُلْتُ: نِعْمَ الْفَرَسُ تَحْتَکُمَا ، قَالَ: و نِعْمَ الْفَارِسَانِ هُمَا. مسند البزار – (۱ / ۲۱۹) ، همچنانکه در الکنز(۷/۱۰۶) و المجمع (۹/۱۸۲) و ارد شده و رجالش رجال صحیح هستند و همچنین بنگر به (حیاه الصحابه) کاندهلوی (۲/۶۸۹).
[۲۷] – متفق علیه از حدیث ابو هریره(رضی الله عنه) اللؤلؤ و المرجان(۱۴۹۷).
[۲۸] متفق علیه از حدیث عائشه (رضی الله عنها ) اللؤلؤ و المرجان (۱۴۹۶)
[۲۹]ـ سورهی ضحی /۹٫
[۳۰]ـ سوره ماعون/۱-۲٫
[۳۱]ـ شعب الإیمان – (۱۳ / ۴۰۴) از حدیث انس رضی الله عنه. بنگر فیض القدیر مناوی (۱/۱۲۸شماره ۱۲۷). درسنداین حدیث بشر بن منصور الخیاط و جود دارد که ذهبی او را از متروکین قرار داده است.
[۳۲]ـ به روایت بخاری و غیره از سهل بن سعد رضی الله عنه.
[۳۳]ـ حدیثی است حسن که ابو داود روایت کرده است.