سیمای پیامبر اسلام (ص)در آئینه تورات
خواجه بشیر احمد انصاری
در این ایام که از یکسو پیامبر بزرگ اسلام آماج حمله رسانههای گروهی غرب قرار گرفته و از سوی دیگر ادیانی که جامه غربی بدان پوشاندهاند تلاش دارد تا پرچم خود را با پشتوانه نیرومند مالی و سیاسی بر قله ادیان و اعتقادات شرق کوبیده و سرزمین باورهای آنها را تسخیر نماید، در چنین شرایطی لازم است تا رابطه میان ادیان سهگانه را بر جسته ساخته، پُل گفت و شنود و دیالوگی میان ادیان ایجاد نموده و انسانها را بههم نزدیک تر ساخت.
سخن از پیامبر اسلام در آئینه تورات و انجیل میتواند یکی از محورهای مهم این گفتمان باشد که ما این بحث را آغاز مینماییم.
ما در این سه مقالهای که خواهیم نوشت، نخست کوشش میکنیم تا سیمای پیامبر را در آئینه تورات مشاهده نموده، سپس میآییم تا ببینیم که انجیلها در این باب چه میگویند و مقاله اخیر خویش را به انجیل برنابا تخصیص خواهیم داد که از محمد رسول الله به بسیار صراحت یاد نموده است.
اسلام یگانه آئینی است که خود را وارث شرعی و برحق همه رسالتهای آسمـــانی میداند. ایمان به بیشتر از یکصد و بیست و چهار هزار پیامبری که از آدم پیامبران گرفته تا خاتم آنها در زمانههای مختلف و از بستر نژادهای گوناگون و جوامع متفاوت سر برآوردهاند، رکن اصلی ایمان اسلامی بحساب میآید. از دیدگاه قرآن، دعوت همه پیامبران الهی اسلام خوانده میشود که ریشهها و ساقههای آن ژرفای تاریخ و پهنای جغرافیا را فرا گرفته است.
تداوم و تکامل، دو اصلی اند که تمامی این رسالتها را بهم پیوند میدهند. پیامبران پیشین راه را برای پیامبران بعدی هموار نموده و پسینیان بر دعوت گذشتگان مهر تأیید میگذاشتند. آخرین حلقه این سلسله و واپسین خشت این عمارت، وخشوری است که از فراز کوه فاران بر بشریت فریاد زد و در سایه کعبه ایستاد و جهانیان را بهسوی ایمان به همه انبیا دعوت نمود.
از دیر زمانی رسم بر این شده که پیروان ادیان قبلی ادیان بعدی را بهرسمیت نشناسند، طوری که یهودیها معتقد به انجیل نیستند در حالی که مسیحیها تورات را میپذیرند و باز یهود و نصاری هر دو در حالی که قرآن را نمیپذیرند ولی مسلمانها به پیامبران و کتابهای نخستین و دست نخورده آنها اعتقاد دارند. اسلام صورت تکامل یافته و حلقه اخیر ادیان آسمانی بوده که همه را بهم پیوند میدهد.
آنچه را گفته آمدیم، از مُسلّمات دینی مسلمانان بهحساب میآید که همه بر آنند. قرآن کریم خود در آیه ششم سوره (الصف) میفرماید: “عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسراییل! من فرستاده خدا در میان شما هستم و توراتی را که پیش از من آمده است، تصدیق مینمایم و به پیغمبری که بعد از من میآید و نام او محمد است مژده میدهم”.
حال این پرسش مطرح میشود که آیا تورات و انجیل کنونی همین باور را تأیید مینمایند و یا اینکه تفاوتی در میان است؟
بازتاب سیمای پیامبر اسلام را در آئینه این کتابها چگونه مییابیم؟
پیامبر اسلام در کتاب مقدس در تورات از زبان موسی علیه السلام نقل شده که قبل از رحلت خویش گفته است:
پرورگار از سینا آمد و در ساعر بر آنها طلوع نمود و از فراز کوه فاران درخشیدن گرفت. او با ده هزار انسان دین مدار از استقامت جنوب و از سراشیبی کوه خودش وارد شد (کتاب تثنیه ٢:٣٣).
هنگام بررسی این متن، لازم است بر چند نکته توقف نمائیم؛
در اینجا تورات از سه موقعیت جغرافیایی سینا، ساعر و فاران حرف میزند. سینا در شمال کشور مصر واقع شده است که تا هنوز به همان نام شناخته میشود و این همان موقعیت تاریخیای است که موسی علیه السلام در آنجا مبعوث به رسالت شد.
ساعر نام سسله کوههایی است که از جنوب و غرب بحر میت شروع و تا بیت اللحم (مکان ولادت عیسی علیه السلام) امتداد مییابد (Dictionary of the Bible, John L. McKenzie, S. J. , p. ٧٨٣) (٢).
اما فاران سلسله کوههایی است که در مکه مکرمه قرار گرفته و در ادبیات ما خیلی از آن نام برده شده است.
“سینا است که فاران است یا رب چه مقام است این
هـر ذره خـاک مـن چـشــمی اســت تمـاشــا بیـن”
در تورات (سفر تکوین ٢۱: ۱۹-٢۱) آمده است:
فاران همان مکانی است که ابراهیم علیه السلام همسر خویش هاجر و فرزندش اسماعیل را در آنجا گذاشته بود.
قرآن کریم هم در آیت ٣٧ سوره ابراهیم این مسئله را تصدیق مینماید. جایی که ابراهیم علیه السلام همسرشهاجر و فرزندش اسماعیل را گذاشته بود، مکه بود. پاراگراف (Genesis ٢۱:۱۹-٢٢) و (Genesis ۱٧:٢٠) و (Deuteronomy ٣٣:٢) و (Genesis ٢۱:۱٧-٢۱) در کتاب مقدس، اشارات صریحی به این مسئله دارد.
قرآن کریم باز در مورد همین سه موقعیت تاریخی و مهم ادیان سهگانه در سوره (التین) میفرماید: ”سوگند به انجیر و به زیتون و سوگند به کوه سینا و سوگند به این شهر دارای امنیت (مکه)”.
نکته جالب دیگر در این متن همان عدد ده هزار زاهد (SAINT) است که پس از ذکر فاران از آمدن آنها یاد شده است. این شخصی که ده هزار قدیس که بمعنی چیزی بالاتر از انسان پرهیزگار است، او را همراهی می نمایند چه کسی بوده است؟ حضرت مسیح است و یا حضرت موسی؟ تعداد همراهان مخلص موسی علیه السلام بر اساس آیت ۱۵۵ سوره اعراف قرآن کریم و برمبنای آیت ٢۴ سفر خروج تورات هفتاد نفر بوده وتعداد همراهان مخلص عیسی علیه السلام بر مبنای آیت ۱٠ انجیل متی دوازده نفربودهاند؛ اما تعداد کسانی که در فتح مکه شرکت جسته و پا به پای پیامبر اسلام وارد مکه شدند، مراجع معتبر سیره و تاریخ و حدیث تعداد شان را ده هزار نفر میخوانند.
امام بخاری در کتاب مغازی و امام مسلم در کتاب صیام خویش تعداد صحابهای را که هنگام ورود به مکه پیامبر را همراهی مینمودند، ده هزار نفر خواندهاند.
نکته دیگری که در این متن تورات برای ما مهم است همان تعاقب زمانی ظهور رسالتهای سماوی در بستر اماکن سه گانهای است که تورات از آنها یاد نموده است. خداوند از سینا آمد و در ساعر طلوع نمود و در فاران درخشیدن گرفت. در اینجا نخست از (سینا) یاد میشود، باز از (ساعر) و در اخیر از (فاران). مسئله جالب دیگری که در این پیشگویی دیده میشود همانا استقامت ورود به این شهر است.
کتابهای سیرت روایت می کنند که در آن روز خالد بن ولید اولین فرماندهی بود که از استقامت جنوب مکه و دقیق تر بگوئیم از راه (اللیط) که در سمت جنوب آن شهر است مقاومت مشرکان قریش را شکستانده و وارد مکه شد. اما نکته اخیر اینکه در این متن، کوه به انسانی که وارد شهر میشود نسبت داده میشود (کوه خودش) که اشاره به زادگاه دارد.
اگر تورات حوادث بعدی را با زبان رمز و سمبول القا میکند همانطوری که دانشمندان عهد قدیم معتقد اند؛ پس چه کسی میتواند زبان سمبولیکی فصیح تر و رمزی گویا تر از این در سراتاسر تورات برای ما نشان دهد؟
نکته جالب دیگری که در تورات دیده میشود ذکر صریح و واضح اسم محمدعلیه السلام است. در پاراگراف شانزدهم فصل پنجم ترانه ترانهها، عبارتی ذکر گردیده که نطق عبری آن به حروف فارسی این طور است: “حکو ممتکیم فکلو محمدیم زیه دودی فزیه ریعی”. یعنی: (سخنش از شیرین ترین سخنها است، او محمد بزرگ است، او دوست محبوب و صادق من استای دختران اورشلیم).
لفظ (یم) که در تورات پسوند لفظ (محمد) قرار گرفته در زبان عبری برای تعظیم بکار برده میشود. در تورات هایی که همین اکنون در اسرائیل چاپ و تدریس میشود همین عبارت به همین شکل خوانده میشود.
اما ببینیم که این عبارت را در نسخه انگلیسی تورات چطور ترجمه نمودهاند:
در فرهنگ واژههای تورات هم محمد ذکر گردیده ولی مشکل در این است که گاهی میشود که آفتاب حقیقت را با انگشت تعصب پنهان نمود. دانشمندان یهود استدلال مینمایند که محمد در اینجا صفت است نه اسم. به این مفهوم که محمد بمعنی (انسان ستوده شده) آمده است. غافل از اینکه بخش بزرگی از نامها در همه فرهنگها و در تمامی جوامع بشری دارای معانی نیز میباشند. اسم (محمد) در پهلوی آنکه در زبان عربی بمعنی (ستوده شده) آمده است، ولی نام شخص هم میباشد. آیا همین مسیح (JESUS) در زبان عبری بمعنی (ناجی) نیست؟
در پاراگراف هیجدهم فصل هیجدهم کتاب تثنیه مطلبی آمده که متن دقیق انگلیسی آن این طور است:
یعنی: (من برای آنها پیامبری را که به تو شباهت دارد از میان برادران شان بر خواهم انگیخت. من سخن خود را در دهانش میگذارم و او هر چه را من امر میدهم برایشان خبر خواهد داد.)
با مطالعه این وعده الهی به موسی علیه السلام این پرسش در ذهن خواننده، سر بلند میکند که این کدام پیامبر است که به موسی علیه السلام شباهت میرساند. مسیحیها اصرار دارند که این خبر از آمدن عیسای مسیح بشارت میدهد.
حال سوال دیگر پیدا میشود که کدام خصوصیات عیسی و موسی را بهم شبیه ساخته است؟ موسی پیامبر قدرت بود و عیسی پیام آور مدارا. عیسی مجرد زیست و موسی ازدواج نمود. عیسی را پیروانش فرزند خدا میخوانند ولی موسی از چنین امتیازی برخوردار نیست. موسی بصورت نتیجه طبیعی رابطه زنا-زناشویی دو انسان بود ولی عیسی بدون پدر بدنیا آمده است. موسی ازدواج نمود و فرزند بدنیا آورد ولی عیسی چنین نکرد. موسی شریعت جدیدی برای بنی اسرائیل آورد ولی عیسی خود میگفت که من آمده ام تا بر شریعت قبلی بیفزایم نه آنکه از آن بکاهم. موسی پیامبری مسلح و پیروز بود ولی عیسی در منتهای مظلومیت با این خاکدان وداع نمود. با مطالعه زندگی آن دو پیامبر اولوالعزم در مییابیم که یگانه چیزی که آنها را بهم پیوند میدهد بنی اسرائیل بودن آنها است و بس، امری که از پیامبر وعده داده شده بر مبنای متنی که از آن یاد کردیم منتفی شده است. شواهد و دلایل فراوانی وجود دارد که موسی و محمدعلیهما السلام را همسان جلوه میدهد. همه نکاتی که موسی و عیسی را متفاوت میسازد همین نکات موسی و محمد را کاملا شبیه میسازد.
حال بیایید ببینیم که مصادر مربوط به انجیل خود چه میگویند. در فرهنگ لغات انجیل که بهنام (Collins Gem Dictionary of the Bible) شهرت یافته که نویسنده آن (James L. Dow) میباشد، در مورد موسی علیه السلام میگوید:
یگانه مردی را که در تاریخ میتوان شبیه به او (موسی) یافت محمد است.
در دایرهالمعارف ادیان(The Encyclopedia of Religion) در زیر عنوان (Moses in Islam) آمده است:
در زندگانی محمد چیزهای زیادی را مییابیم که یاد عقیده و سنت موسی را زنده میسازد.
اما یگانه تفاوت مهمی که میان موسی و محمدعلیهما السلام ملاحظه میشود اینست که موسی از بستر بنی اسرائیل سر بر افرشته بود و محمد از میان عربها.
تورات میگوید که خداوند از میان (برادران آنها) پیامبری خواهد فرستاد. اگر هدف تورات عیسی علیه السلام میبود پس باید اینطور میگفت: “از میان خودشان” زیرا عیسی علیه السلام از قوم بنی اسرائیل بوده و در اینجا روی سخن تورات متوجه بنی اسرائیل است. آنچه ادیان آسمانی سهگانه دنیا بدان اعتقاد دارند این است که ابراهیم علیه السلام دارای دو فرزند بود: اسماعیل و اسحاق.
طوری که نسب عربها به اسماعیل میرسد و نسب یهود به اسحاق منتهی میشود. اسحاق و اسماعیل برادران هم بوده و فرزندان آنها نیز به تعبیر مجازی برادر خطاب میشوند.
سفر تکوین در فصل بیست و پنجم پاراگراف هفدهم این تعبیر مجازی را تأیید نموده است.
باز متن تورات میگوید که من سخن خود را در دهان او میگذارم. برمبنای روایات فراوانی که در اسلام وجود دارد، هنگامی که فرشته وحی برای نخستین بار نزد پیامبر آمد، گفت: بخوان. پیامبر گفت: من خواننده نیستم. فرشته گفت: “بخوان بهنام پروردگارت…” و به این شکل سخن خدا در دهان پیامبر گذاشته شد.
این بحث را رشتهای است طولانی و ما در اینجا به همین قدر اکتفا نموده و تلاش خواهیم نمود تا در شماره آینده ذکر پیامبر اسلام را در انجیلها مطالعه نمائیم.
ادامه دارد