دعوت اسلامیسیره نبوی

تکه ای از آتش!

تکه ای از آتش!

ترجمه: رسول رسولی کیا

پیامبر صلی الله علیه و سلم انگشتر طلا در دست یکی مرد انصاری دید پس آن را از انگشتش جدا کرد و آن را دور انداخت و فرمود: یکی از شما قصد زغال آتش را می کند و آن را در دست خود می گذارد!

پس از اینکه پیامبر صلی الله علیه و سلم آنجا را ترک کرد، به آن مرد گفته شد برو و انگشترت را بردار و از آن استفاده کن! گفت: نه، سوگند به خدا هرگز آن را برنمی دارم در حالی که پیامبر خدا آن را دور انداخته است!!

درس بزرگی از درس های دعوت به سوی خدا و در برابر آن درس بزرگی در فرمانبرداری!

موضع پیامبر صلی الله علیه و سلم با آن عرب بادیه نشین وقتی در مسجد ادرار کرد و اصحاب او را محاصره کردند و آن حضرت به آنان دستور داد که با آرامش با وی برخورد کنند و صدایشان را بر او بلند ننمایند، مقایسه کنید با موضع ایشان با این مرد انصاری که انگشتر طلا به دست کرده بود!

تفاوت این دو موضع به دلیل تفاوت این دو عمل نیست و از دو موضع نمی توان به این نتیجه رسید که ادرار در مسجد کار کوچکی است و در دست کردن انگشتر طلا، اگر چه در حرام بودن آن شکی نیست،  برای مردان گناهی کبیره است، بلکه اختلاف در موضع رسول خدا بر می گردد به شخصی که این نافرمانی از او سرز زده است، اولی یک عرب جاهل است که از روستا آمده و از این دین چیزی نمی داند و آن چه از وی سرزده کاملاً منطبق با عادت و رسم همیشگی اش می باشد، اما شخص دوم یکی از ساکنان مدینه و اصحاب پیامبر است و رسول خدا نیک می داند که تعامل آرام با عرب بادیه نشین بدلیل تازه ایمان آوردنش، برای او مؤثر تر است و قاطعیت با شخص انصاری بدلیل مشرف شدنش به لقب صحابی و زیستن در جمع اهل ایمان، برایش مفید تر است!

درست است که رفتار آرام با همه لازم است و پیامبر صلی الله علیه و سلم با همه یارانش با مهربانی و آرامش تعامل می کرد و این تعامل –با آن صحابی که انگشت طلا در دست کرده بود- کاملاً اتفاقی و منحصر به فرد بود که از طریق آن تعامل خواست به بیاموزد که سرزنش به اندازه محبت است و سرزنش به اندازه ایمان و سابقه است و همه مردم را نمی توان با یک نسخه و دارو معالجه کرد!

آنچه گفته شد مربوط به درس دعوتی بود، اما درس فرمانبرداری عبارت است از ممانعت آن صحابی از برداشتن انگشتر و فروختن آن پس از اینکه پیامبر آن را دور انداخته بود در حالی که به دست کردن انگشتر طلا حرام است نه فروختن آن، ولی او به دلیل ایمان راسخی که داشت به خود اجازه نداد که انگشترش را پس از اینکه پیامبر دور انداخته است، بردارد.

عجب پیروی شیرینی و عجب تن دادن و تسلیم شدن در برابر سفارش پیامبر زیبایی!

از گرفتن انگشتری که پیامبر صلی الله علیه و سلم دورانداخته بود خودداری می کند در حالی که برداشتن آن و استفاده از آن همانطور که گفتیم بلامانع است، آیا ما از آنچه پیامبر صلی الله علیه و سلم از اخلاق و رفتارهای حرام منع کرده است متنفر هستیم!

آن حضرت صلی الله علیه و سلم ربا را که حرام است، دور انداخته است، آیا ما آن را ترک کرده و گفته ایم سمعنا و اطعنا، چرا که حلال اگر چه کم باشد کافیست و حرام، اگر چه زیاد باشد کفایت نمی کند؟!

پیامبر صلی الله علیه و سلم قطع صله رحم را دور انداخته است، آیا ما صله رحم پیشه کرده ایم و گاهی چشمپوشی نموده و باری تجاهل، تا محبت برقرار باشد؛ زیرا این یکی از اخلاق های پیامبرا است و ” یوسف (سخت ناراحت شد، و) این (ناراحتى) را در درون خود پنهان داشت، و براى آنها آشکار نکرد”

آیا پس از آنکه آن حضرت نافرمانی والدین را دور انداخته است، با آنان نیکی کرده ایم و به این نکته پی برده ایم که نیکی به پدر باعث می شود از دروازه وسط بهشت وارد شویم و شایسته ترین اشخاص به تعامل نیکو، مادر است؟ به حسن بصری گفته شد: آیا شخص با پدر و مادرش دعوا می کند؟ پاسخ داد: نه حتی با کفش هایشان!

آیا پس از آنکه پیامبر صلی الله علیه و سلم، بدی با همسایه را دور انداخته است، ما سعی کرده ایم بهترین همسایه باشیم و این را به خاطر آورده ایم که حضرت جبرئیل همواره به پیامبر ما در باره نیکی با همسایه توصیه می کرده تا جایی که گمان کرد که همسایه از همسایه ارث می برد؟!

اسلام را اسلام ننامیده اند مگر به این دلیل که از ریشه تسلیم شدن در برابر امر خدا و فرمان رسولش گرفته شده است. است، آیا تاکنون گفته ایم”سمعنا و اطعنا”؟

نویسنده: ادهم شرقاوی

از طريق
رسول رسولی کیا
منبع
https://sozimihrab.org/
نمایش بیشتر

رسول رسولی کیا

@نویسنده و مترجم @ آذزبایجان غربی - مهاباد @ شغل : دبیر آموزش و پرورش

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا