حوزه های علمی کوردستان و مراودات علمی دانشمندان کورد(۳-۱)
حوزه های علمی کردستان و مراودات علمی کردستان ایران و عراق ( با تأکید بر منطقهی مکریان و دورهی قاجار) ۱
احمد احمدیان –دانشجوی دکترای تخصصی زبان شناسی-پژوهشگر و مدرس دانشگاه
مقدمه:
قبل از ورود به جهان مدرن و قرار گرفتن در وضعیتی موسوم به وضعیت گذاراز سنت به مدرنیسم، در کشورهای اسلامی تحصیل علم و دانش و ادب و معرفت و حکمت و اخلاق منحصر و محدود به آموزشها و دورههای تحصیلی و مقاطع آموزشی بود که در مکانهایی موسوم به حوزههای علمیه یا مدارس علوم دینی ارائه میگردید.
محل فراگیری و تعلیم و تعلم این دانشها و فنون و معارف در مناطق کردنشین و در کشورهای ایران، عراق، سوریه و ترکیه «حجره» نامیده میشد.
حجرهها اتاقهای غالبا کاهگلی و کوچک و محقری بودند که اکثراً در بخش اندرونی مساجد قرار داشتند و همزمان و توامان محل خواب و استراحت و مطالعه و گاه حتی محل نظافت و استحمام نیز بودند. گاه دیده شده که در یک روستای پنجاه خانواری مدرسه و حجرهی علوم دینیای وجود داشته که به سبب حضور و توطّن مدرسی توانمند و دانشمند و پرشور و علاقهمند، بیش از پنجاه طلبه در یک مقطع زمانی به تحصیل علم و دانش و معارف اسلامی و انسانی میپرداختند.
ویژگی اصلی و منحصر به فردی که حوزهها و حجرهها را از دیگر مراکز آموزشی و تحصیلی مشابه و نظیر خود متمایز و جدا میسازد این است که در حجرهها شائبهی تحصیل علم و دانش به منظور اخذ و دریافت مدرک تحصیلی و دانشنامهی علمی و به تبع آن کسب موفقیت و منزلت و پرستیژ اجتماعیِ هم پیوند با آن و همچنین برخورداری از حقوق و مزایای مادی متناسب با آن مدرک و آن دانشنامه هرگز وجود نداشته است و تنها جاذبه و انگیزهای که طلاب را به سوی حجرهها کشانده «واقعیت علمی» و «پشتوانهی علمی» آن مراکز دانشآموزی و علماندوزی از یک طرف و خصیصهی «اختیار طلبه در انتخاب استاد و حجرهی مورد نظر»و همچنین انگیزهی باطنی «تحصیل و اندوختن علم دین و معارف الوهی» از طرف دیگر و به نوبهی خود و به تبع آن احساس مسئولیت در خصوص تدریس و عرضهی معارف و دانشهای دینی آموخته شده به دیگر طلاب و فراگیران بوده و لاغیر.
در مناطق مختلف کردنشین دارالعلمهای باشکوه و سترگی عهدهدار و متکفل آموزش معارف و علوم دینی بودهاند که همواره این دارالعلمها گوی سبقت را(از لحاظ غلبه و هژمونی گفتمان «جامعیت و واقعیت علمی» بر سپهر فرهنگی این مراکز علمی)از دیگر مراکز علمی و دانشگاههای جهان اسلام ـ علیالخصوص در حوزهی علوم و معارف اسلامی و علوم ادبی ـ ربودهاند.
در این مراکز علمی و فرهنگی به غیر از علوم و معارف اسلامی موسوم به علوم معقول و منقول و به غیر از علوم و فنون ادبی، دانشهایی چون ریاضیات و هندسه، جبر و مقابله، تشریح و هیات و فلکیات و اسطرلاب و حتی گیاهشناسی و طبسنتی نیز تدریس میشده است.
۱- جامعیت علمی در اوج سادگی و بیآلایشی:
آری«حجرهها» اتاقکهای کوچکی بودهاند که در گوشهای از مساجد کردستان ساخته میشدند. این اتاقکهای ساده و محقر و بدون کمترین امکانات ممکن، خاستگاه بزرگمردانی در عرصههای مختلف علوم اسلامی و انسانی و دانشها و فنون ادبی بودهاند که به جرات میتوان گفت که ستونها و استوانههای مستحکم کاخ رفیع علوم و معارف دینی در جهان اسلام به شمار میآیند.
ابن صلاح شهرزوری یکی از فارغالتحصیلان نامدار و بلندآوازهی این حجرهها بوده است که رسالهی وی در «علم حدیث» از قرنها پیش تا به امروز مرجع و منبع علمی مورد استفاده در دانشگاههای مختلف جهان اسلام میباشد.
مناطق زیبا و روحافزای کردستان مانند قرون اولیهی اسلامی دارای مساجد و مدارسی است که تا چند دههی قبل با دیوارهای کاهگلی، در اوج سادگی پذیرای دانشپژوهانی بوده که چراغ علم و دانش را در این سرزمین فروزان نگه داشته و هر دانشآموختهای به نوعی مدیون و مرهون چنین معلمانی است که در هموار کردن این راه پرسنگلاخ با علاقه و اعتقاد و ایمان به خدا و پیغمبر و قرآن و شرع مقدس اسلام نقش به سزایی ایفا کردهاند، به گونهای که به هر کجای این سرزمین که نظر بیفکنیم از وجود مبارک آنها پرتو نور و معرفت ساطع میشود.
استاد علامه احمد ترجانیزاده ـ که خود از برجستهترین و نامدارترین دانشآموختگان حجرههای کردستان میباشند ـ در این خصوص چنین میگویند: «در مناطق کردنشین مدارس علوم قدیمه در نهایت رونق و رواج هستند. خاندانهای علمی چند صد ساله وجود دارد، با کتابخانههای بسیار نفیس و عتیق در این مدارس طرز تدریس خیلی عمیق است و نهایت احترام و ادب در میان طلاب نسبت به استاد حکمفرماست»( شرح احوال، افکار و آثار احمد ترجانیزاده، استاد ممتاز دانشگاه تبریز، به کوشش: طه فیضیزاده، انتشارات دانشگاه تبریز، شماره ۳۸۱، ص۸)
استاد عبدالرحمن شرفکندی (هه ژار) در«مقدمهی جلد دوم ترجمهی قانون ابن سینا چاپ ۱۳۶۸، سروش، صص ۷و۶،» در خصوص وضعیت معیشتیِ حاد و دشوار حاکم بر فضای حوزههای علمی کردستان چنین مینویسد: «زینهار، نپنداری که مدارس مساجد کردستان تحت اشراف دولت و با بودجهی معین اداره میشده است! نه… ملای مسجد که پیشنماز و امام جمعه و مدرس بود، از زکات غلهی روستائیان مؤمن امرار معاش میکرد و ما[طلاب]بایستی هر روز بعد از نماز عصر درِ خانهی مسلمانان روستایی را بکوبیم و صدای بلند سر دهیم: «نانی فه قی ره حمهتی خواو لی بی» یعنی نان طلبه، رحمت خدا بر شما باد. باور کن! اگر در میان نانهای گردآمدهی ما، انتخابات آزاد و بدون دخالت سلطهگران اجرا میشد، نان ارزن اکثریت قاطع را احزار میکرد و نسبت آراء به صدی نود و هشت و هفت دهم میرسید، در درجهی دوم نوبت با نان جو بود، نان گندم با اقلیتی ناچیز بایستی در گوشهای از مجلس حجرهی «فه قی»[طلبه]منزوی باشد؛ گاه به گاهی بر حسب تصادف خیرخواهی نسبتا خوشبخت، نان خورشی بر آتش گرم شده را تبرع میکرد و گرنه نان ارزن و دوغ ترش کاملا آبکی یار و یاور همیشگی و دوست صمیمی و دستبوس سفره بود»
همهی این اوصاف و علیرغم همهی این موانع و معضلات عدیده، جامعیت علمی و منزلت فرهنگی این مدارس در سطح بسیار متعالی و ممتاز و منحصر بفردی قرار داشت، چنانچه دانشمند شهیر و استاد نامدار دانشگاه و عضو پیوستهی فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، جناب استاد دکتر مهدی محقق در این خصوص چنین میگوید: «بلاد طیبهی کردستان همیشه مرکز علم و دانش و جایگاه علمای متبحر و دانشمندان بزرگ بوده و بدون اغراق میتوان گفت که سنتهای علمی که در طی قرون در نظامیههای مرو و نیشابور و بغداد برقرار بوده در سرزمین کردستان به نحو جامعتری بروز و ظهور داشته است و این سنت تا زمان ما در آن جا محفوظ مانده است و ما خود توفیق استفاده و استفاضه از فقهای بزرگی همچون استاد شیخالاسلام کردستانی ـ رحمهالله ـ که فقهشافعی در دانشگاه تهران تدریس میفرمود و ادیبانی همچون استاد عبدالحمید بدیعالزمانی ـ رحمهاللهعلیه ـ که تدریس ادبیات عرب در دانشگاه تهران را عهدهدار بودند، داشتهایم». (زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد عبدالرحمن شرفکندی (هژار)، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران، ۱۳۸۵، ص۳)
۲- دانشگاهی بی مزد و منت که شهریهی آن عزت نفس و مناعت طبع بود :
تحصیل در مدارس علوم دینی مناطق کردنشین کاملا رایگان بوده و هیچ گاه دیده و شنیده نشده که مدرسی بابت تدریس و تعلیم علوم دینی و فنون ادبی، شهریه و مبلغی دریافت کرده باشد در حالی که در دیگر مناطق ایران تعداد زیادی از مدرسین علوم دینی و فنون ادبی بابت تدریس و تعلیم علوم و فنون مختلف شهریه و مبالغی از طلاب و متعلمین دریافت میکردند.
استاد بلند آوازهی ادبیات فارسی معاصر و محقق و دانشمند والامقام و شاعر پیشرو دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی در خاطرات خود نقل میکند: که زندهیاد علامه ادیب نیشابوری ـ و به قول دکتر شفیعی کدکنی:«استاد بینظیر زبان و ادبیات عرب»ـ که استاد مطهری و آیتالله العظمی سیستانی و دکتر مهدی محقق و دکتر احمد مهدوی دامغانی از شاگردان ایشان بودهاند و در حوزهی علمیه مشهد تدریس میکرده است، از تمامی طلبهها و متعلمان، بدون استثناء شهریه و مبلغی دریافت میکرد.
چنانکه دکتر شفیعیکدکنیدر این زمینه اظهار میدارند:«محبوبترین درسش و از لحاظ قیمت ثبتنام، گرانترین درسش همان مطول بود ـ در میان درسهایی که در طول سال درس میداد ـ اما در میان درسهای تابستانیاش، «مقامات حریری»از همه گرانتر بود؛ سیوطی و مغنی و حاشیه از همه ارزانتر بود. معلقات سبع نیز جزو درسهای گرانقیمت بود ؛ با این همه طلبههای مشتاقی بودند که از پرداختن این مبلغ عاجز بودند ، این بود که آنها در پشت «مَدْرَس» و در راهروِ مَدْرَس میایستادند و گوش میدادند و از درس او بهره میبردند؛ زیرا استطاعت پرداخت آن را نداشتند! وقتی که از مَدْرَسِ ادیب وارد میشدید در سمت غربی، بر کاغذی مستطیل روی دیوار، با خط نستعلیق بسیار زیبایی نوشته شده بود «الکاسب حبیبالله». این نوشته در حقیقت عذر مرحوم ادیب بود، در برابر طلاب که وجهی از ایشان میگرفت؛ یعنی نوعی کار و کسب اوست. در کار «ثبتنام» بسیار جدی بود و در روزهای آغازین هر ماه، دو سه جلسه با این عبارت شروع میشد که:«هر کس اسمش را ننوشته است بنویسد، گر نه در درس حاضر نشود» .روز اول را در برابر این عبارت « هر کس اسمش را ننوشته است،…» به دشواری تحمل کردم و با گریه و زاری رفتم به منزلمان نزد پدر و مادرم که باید پول بدهید که من ثبت نام کنم».(سیرهی استاد ما ادیب، بخش اول، روزنامهی اطلاعات، ۲۴/۱۲/۸۷، ص۶)
عزت نفس و مناعت طبع و آزادگی و وارستگی فارغالتحصیلان و دانشآموختگان مدارس علوم دینی و حجرههای کردستان از خصایص بارز و متمایز و ممتاز آنان است که همواره ورد زبانها بوده و بر افواه عوام و خواص جاری بوده و در عزتنفس و مناعتطبع شهرهی آفاق گردیدهاند.
در این خصوص لازم میبینم به ذکر مثال و نمونهای از زبان استاد دانشمند و بلندآوازه و محقق والامقام زبان و ادبیات عرب در دورهی معاصر، جناب دکتر محمد فاضلی ـ استاد ممتاز و برجستهی دانشگاه فردوسی مشهد ـ بپردازم. ایشان در مقالهای که در خصوص فضایل علمی و سجایای اخلاقی استادش زندهیاد علامه ملاعبدالهادی افخمزاده نگاشته چنین از عزت نفس و مناعت طبع ایشان سخن به میان میآورد:«استاد افخمزاده از نظر منش و شخصیت چنان بلندنظر و عزیزالنفس بود که نه به مقام و جایگاه مینگریست و نه به نام و نان دل میبست. دانش و بینش اسلامیاش آن اندازه چشم و قلب او را پر کرده بود که نه زرق و برق مادی را میدید و نه ثروت و قدرت، او را میکشید. استاد ذیل عکسی که در تاریخ ۱۰/۹/۴۵ به این جانب فرستاده است چنین مینویسد:
از سختی زندگی نباشد عارم و ز ثروت بی دین به خدا بیزارم
از لطف خدا شکر همچون گنجی از گوهر دریای رسالت دارم
دیگر شاهد این مطلب: آقای محمد عباسی مالک قریهی«سرا»[واقع در وسط جادهی بوکان ـ سقز]در آن ایامی که اینجانب از محضر استاد بهره میگرفت ـ سناتور انتصابی در تهران بود ـ با توجه به علاقهای که به استاد داشت تلاش کرده بود تا در دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران مقدمات تدریس شادروان افخمزاده را فراهم آورد و موفق هم شده بود] سال۱۳۳۸[ او این مسئله را با مسرت ضمن دعوتنامهای به استاد گزارش میکند تا اقدام مقتضی را به عمل آورد به نظر میآید شخص ذینفع در این شرایط از شادی به اهتزار درآید و به مباهات و افتخار کشیده شود، اما استاد گرانقدر ما از این خبر نه تنها شادمانه بر خود نلرزید بلکه خوشحال هم نشد و به آن سناتور مقیم تهران در نامهای که خود حامل آن بودم ـ سالی که در کنکور شرکت داشتم و میخواستم از حوزه به دانشگاه نقبی زنم و به سیر در آفاق آن نیز بپردازم ـ از جمله شبیه این مضمون نوشت:« من امروز رفت وآمد در کوچههای خاکآلود و گلی ده «سرا» و حضور در حلقهی درس طلبهها و ارشاد و هدایت مردمان ساده و محروم این دیار را بر گام نهادن در خیابانهای زیبا و دلفریب تهران و عبور از کنار چمنهای سرسبز و آراستهی محیطدانشگاه و تکیه بر کرسی جذاب استادی ترجیح میدهم».آفرین بر این همت والا که یادآور این سخن حافظ است:
گرچه گردآلود فقرم شرم باد از همتم / گر به آب چشمهی خورشید دامن ترکنم».
(به یاد استادم عبدالهادی افخمزاده، فصلنامهی دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه تربیت معلم آذربایجان، سال اول، شماره۱، پاییز ۸۳، صص۱۳و ۱۲)
ادامه دارد